زوزه گرگ بر بالای وال استریت
یکی از فیلمهای مطرحی که این روزها برپرده سینما ست، و انتظار میرود در اسکار جوایز مهمی را به خود اختصاص دهد، گرگ وال استریت (The Wolf of Wall Street) است. این فیلم اثر برجسته دیگری از مارتین اسکورسیزی ست با فیلمنامه ترنس وینتر و بازیهای بیاد ماندنی لئوناردو دی کاپریو، ژان دوژاردن، کایل چندلر، متیو مک کانهی، جونا هیل و معرفی بازیگر بسیار جذاب و جوان استرالیایی مارگرت روبی. زمان طولانی سه ساعتِ، (۱۷۹ دقیقه)، فیلم هرچند موجب تکرار و زیادهگویی شده است اما جذابیتهای داستانی و بازیهای پرانرژی و طنز جاری کمتر بینندهیی را به خمیازه میاندازد.
فیلم زندهگی جردن بلفرد است که در سال ۱۹۶۲ در برانکس نیویورک به دنیا آمد و توانست در مدت کوتاهی به یکی از غولهای وال استریت تبدیل شود و با افشای برخی کلاهبرداریهای او در بازار سهام به ۲۲ ماه زندان محکوم شد و در زندان کتاب خاطرات خود را نوشت و این فیلم از روی آن کتاب ساخته شده است. دختر جردن بلفرد در اظهار نظری نسبت به فیلم به آن انتقاد کرده است و معتقد است حقیقت ماجرای ظلم و اجحافی را که بلفرد به زن و دختر خود روا داشته بیان نکرده است. خشونت علیه زنان در فیلم بسیار است و این خشونت به نحوی دراماتیزه و قابل قبول شده است. فیلمی که میخواهد ابتذال را نشان بدهد خود مروج آن میشود.
لئوناردو دی کاپریو موفق شده است به خوبی نقش مردی آسوپاس که با ورود به «وال استریت» به سرعت راه پیشرفت را طی میکند و در مدت کوتاهی به غولی ثروتمند تبدیل میشود را نشان دهد. مردی که هر چه بیشتر پول در میآورد بیشتر در فساد مالی و موادمخدر و سکسهای گروهی و زندهگی نامتعارف غرق میشود.
اما فیلم گاه به تکرار میافتد و زمان سه ساعته آن قابل توجیه نیست. طنزی که یادآوری فیلم خماری (The Hangover) ست دو بار تکرار میشود و صحنههای خشن سکسی و مصرف مواد مخدر به شکلهای مختلف بارها و بارها تکرار میشود بدون آن که چیز تازهیی را بیان کند یا روندی را نشان دهد. اما همه اینها موجب نمیشود داستان پرکشش از آب در نیاید و حوصلهسربر شود. ریتم مناسب و ضربآهنگ حساب شده تا پایان تماشاچی را با خود میبرد.
اگر کسی با وال استریت آشنا نبود حتما از سپتامبر ۲۰۱۱ که گروهی از جوانان نیویورکی «وال استریت» را اشغال کردند و جنبش «اشغال» به سرعت همه کشورهای پیشرفته و در حال توسعه را در نوردید با «وال استریت» آشنا شدهاند اما «وال استریت»ی که اسکورسیزی نشان میدهد با آنچه جنبش ۹۹ درصدیها بیان میکرد متفاوت است. هرچند حرص و آز سیستمی که هدف وسیلهاش را توجیه میکند و موجب تباهی میشود در فیلم نشان داده شده اما این را استثنایی برقاعده برمیشمارد و بیهوده نیست که اسم فیلم هم مفرد است و به «گرگ» وال استریت اشاره دارد نه «گرگها»ي وال استریت. اما آنان که وال استریت را اشغال کردند به سیستمی اشاره داشتند که روز به روز شکاف طبقاتی را گستردهتر میکند و انباشت ثروت را در دست اقلیتی ناچیز منجر میشود. فیلم هر چند در این زمینه هم ساکت نیست و حرفهای برای گفتن دارد اما بیش از آن که به سیستم اشاره داشته باشد به فرد و خطاها یا قابلیتهای فردی اشاره دارد.
گرگ وال استریت با صد میلیون دلار بودجه و تهیهکنندهگی اسکورسیزی و دیکاپریو و رضا عزیز، مالزیایی تبار، جوی مک فارلند توجه بسیاری را به خود جلب کرده است و تا کنون بیش از ۲۵۰ هزار دلار تنها در آمریکا فروش کرده است. این فیلم هر چند در گلدن گلاب موفقیت چندانی کسب نکرد و تنها دیکاپریو موفق شد جایزه بهترین بازیگر مرد را از آن خود کند اما انتظار میرود در مراسم اسکار از شانس بیشتری برخوردار باشد.
اگر صحنههای خشن و برهنه آزارتان نمیدهد تماشای این فیلم را از دست ندهید. بیشک سه ساعت میخکوبکننده انتظارتان را میکشد.