نوروز هیچ مرز و بومی نمی شناسد
شهرزاد دستورنژاد، خواننده سوپرانو
بدون شک، قدرت تخیل و خیال پردازی یکی از بزرگترین نعمت هایی است که انسان دارد و اگر یک روزی این قوه را از دست بدهد دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد چون انگار قوه تخیل به نوعی با امید گره خورده و در هم تنیده شده است. وقتی از یک جا یا یک نفر دورهستی و امکان دسترسی به کسی یا چیزی که دوستش داری را نداری، قوه خیال کمک می کند که کمی خودت را آنجا تصور کنی و آرام بگیری. همانطور که شهرزاد دستورنژاد، خواننده سوپرانوی ساکن شهر کلگری کانادا هم هرسال نوروز در میان برف و سرمای این شهر سعی می کند سبزه سبز کند و خودش را در شیراز ببیند. در ادامه مشروح گفتگوی ما با این خواننده را می خوانید.
دستورنژاد گفت: شش سال است که به کانادا مهاجرت کردم و در شهر کلگری زندگی می کنم؛ در این شش سال هرسال نوروز را در همین جا گذراندم و هیچ سالی ایران نبودم و هرسال سعی می کنم که وسط برف، تصور کنم که عید نوروز در ایران هستم. برای من فلسفه عید و بهار یکجور دیگر است چون از شیراز به کانادا مهاجرت کردم و عید و بهارهای شیراز در تمام ایران معروف است. همه ایرانیها می دانند که در شیراز، فصل بهار همه جا بوی گل و بهارنارنج می آید و یادم است که وقتی بچه بودیم از میانه بهار، ما در حیاط پشه بند می زدیم، میخوابیدیم و صبح با عطر وبوی بهار نارنج از خواب بیدار می شدیم و خب نوروز در مهاجرت, با تصور کردن چنین چیزهایی می گذرد.
وی افزود: به نظر من تقویم ایرانی یک تقویم خیلی علمی است و اینکه ما اولین روز بهار و نوروز را جشن می گیریم یک اتفاق خیلی میمون و حتی بین المللی است, جدا از اینکه همین تقویم برای ما که مهاجرت کردیم یادآور سنت ها، دلبستگی ها و خانواده یمان هم است. من در ابتدا که از ایران آمدم بیرون، نه کریسمس را جشن می گرفتم و نه نوروز را ولی کم کم به این نتیجه رسیدم که ما به عنوان یک انسان می توانیم مرکز تمام این جشن ها و دلیلی برای دورهم جمع شدن آدم ها باشیم, فقط به این دلیل که زنده ایم و هستیم. جشنی مثل نوروز هم چون هیچ مرز و بومی نمی شناسد و گرایش خاصی ندارد خیلی زیبا و صلح آمیز است. غیراز پارسال که بخاطر کرونا و ترس و وحشت حاکم در سراسر دنیا تقریبا هیچ کاری نکردم، هرسال هفت سین می چینم و نوروز را با هرامکاناتی که دارم و به هرشکلی که شده جشن می گیرم.
این خواننده سوپرانو ادامه داد: هرسال برای برنامه های مختلف، قطعاتی مناسب با حال وهوای نوروز می خوانم، مثلا سال گذشته قطعه ای به نام «یار فراری» خواندم که خیلی عاشقانه، شاد و با لهجه شیرازی خوانده شده بود. شاعر آن هم بیژن سمندر است. امسال هم قرار بود اجراهایی داشته باشم ولی بخاطر پاندمی کرونا کنسل شد.
دستورنژاد در پایان گفت: ایام کرونا را برای من خیلی سخت نگذشت چون از ابتدای قرنطینه، از تورنتو بیرون آمدم و نزدیک یک دریاچه زندگی می کنم؛ بنظرم این ایام فرصت خوبی برای عمیق شدن هرکدام از ما و زمان خوبی است که کارهایی که همیشه فکر می کردیم باید انجام بدهیم را انجام دهیم. یکی از نتایجی که من در این ایام به آن رسیدم, این بود که لزومی ندارد در شهرهای بزرگ و شلوغ زندگی کنیم و در دنیای امروز فرقی نمی کند که کجا زندگی کنیم, چون می توانی هرجایی باشی و به واسطه فضای مجازی به کارها و زندگیت برسی. در واقع خیر کرونا برای من این بود که کمکم کرد از شلوغی و گرفتاری کار بیرون و به طبیعت بیایم و به خودم نزدیکتر شوم.