بار اخلاقیات بر دوش انیمیشن
نقدی بر فیلم دیو و دلبر
نام فیلم: دیو و دلبر – Beauty and the Beast
کارگردان: بیل کاندان – Bill Condon
محصول: امریکا
زبان: انگلیسی
زمان: ۱۲۹ دقیقه
ژانر : فانتزی – موزیکال
بازیگران:
Emma Watson(Belle), Dan Stevens(Beast), Luke Evans(Gaston)
خلاصه داستان:
ل یک دختر زیبا و جوان است. یک دیو بل را در ازای آزادی پدر بل در قلعه خودش زندانی میکند. بل با وجود ترس با کارکنان سحر شده قلعه دیو دوست میشود و یاد میگیرد که چگونه به قلب و روح انسانمندانه درون دیو پی ببرد. در همین حین یک شکارچی به نام گاستون که میخواهد به هر قیمتی بل را بدست آورد سعی در نجات او از زندان دارد…
سالهاست که دنیای انیمیشن یک تنه بار اخلاقیات را با هزینه و دقت زیادی به دوش می کشد، و جالب اینجاست که بدون خطا نزد مردم، منتقدین و گیشه موفق عمل می کند، و چه بسا جوایزی را هم درو کرده و اثری بی رقیب می شوند. در دنیای خشمگین این روزها، خلاقیتهای نمایشی حول محور سرگرمیهای سبک و هیجانهای مدرن، جنگ، پیامهای سیاسی و در نهایت روشنفکری محض می چرخد. اما سینمای انیمیشن برخلاف جریان غالب رسانهای تبلیغاتی، نقطهای روشن و بی بدیل برای خانواده هاست که فرزندان خود را با دلی راحت به جادوی آن بسپارند. عشق به خانواده، وفاداری، حقانیت، راستگویی، عشق حقیقی، شجاعت، ایمان و احترام، محتوای ساده و روشن اکثر انیمیشنهای این سالهاست.
در عین حال، تجدید خاطرات، وسوسه گریزناپذیر استودیوهاست که با ابزار و تعاریفی نو، کلاسیکهای جاودانه تاریخ انیمیشن را دوباره سازی میکنند. «دیو و دلبر» بی شک یکی از بهترینها در کلکسیون عاشقانه ها و خاطره هاست که در زمان خودش پدیدهای نوظهور بود. این داستان آغازگر ورود نسلی از زنان نواندیش به دنیای ادبیات و سینما بود که به جای تسلیم و رضایت به زندگی معمولی، ساده و کلیشه ای خود، همواره در پی تغییر و درانداختن طرحی نو بودند. اثری ماندگار از ژنی ماری لی پرنس دی بیومونت (به فرانسوی: La Belle et la Bête) که بیست و شش سال پیش نیز با موفقیت راه اسکار و جوایز را برای دنیای انیمیشن باز کرد (بهترین فیلم) و تم آن از کهن الگوهای موفق سینما شد.
- ( Gary Troutdale ,Kirk Wise ) دیو و دلبر 1991
اریل (Ariel) پری کوچک دریایی (The Little Mermaid) هم مانند بل در پی شکستن قفسی به نام امواج خروشان اقیانوس، دل به دنیای روی آب می بندد. انگار جایی و سمتی از دور آنها را صدا می زند. داستانی که حتی همین حالا هم داغ و تازه است. برای زنان و همینطورنسل جدید که غرق در دنیای کوچک و محدود اطراف خودش شده، درس خوبیست تا پا فراتر بگذارد و چیزهای بیشتری از دنیا طلب کند و همواره در پی تحقق آرزوهای خود باشد.
در نسخه جدید «دیو و دلبر» کوشیده شده برای داستانی افسانهای و فانتزی دلایل و شناسنامه دقیقتری بیان شود. شخصیت «بل» در انیمیشن سال 1991 روند داستانی ساده ای مطابق با قوانین خاص کارتون های دیزنی دارد. اما «بل» سال 2017 رویایی دارد به غیر از آنچه دیگر دختران در سر دارند که وقتی به زبان میآورد، تنها کمی دور داستانی شکل می گیرد که از قبل برای او ساخته شده است، دخترک زیبای متفاوتی که قطعا در انتظار شاهزاده های سوار بر اسب نیست. «بل» اگر دختر زیبا و مهربان و کتابخوان و فداکاریست، نیاز به یک ناجی ورای قهرمانی که فقط در محله شان خودی نشان می دهد دارد. گاستون (Gaston) پهلوان خوشتیپ روستای کوچکشان هرگز در اندازه آرزوهای او نیست ، چرا که او فقط خوشبختی را در خانه داری و بچه داری برای همسرش می داند. ندای درونی «بل» را جادوگری می شنود که قهرمان او را تنبیه کرده است برای چنین روزی و به وسیله پدر بل و کج کردن راه او آنها را به هم می رساند که هم درسی باشد برای طبقه مغرور، و هم راهی باشد که دختری مثل بل به رویای دست نیافتنی خود جامع عمل بپوشاند. فیلمنامهنویس سعی کرده است جزییات و سوالهای زیادی را جواب دهد تا دخترکان همفکر «بل» نیز باور کنند، قهرمان خود را باید با چشم درون ببینند و شناخت عمیق تری از دنیای خود پیدا کنند. به طور مثال با نقب زدن به گذشته «بل» و معمای مادرش، و نیز پرداخت بر حضور پر رنگ جادوگر در سه مرحله آغازین، میانه و گره گشایی، تمامی عناصر روایت را در هم میتند و به این ترتیب ابعاد تازه و ژرف تری به داستان میبخشد.
با تمام این توجهات روایت نعل به نعل کارگردان در اجرای صحنه های معروف مثل افتتاحیه (Little Town)و مهمان ما باش (Be Our Guest) گرچه از تکنیک های بالایی برخوردارند، کمی تکراری و خسته کننده به نظر می رسند. از «کاندن» که کارگردانی موفق در ساخت موزیکال (Chicago)است انتظار بیشتری میرفت که اقتباس او از روایت آشنای «دیو و دلبر» موزیکالی مدرن و برجسته از آب درآید. شاید جذابیت بیش از حد نسخه قدیمی را دست کم گرفته بود و شاید هم از بدشانسی اوست که فیلمش بلافاصله بعد از موفقیت خیره کننده موزیکال موفق و دقیق «لالالند» بر پرده رفته است.
از نظر تکنیکی نسخه جدید «دیو و دلبر» علیرغم استفاده فراوان از تکنیکهای بصری و جلوههای کامپیوتری، توفیق چندانی پیدا نمی کند و حتی می توان آنرا در مقایسه با دیگر نسخه های بازسازی شده به فیلم زنده مثل «زیبای خفته»، «سیندرلا» و یا حتی «آلیس در سرزمین عجایب» در رده آخر قرار داد. به عنوان مثال سیندرلای «کنت برانا» (Kenneth Branagh) با زوجی جذابتر و حضور چشمگیر «هلنا بونهم کارتر»(Helena Bonham Carter) و کیت بلانشت (Cate Blanchett) ، و همچنین ملیفیسنت (Maleficent) ساخته «رابرت استرومبرگ» با بازی درخشان آنحلینا جولی (Angelina Jolie) مقبولیت بیشتری در بین مخاطبان پیدا کردند. در هر دوی این فیلمها شخصیت پردازیهای ماهرانه در کنار طراحی لباس بی نظیر و صحنه پردازی فوق العاده، دنیایی فراتر از نسخه اوریژینال بوجود می آورند. در صورتی که متاسفانه لباس زرد رنگ خاطره انگیزو محبوب بل هرگز به پای نسخه اولیه اش هم نمی رسد.
در عین حال بازیگری و ایفای نقشها یکی از نقاط برجسته دیو و دلبر 2017 است. بازی روان و دلنشین بازیگران بخصوص «اما واتسون» که هر چند در رقصها چندان درخشان نیست، اما از چالش آوازخوانی سربلند بیرون آمده و به خوبی توانسته شخصیت هرماینی (Hermione) مجموعه فیلم های «هری پاتر» را به فراموشی بسپارد و شخصت بل را مجسم سازد. همینطور دن استیونس (Dan Stevens) ، که با آن ردای هیولایی خود پر طرفدارترین شخصیت سریال دانتان ابی(Downtown Abbey) را از خاطر می برد و همان حضور کوتاهش بسیار تاثیرگذار از آب درآمده است. همینطور نمی توان از بازی خوب بازیگران فرعی مثل گاستون (Luke Evans) و پدر بل ( Kevin Kline ) به سادگی گذشت، و البته صدا پیشگان نام آشنایی که ما هم همانند کارکترهای داستان منتظر زنده شدنشان بودیم.
طراحی صحنه باشکوه و جادویی فیلم هم از نقاط پر قدرت فیلم است، قصر نواحی فرانسه 1740 در دوران لویی پانزدهم، همان قصر رویایی و کاملا نویی است که همیشه اولین شخصیت داستانهای انیمیشن است و به محض باز شدن پرده عریض خود را معرفی می کند، جنگل مخوفی که جاده ارتباطی روستای بل و قصر دیو از آن می گذرد تا به حال هرگز به این مخوفی و پیچیدگی دیده نشده است. همینطور معماری و طراحی زنده و شیرین روستا با آن خانه های گرم و دلنشین می رود تا در خاطره ها بماند.