مروری بر فیلم «فروشنده – The Salesman» در جشنواره فیلم تورنتو
نام فیلم: فروشنده – The Salesman
کارگردان: اصغر فرهادی – Asghar Farhadi
محصول: فرانسه، ایران
زبان: فارسی
زمان: ۱۲۵ دقیقه
نمایش: اولین نمایش در آمریکای شمالی
بازیگران:
خلاصه داستان:
«فروشنده» روایتگر داستان زوج جوانی است که در حال اجرای نمایشنامه «مرگ فروشنده» آرتور میلر هستند. رابطه آنها پس از نقل مکان به خانهای که پیشتر زنی به نام آهو در آن ساکن بوده است، به خشونت کشیده میشود و به مرور رابطه شان متزلزل می شود.
برداشت ۷
فیلمنامه “برسد به دست آهو” که به نام”فروشنده” در جشنواره فیلم تورنتو ۲۰۱۶ نمايش داده شد، آخرین ساخته “اصغر فرهادی” کارگردان مطرح سالیان اخیر سینمای ایران است که در آخرین دوره فستيوال كن نیز تاثیرگذار ظاهر شد.البته فرشنده به زودي با نام جديد “مشتري” در سينماهاي فرانسه به روي پرده خواهد رفت.
در فيلمهاي فرهادي پنهان کاری شخصیت ها، شکل گیری سرنخهایی تدریجی و ندادن اطلاعات بیشتر تا اوج درام، تداعي كننده يك نظام شنيداري و ديداري است كه در آن انسانها، در يك قلمرو روحي بي حاصل اسير شده اند و يا از هم جدا مانده اند.پاردوکس يا همان تناقضِ شخصیت های آثار فرهادي متاثر از عدم اطمینان مردم جامعه به يكدیگر است و مشاهده فیلمساز به همين واقعیت های اجتماعی است كه موجب درگیری بیشترتماشاچي با فيلم هاي او شده است.
انتخاب درست بازیگران و كار با آنها از نقاط مثبت كارگرداني آثار اوست. تا آنجا که گاه نقش آفرینی در فيلم هاي او ديگر بازي به نظر نمي رسند و مخاطب با چشم و گوش اين شخصیت ها به مسائل و معذلات اجتماعي اطراف خیره مي شود. میزانسن ها، کار با بازیگران و برداشت های بلندی که در کارهای او دیده می شود، ریشه در پیشنه ی تئاتری او دارد.البته تاثير سینمای دلهره آور “هیچکاک “و همچنین نظريه “نفی مونتاژ به نفع ميزانسن” از”آندره بازن” نيز بر آثار او محسوس است. تفاوت فرهادی با دیگر كارگردانان شهير ایرانی در این است که فیلم های او هم در ایران و هم در خارج مورد توجه مخاطبین و جشنواره ها قرار گرفته است. البته فروش کارهای او در ایران با استفاده از چهره های روزی که در اکران دیده می شوند، قابل پیش بینی است.
آپارتمان ها و راهروها نقش اساسی و بنیادی در آثار او دارند. راه پله هایی که با آدم های گوناگون پر و خالی می شوند. آدم هایی كه گاه تا آخرين لحظه رنگ عوض نمي كنند و تا انتهای فیلم خوب یا بد بودن آنها مشخص نمي شود. یکی از اين خانه هایی که فرهادی درب آن را اولین بار با کمی تردید باز می کند فیلم” چهارشنبه سوری” است. آپارتمانی كه بوی دروغ و خیانت از در و دیوار آن به مشام می رسد. همین بازی در بازی شخصیت ها با فیلم “درباره الی” ادامه پیدا می کند و فرهادی این بار درب یک ویلای ساحلی را در شمال ایران با دلهره بیشتری باز می کند و در”جدایی نادر از سیمین” در و دیوارِ مشکوکِ این خانه را از هم جدا می کند و حالا در “فروشنده” با خانه ای مواجه می شویم که سست و ناپایدار است.
آپارتمانی که حالا نماد یک زندگی اجتماعی در آثار اوست و امروز در آستانه تخریب شدن است و این همان نکته حائز اهمیت فیلم فروشنده است که دليل این ویرانی می تواند ریشه در اقتصاد، سیاست و مسائل سالهای اخیر جامعه داشته باشد. فروشنده تداعی کننده یک فیلم روسی به نام”The Fool – احمق” نیز هست که در سال 2014 توسط “یوری بیکوف-Yuriy Bykov” ساخته شد. بحران فیلم”احمق” نیز راجع به یک مجتمع مسکونی در روسیه است که اهالی آن بی خبر از شکاف نامحسوسی هستند که درمحل زندگی شان به وقوع پیوسته است. شاید فروشنده ادامه همین فیلم روسی است که اکنون اهالی این ساختمان بیدار شده اند و چاره ای جز رها کردن خانه ندارند.
مشكلي كه فيلم فروشنده دارد اين است كه داستان آن مثل همان خانه ای که در حال نشست است از نقشه دقيقي برخوردار نيست، زيرا اين علامت سوال بوجود مي آيد که اين شخصیت هایی که اینبار کمی از سنت فاصله دارند و در یک فضای هنری به هم مرتبطند،باورپذیر پذير شده اند يا نه؟ در”جدایی نادر از سیمین” برخورد و کنتراست سنت و مدرنیزم قابل تأمل است اما در فروشنده، شخصيت عماد با بازي “شهاب حسيني” كه در حال تمرين و بازی نمایشنامه “مرگ فروشنده” است از قوام خوبي برخوردار نيست.
وجود تفکر مارکسیتی در نمایشنامه “آرتور میلر” که عماد را به عنوان نقش اصلي اين نمايش با خود درگیر کرده است با شخصیت فناتیک(متعصب) او در زندگي كه در پی تلافی کردن و انتقام گرفتن است سازگار نيست، زيرا ما او را به عنوان معلم ادبیاتی می بینیم که از تفکرات نویی در آموزش دادن برخوردار است. او مخالف نگاه كليشه اي شاگردانش به مقوله هنر و ادبيات است و دانش آموزان كلاس را درگیر تجزیه و تحلیل ادبيات نمايشي مدرن در ايران مي كند.
او از “غلامحسين ساعدي” و موج نوي نمايشنامه نويسي در ايران سخن مي گويد و به همراه شاگردانش به تحليل فيلم “گاو” ساخته “داريوش مهرجويي” مي پردازند. او این مسائل را در نطام آموزش و پرورش كشوري مطرح می کند که هنوز بخش عمده اي از مدارس ايران به هنر به عنوان زنگ تفریح نگاه مي كنند. پس دیدگاه این شخصیت به عنوان معلمی روشنفکر نمی تواند به جهان اطرافش خیلی سطحی و عجولانه باشد.
اگر فرهادی در پی نشان دادن بحران روشنفکرنمایی در كشور است و همه اقشار جامعه را در برابر فشارهای اجتماعی به یک چشم می بیند و روشنفکر و غير روشنفكر را آش يك كاسه مي داند، پس كمي شتابزده فيلمنامه اي بدون تحقيق را جلوي دوربين برده است! بهتر بود که از “مرگ فروشنده” در این فيلم سخنی به میان نمی آمد و فیلمنامه متمرکز بر یک زوج غیرهنری بود که درگير اسباب كشي هستند و همین برای ادامه داستان و باور بيشتر شخصیت عماد و رفتار اجتماعي اش كه کینه اي شتري به دل دارد کافی بود. همین اضافه شدن جهان تئاتر به این کار وصله ناجوری از آب در آمده است و با شخصیت های اين فيلم همگون نيست و در اینجا با فیلمنامه ای مواجه می شویم که از ضعف دراماتیک برخوردار است و شخصیت ها فقط در کنار هم برای یک روایت چیده شده اند و از قوام خوبی برخوردار نیستند.
حمل جهان مارکسیستی و آنتی کاپیلیستیِ “آرتورمیلر” چه کمکی به شخصیت های کشوری در خاورمیانه می کند؟ که ما ایرانیها از فرهنگ ضد آمریکایی استقبال می کنیم و به خوبی می دانیم که میلر با خلق نمایشنامه “مرگ دستفروش” بزرگترین منتقد نظام اجتماعی آمریکا و پایمال شدن حقوق انسان های بی دفاع است؟ اگر اینگونه است که عماد نباید چنین برخورد کلیشه ای با یک انسان بی دفاع و سالخورده داشته باشد.
آن هم عمادي كه با علاقه ی زیادی درگیر نقش اصلی این نمایش یعنی “ویلی لومان” است. فردی که خود بي دفاع و آسيب پذيرترين شخصيت نمايش در تاريخ تئاتر مدرن به حساب میاید. پس عماد نمی تواند با مرام و تفكري که او در بر گرفته است، اينگونه شکاک و بددل در زندگي خارج صحنه رفتار كند. به اين شخصيت نمي خورد با کارگاه بازی هایی که از خود در می آورد اينگونه شخص مظنون را تعقیب و غافل گير كند و در نهایت او را در برابر خانواده اش که دچارحمله قلبی شده است با بهانه ای که اصلا در میزانسن فیلم درنیامده است به اطاقی دیگر ببرد و چنان سیلی محکمی به گوش او بزند و در انتها هیچ کس هم از اين جریان و صدای ناشی از این درگیری فیزیکی مطلع نشود.
فرهادی برخلاف فیلم های قبلی اش که اطلاعات ناقص و نیم پزی به تماشاچی می داد، اینبار در فروشنده چنان فینال واضح و روشنی را برای مخاطب ترسیم می کند که انگار برخورد همه آدم ها در مورد حفظ آبرو و ناموس بايد اينگونه خشن باشد. در اینجا عمق شخصیت های این فیلم حتی با بازی های خوبی که ارائه داده اند آنقدر كم می شود که فرهادي دیگر نمی تواند در دریای کم عمق این پرسوناژهای قوام نیافته، ناخدای خوبی باشد. فینال فروشنده می توانست با شكل گيري عنصر گذشت و ایثار از رشد بیشتری برخوردار باشد. ایثاری که همواره در جهان صلح طلبانه تئاتر وجود دارد و مي توانست توسط عماد به عنوان بازيگري كه در صحنه اين كلانشهر، خاك زيادي خورده است به اوج برسد. به قول خود فرهادی در مراسم اسکار” مردم من به همه فرهنگ ها احترام می گذارند و از دشمنی و کینه ورزی بیزارند”.
https://youtu.be/wgPdkCB7sKY?list=PLRST5gJratcRA-Y8lFMN1jhFuAxHKGAlg
#TIFF2016 #TIFF #TIFF16 #TITREMAG #POOYANTABA
#pooyanTIFF16