زبان و رسانههای قومی: چالشها و گشایشها
انسان را «حیوان ناطق» میخواندند و بعد «حیوان اجتماعی» خواندند و این هر دو در نهایت یکی است زیرا انسان بدون اجتماع معنا ندارد و اجتماع بدون زبان شکل نمیگیرد و گسترده نمیشود. «جامعه» و «زبان» ارتباط دوسویه دارند. «جامعه» بدون زبان در حد گله باقی میماند و «زبان» بدون «جامعه» اساسا شکل نمیگیرد. زیرا «زبان» عامل ارتباط است. هر چند ارتباط با خود که میتوانیم ناماش را «تفکر» بگذاریم امروزه تقریبا تنها با «زبان» و «گفتوگوی درونی» صورت میپذیرد اما کارکرد اصلی زبان «ارتباط با دیگری» است و جامعه اساسا از «من» و «دیگران» بهوجود میآید.
سطح ارتباط و میزان اطلاعاتی که در سازوکار برقراری این ارتباط میسر است میزان رشدجوامع را تعیین میکند. زنبورهای عسل و دولفینها و هر نوع موجود دیگری که گروهی زندهگی میکند و ارتباط با همنوع خود دارد از نوعی سامانهی ارتباطی برخوردار است. سامانههای اطلاعاتی کد شده میزان مشخصی از اطلاعات را میتوانند رد و بدل کنند. حجم اطلاعاتی که توسط شاخکهای زنبورهای عسل مبادله میشود در سطحی است که میتواند زندهگی جمعیشان را سازماندهی کند و عسل و موم و کندو را فراهم آورد اما با این حجم از ارتباط نمیتوانند غزل حافظ بگویند یا به کرهی ماه بروند. تنها جانواری که میشناسیم که میتواند با «زبان» ارتباط گستردهی حسی و عقلی با سایر همنوعان خود برقرار کند انسان است.
علاوه بر اینکه دانشمندان زبانشناس اثبات کردهاند، دو مدل تجربی دیگر هم تئوریهایشان را رد نکرده است، که اگر انسان تا حدود ۱۲ سالهگی، سخن گفتن را نیاموزد، دیگر هرگز نخواهد آموخت و اگر بعد از حدود چهارده سالهگی زبانی غیر از زبانی که تا پیش از آن آموخته است را بیاموزد قطعا با لهجه خواهد بود و هرگز تهلهجهی آن از بین نمیرود.
از این دوم مقدمه میخواهم به این تالی برسم که جامعه دیازپورایی شدیدا وابسته است به زبان مادری که در کودکی آموخته است. انسانهای مهاجر که امکان برقراری ارتباط با همزبانهای کودکیشان ندارند نمیتوانند جامعهی قومی خودشان را تشکیل بدهد. جامعهی دیازپورایی وابستهگی مستقیمی به زبان و رسانههای مبتنی بر زبان مادری دارد.
کانادا کشوری است که ملیت و قومیت را به رسمیت میشناسد و جامعه چندفرهنگی را میسازد. مهاجران را تشویق نمیکنند که کانادایی شوند و میتوانند فرهنگ و زبان خود را در کانادا داشته باشند و دیازپورای خود را تشکیل دهند از این جهت رسانههای فارسی در کانادا نقش مهمی در بازسازی روابط قومی دارند و میتوانند چنانچه از فرهنگ مدرن بهره ببرند نقش مهمی در ارتقای جامعهی ایرانیان در کانادا داشته باشند و بیشک ارتباط این جامعه با جامعه مادر در ایران موجب رشد آن جامعه خواهند شد و در صورتی که نتواند از دستاوردهای سایر ملتها و اقوام در زمینههایی مانند حقوق زنان یا آزادی بیان و مسایل اینچنینی که رشد خوبی در جامعه کانادایی داشته است بهره ببرد و جامعهی ایرانیتبارهای کانادایی را ارتقا دهد طبیعتا این ارتباط رسانهیی و زبانی تنها بازتابدهندهی مشکلات و عقبنگهداشتهشدهگیهای جامعه مادر میشود و کمکی در رشد جامعه ایرانیتبارها در کانادا و به تبع آن در ایران نمیکند.
متاسفانه بخش وسیعی از رسانههای فارسی زبان عملا در همان مشکلات شبهفرهنگی جامعه مادر غوطه میخورند و بسیاری از ایرانیتبارهایی که در جامعه کانادا رشد میکنند و ارتباط گستردهیی با این جامعه دارند کمکم ارتباط خود را با جامعهی ایرانیتبارها و حتا با جامعهی مادر در ایران کاهش میدهند مگر این که منافعی داشته باشند.
رسانههای فارسی زبان از آنجا که با زبانی منتشر میشوند که بارعاطفی ویژهیی در مخاطبین فارسیزبان ایجاد میکنند نقش بسیار پررنگتری از رسانههای انگلیسی یا فرانسهزبان در انتقال فرهنگی دارند اما اگر تنها به تکرار همان مضامین فرهنگی و شبهفرهنگی جامعه ایرانی بپردازند نتنها نقش مثبت ایفا نمیکنند که به واپسگرایی و انسداد دامن میزنند و عملا جامعهی گِتو و بسته بهوجود میآورند و نقش مخربی دارند گاه این گِتوها بسیار واپسگراتر از جامعهی مادر میشود زیرا به هر حال گستردهگی جامعه مادر خودبهخود میزان رشدی را برایاش تضمین میکند. مانند جانوران در حال انقراض که گوناگونی ژنتیکی در آنها از بین میرود و انقراضشان را سرعت میبخشد این گِتوها هم جلوی ارتباط دوسویه فرهنگی را میگیرند و برای حفاظت از خود در مقابل فرهنگ قویتر و مسلط عملا واپسگرایی کارشان میکشد.
جامعه ایرانیتبارها با زبانهای موجود در ایران میتوانند نقش بسیار موثری در تبادل فرهنگی داشته باشند این جامعه میتواند عناصر مثبت و بهروز شدهی خودش را حفظ کند و در هجوم فرهنگ مسلط نابود نشود و عناصر مثبت و رشدیافتهی فرهنگ مسلط را هم به درون خود راه دهد.
نکتهی باقیمانده این است که اگر صحبت از «زبان فارسی» در این متن شده است اشارهی تلویحی ست. ایران کشوری چند زبانی ست و این ویژهگی چندزبانی بودناش نباید تحت سلطهی زبان مسلط از بین برود. البته این خود بحث دیگری ست و مجال دیگری را طلب میکند.