علیرضا امیری – روزنامه نگار
نروژ
***
هميشه دوست داشتم كه در مورد آل پاچينو مطلبي بنويسم، خوشبختانه اين فرصت دست داد تا نگاهي گذرا به فیلم های ماندگار اين هنرپيشه محبوب سينما بياندازم. کارنامه ی بازیگری آل پاچینوی ۷۴ ساله، بسيار پربارتر و سنگين تراز آن است که با انتخاب چند فیلم محدود، بخواهیم سير بازيگري او را مورد بررسي قرار دهيم. فهرستي كه در ذيل خواهد آمد فقط و فقط سليقه شخصي نگارنده است و به نظر من فیلم هایی هستند که به گمان من بيشترين و عميق ترين نقش را در تکمیل پرسونای بازیگری پاچینو در گذر زمان داشته اند.
1. وكيل مدافع شيطان: ميدانم اين فيلم مورد علاقه بسياري از تماشاگران بوده و خواهد بود. اين فيلم در زمان اكران، هم توجه منتقدين و هم توجه عامه مردم را به خود جلب كرد. شخصيتي كه آل پاچينو از شيطان به نمايش مي گذارد بشدت تاثير گذار و قابل توجه است. وي در نقش جان ميلتون همه را اغوا مي كند، حمله مي كند، فرياد مي زند و در آخر به جهنم باز مي گردد. ديالوگ هاي محشري در فيلم گنجانده شده اند ولي بنظر من موثرترين آنها توسط آل پاچينو در گفتگو با كيانو ريوز بيان مي شود درست وقتي كه كيانو ريوز از متد كاري ميلتون در موسسه اش سوال مي كند و پاچينو پاسخ مي دهد كه: “روش كاري ما اين است كه با مهمان نوازي زياد مهمان خود را نابود كنيم.” در طي سالهاي متمادي بازيگران زيادي نقش شيطان را عهده دار بوده اند اما 99% آنها در مقايسه با وكيل مدافع شيطان ناكام بوده اند. بنظر من تنها رابرت دنيرو به نقش لويس سايفر در فيلم استثنايي” فرشته قلب” ياراي برابري با وكيل مدافع شيطان را دارد.
2 .صورت زخمي:تونی مونتانا (آل پاچینو) مهاجر کوبایی که به آمریکا آمده است با دوستش وارد دارو دسته های مافیایی قاچاق مواد مخدر می شوند. او به سرعت به قدرت می رسد و رئیسش را از سر راه کنار می زند و پس از آن با وارد کردن مستقیم کوکائین از کوبا یک امپراطوری بنا می کند. چهره اي كه آل پاچينو از يك قاچاقچي خرده پا ارائه مي كند واقعا بي نظير است. او سعي مي كند عامي و كم سواد بودن اين شخصيت را با تمام ريزه كاري هايش نشان دهد و بي اغراق بايد گفت كه كاملا موفق شده تا ذهن تماشاگر را درگير اين موضوع كند. تونی مونتانا هیچگونه احساس همذات پنداری در تماشاگرخود ایجاد نمی کند و البته این، تجربه ای جدید برای آل پاچینویی بود که تقریباً همه ی نقش هایش تا آن زمان، نوعي حس همدلي با تماشاگر ايجاد مي كرد. پاچینو برای ایفای این نقش، شیوه ای كاملا متفاوت با فیلم های قبلی اش برگزید. روشی پر از اغراق، خشونت، حرکت زياد بدن و در یک کلام اجرايي كه به هيچ وجه زيرپوستي نبود. نتیجه بازي در اين نقش چنان عميق و شگرف بود که در طي سال ها، در پس هر كاراكتري كه پاچینو بازي كرد، شبحي ازتوني مونتانا به چشم می خورد.
3.فرانكي و جاني: يك فيلم لطيف و عاشقانه، شايد بتوان اينگونه عنوان كرد كه شيمي بازي آل پاچينو و ميشل فايفر خيلي خوب و دلنشين از آب درآمده است. پاچينو به همراه ميشل فايفر(همبازيش در صورت زخمي) در فيلم فرانكي و نقش دو شخصيت تنها و خسته از جامعه را ايفا مي كنند.گري مارشال، كارگردان اين فيلم كه سال قبل نقش اول فيلم زن زيبا را براي پاچينو كنار گذاشته بود، اين بار توانست موافقت او را جلب كند. فيلم داستان عشق يك زنداني تازه از زندان آزاد شده را به يك گارسون نشان مي دهد منتقدان سبك ساده فيلم و بازي بازيگرانش را ستودند.عقيده ي شخصي من هم اين است كه اين فيلم، به مراتب ساده تر،لطيف تر و زيباتر از زن زيبا است.
4.پدر خوانده: يک تریلوژی منحصر به فرد در سینما که راز ماندگاری اش بازي بي همتاي بازيگرانش است.رمان جذاب ماریو پوزو درباب شکل گیری مافیای ایتالیایی در نیویورک و چالش های قدرتی درون و برون آن یک دهه قبل از اینکه سرجئو لئونه “روزی روزگاری در آمریکا” را بسازد ، کارگردانی آوانگارد و غیر کلاسیک فرانسیس فورد کاپولا که از نسل جدید و آغازگر دوران نوین هالیوود در دهه 70 بود ، موسیقی به یاد ماندنی نینو روتا که ایتالیایی محض است و یادآور رئالیسم ترحم ناپذیر و خشن فدریکو فللینی آنچنان در یادها هست که بسیاري حتی بدون دیدن فیلم آن را تکرار می کنند و البته نقش آفريني آل پاچينو به نقش مايكل كورلئونه عضو برجسته سنديكاي تبهكاران. آرامش مايكل کورلئونه با ایفای نقش پرحس و حال و درخشان آل پاچينو، خود به تنهایی همه آن چيزي است که “پدر خوانده” در هر 3 قسمتش قصد بیان آن را دارد. از همین روست که کاراکتر مایکل خصوصا در قسمت اول ، سرشار از رمز و راز و سکوت و معنا ست. چه کسی می تواند تصور کند که آن افسر بازگشته از جنگ که برخلاف قواعد خانواده دوست دختری آمریکایی دارد و می خواهد با او ازدواج کند و بارها و بارها از سوی برادر بزرگترش، سانی با عنوان بچه خطاب می شود ناگهان از حالت آرام و سربه زير خارج گشته و در كسوت يك آدمكش تمام عيار ظاهرشود. بي اغراق نيست اگر بگوييم كه اصلي ترين ستون پدرخوانده ها بازي بي نظير آل پاچينو بوده است.
https://www.youtube.com/watch?v=nhFpjl1K2i0
5.مخمصه: شايد بتوان فيلم مخمصه را آوردگاه حقيقي رابرت دونيرو و آل پاچينو دانست.فیلم مخمصه ساختهی مایکل مان یکی از بهترین نمونهها برای فهم و شناخت دو شیوهی بازیگری است؛ شیوهی بازی درونگرا و شیوهی بازی برونگرا. در این فیلم این دو شیوه توسط دو غول پهنهی بازیگری سینمای معاصر جهان ارائه میشوند؛ یعنی رابرت دنیرو و آل پاچینو. این گونه است که میتوانیم در این فیلم نمونهایترین شکل این دو شیوهی بازی را ببینیم و مطمئن باشیم هر دو بازیگر با اطمینان، در اوج و در کمال پختگی کار خود را انجام دادهاند.فیلم مخمصه بازهم داستان برخورد و کلنجار چند گانگستر و چند پلیس و در رأس آنها نیل مککالی (دنیرو) و وینسنت هانا (پاچینو) است.
دراين مورد ياد متني از رضا كيانيان افتادم كه عقيده دارد دنیرو نقش مککالی را به شیوهی درونگرایانه و پاچینو نقش هانا را به شیوهی برونگرایانه میسازد. فیلم با نمایی از عبور پیادهی رابرت دنیرو آغاز میشود. میرود، لباس عوض میکند، سوار یک آمبولانس میشود. در نماهای بعد گانگسترهای دیگر را میبینیم و میفهمیم که همه برای یک عملیات پیچیده اغاز میشوند. در این بین آلپاچینو را در یک رابطهی خصوصی با همسرش میبینیم. سپس دختر نوجوانش را دیده و به روابط نهچندان گرم خانوادگی آنها وارد میشویم. صحنهی عملیات گانگستری خشن، خونین و بیرونی، ولی صحنهی روابط خانوادگی شخصی، عاطفی و درونی است. از همان اول تکلیف ما روشن است. آدم بده و آدم خوبه معلوم میشوند. ولی بعداً با نشان دادن روابط خشن اجتماعی پاچینو و روابط خصوصی و درونی دنیرو به تعادل میرسیم.
این لیست را به پایان می رسانم و به این می اندیشم که پس درخشش ویران کننده پاچینو در مترسک، بعدازظهر سگی، و عدالت برای همه، دیک تریسی، گلن گری گلن راس، راه کارلیتو، دنی براسکو، نفوذی و تاجر ونیزی چرا اين فيلم ها در این فهرست جایی ندارند.
خیلی عالی بود. امیدارم باز هم درباره بازیگرها مطلب بنویسید.
خیلی عالی بود, لطفا مقالات بیشتری در مورد کاراکترهای سینمایی بنویسید, با آرزوی موفقیت روز افزون برای شما 🙂