یک قدم زدن ساده در شهر
Morteza Nikoubazl
Morteza Nikoubazl was born in Tehran, Iran in 1974 and studied art and photography there. Nikoubazl started work as a freelance photographer for Iranian daily and weekly newspapers. He began working with the Reuters team as Freelance photographer since 1999 till 2013. After Reuters he worked with the UNHCR, New York Times International, Polaris Images, Zuma Press and Sipa Press photo agencies and now he is working with the National Geographic Magazine Farsi as a contributor photographer.
His pictures have published through Reuters and photo agencies in Newspapers, websites, Magazines and Books as well as, Time, Newsweek, Spiegel, L’Express, Washington post, New York Times, Wall Street Journal, Life, Daily Mail, Christian Science Monitor, Guardian, and …
چند خطی درباره عکس ها:
سالیان سال است که عکاس هستم، دوربینهایی بزرگ که حالا با ظهور نسل جدید دوربینها، دوربینهای بدون آینه، کوچکتر شده اند ولی هر چه که باشند اسمشان دوربین عکاسی است با لنزهایی که نمی توانی بگویی دیده نمی شوی یا برای مردم کوچه و بازار عادی شده ای. هر کاری بکنی باعث کنجکاوی مردمی می شوی که عادت به دیدن بیرونی ترین لایه از مناظری دارند که تو درون آنها را واکاوی و کنجکاوی می کنی.
چه یک دوربین باشه یا دوتا یا بیشتر، نمی توانی مانند مردم عادی باشی، از تو توقع دارند تا از چیزهایی عکاسی کنی که برای آنها غیر منتظره است. در این میان و در بین تمام روزهای عکاس بودنت، روزهایی هستند که دست در جیب به همراه یک گوشی موبایل و با دوربینی که در حد خودش کم از ابزار عکاسی حرفه ای تو ندارند وارد خیابانهای شهرت می شوی، قدم می زنی و از دیده نشدن لذت می بری. حالا دیگر اگر اشتباهی هم در عکاسی کردن مرتکب بشوی برای کسی تعجب آور نیست، حتا اگر از چیزهایی عکاسی کنی که شاید کمی غیر عادی بیایند در چشم مردم دور و ورت به بازی شبیه باشد، یک بازی عامه که در تمام دنیا روزی میلیاردها بار در حال تکرار شدن است.
زیر باران، از پس میله های یک کارگاه ساختمانی بزرگ، از پشت ویترین مرکز خریدی که شاید اگر با دوربینهای همیشگیت بودی نیاز به مجوز برای عکسبرداری داشتی، کنار مردمی که به شکلی عجیب از چیزی که نمی دانی چیست در حال عکسبرداری از روی دست یکدیگر هستند و بسیار چیزهای دیگر که آنقدر ساده هستند که باورت نمی شود می توانند تصویری لااقل دلچسب برای خودت باشند. قبل از اینکه عکاسی با موبایل را جدی تر دنبال کنم فکر می کردم که باید از موضوعاتی عکاسی کنم که با موضوعاتی که با دوربین حرفه ای عکاسی می کنم تفاوت داشته باشند، ابتدا همه چیز را پیچیده تر از خود واقعیشان می دیدم، ولی هر چه بیشتر با ابزار جدید در دستم آشنا شدم مناظر پیش رویم برایم ساده تر شدند، آنقدر ساده که نیاز به زبانی ساده برای بیانشان بود.
کم کم یاد گرفتم، آموختم آنچه را که سالیان سال شاید فراموش کرده بودم. پیچیده ترین تصاویر ساده ترین بینش را می طلبند و آنچه که در نظر مردم پیچیده به نظر می آید ظاهر بی پیرایه ایست که سادگیش باور نمی شود. در این میان یک چیز را همیشه با خود زمزمه کردم تا فراموش نکنم، اگر مردمی که حالا به واسطه ساده ترین و دم دستی ترین ابزار عکاسی یعنی همان دوربین تلفن همراه به من به چشم یکی مانند خودشان نگاه می کنند، به سادگی از کنار من عبور می کنند و می توانم از آنها بی هیچ ممانعتی عکاسی کنم. نباید فراموش کنم که عکاسی با دوربین تلفن همراه به منزله این نیست که اجازه دارم بدون سؤال و اجازه وارد حریم شخصی آنها بشوم.
اینکه دیده شوم ولی نه بعنوان عکاسی حرفه ای، الچسب است چرا که خیالم می تواند راحت باشد که اگر کسی داستانی بسیار شخصی برای خودش دارد از من خواهد خواست که عکسش را استفاده نکنم یا آنرا پاک کنم. یک قدم زدن ساده در شهر، حاصل روزهایی است که دوست نداشتم خاص باشم، دوست داشتم یکی باشم مانند مردم دور و ورم، ساده باشم و ساده ببینم و فقط از کاری که می کنم بی نگاه به مسائل حرفه ایش لذت ببرم و برایم خوش آیند است که دنیایی را دیدم که هر کسی می تواند به راحتی ببیند ولی همراه با ظرایفی که خاص درون خود من است. دنیایی واقعی تر از آنچه در زندگی حرفه ای بعنوان عکاس می بینم.