منتظر بهبودی اش بودم، اما…
محمدرضا لطفی از زبان رضا مقدس
صدابردار و موزیسین
کانادا
***
حضور محمدرضا لطفی در کانادا برمی گردد به زمانی که رضا مقدس، موزیسین، نوازنده پیانو، گیتار بیس و سه تار، از سال 2007 مسئول بخش موسیقی جشنواره تیرگان شد. جشنی که رضا مقدس را در سال 2008 به این فکر می اندازد تا به سراغ محمدرضا لطفی برود و برای اجرای برنامه در جشن تیرگان از او دعوت کند تا به کانادا بیاید. مقدس ماجرا را این طور تعریف می کند:«جشنواره تیرگان 2008 شاید بزرگترین و بهترین جشنواره تیرگان در طول تمام این سالها بوده است، چه از نظر ابعاد و چه از نظر هنرمندانی که در برپایی آن شرکت کردند. بالطبع من هم به دنبال برنامه ای بودم که در حد و اندازه وسعت جشنواره تیرگان باشد. به همین دلیل در بخش موسیقی با 3 گروه صحبت کردم: کامکارها، گروه پرویزمشکاتیان و محمدرضا لطفی که خب گروه کامکارها بسیار پر تعداد بودند و در آموزشگاهی که داشتند هم تدریس می کردند و همزمان با جشن تیرگان 2008 آنها برنامه ای هم در استرالیا داشتند، بنابراین نشد که بیایند. آقای مشکاتیان هم می خواستند با ارکستری 20 نفره بیایند که برای ما امکان پذیر نبود و در نهایت آقای لطفی بهترین گزینه برای حضور در جشن تیرگان بود. به همین دلیل با مدیر برنامه آقای لطفی تماس تلفنی داشتم و از طریق کسانی چون بهرنگ تنکابنی و کیوان فرزین – با هم انجمن موسیقی نیاوران را داشتیم – که برای آقای لطفی کنسرت گذاشته بودند و در جریان برنامه هایش بودند، ماجرا را دنبال می کردم.»
پس از آنکه رضا مقدس با مدیر برنامه محمدرضا لطفی صحبت های اولیه را می کند، عید آن سال به ایران می رود و در طول اقامتش در تهران یک روز هم به آموزشگاه موسیقی لطفی سری می زند تا از نزدیک با او آشنا شود و قرار و مدارهایشان را بگذارند و این در واقع باب آشنایی آنها می شود. مقدس در توصیف اولین دیدارش با لطفی می گوید:«آقای لطفی از همان برخورد اول روحیه و طبع شوخی داشت و از آنجا که در محل آموزشگاه با هم قرار داشتیم، بالطبع کمی هم جدی بود. در همان اولین جلسه از من خواست تا فردا با او قرار صبحانه ای بگذارم و درباره تیرگان و بخش موسیقی با هم گپی بزنیم. از آنجا سفر به تهران را با ازدواج من همزمان شده بود و کلی کار داشتم، اما آقای لطفی خیلی اصرار کرد و گفت اگر می خواهی من برای تیرگان به کانادا بیایم باید با من بیایی و صبحانه ای با هم بخوریم. من هم قبول کردم. خلاصه صبح روز جمعه به سینمای لیلا حاتمی و علی مصفا رفتیم چون در آنجا صبحانه سرو می شد و سر میز صبحانه با هم گپ مفصلی زدیم و راجع به چند و چون کار صحبت کردیم. قرار شد خودشان به همراه 8 نفر از اعضای گروه به تورنتو بیایند.»
بعد از اینکه رضا مقدس به کانادا برمی گردد، با اعضای هیات مدیره تیرگان در این باره صحبت می کند و اقدامات سفر لطفی و گروهش به تورنتو آغاز می شود. مقدس از اولین دیدار تا آمدن لطفی به کانادا را چنین توصیف می کند:«شاید جالب ترین خاطره آن دوران این بود که آقای لطفی خیلی به ساعت ها توجه نداشتند و گاهی ساعت 3 صبح به وقت تورنتو به من زنگ می زدند و می خواستند با من صحبت کنند و ببینند کارها در چه مرحله ای است. مقدمات سفر در حال آماده شدن بود و از آنجا که آقای لطفی خودش مقیم آمریکا بود، مشکلی برای آمدن به کانادا نداشت، اما چون آن زمان مسئله تحریم ایران شدت یافته بود، به گروهش ویزا ندادند و تنها آقای خلعتبری که نوازنده کمانچه است و اقامت کانادا را دارد توانست از آن گروه، آقای لطفی را همراهی کند.»
بنابراین تیم بخش موسیقی جشن تیرگان مجبور می شوند دقیقه آخر جایجایی هایی داشته باشند و از محمد قوی حلم نوازنده تنبک، که سالها با محمدرضا لطفی کار کرده بود و در فرانسه زندگی می کرد، دعوت کنند تابه تورنتو بیاید. مقدس می گوید:«در تورنتو هم خاطرات خوبی با هم داشتیم و حضورش پر از انرژی و سرزندگی بود و اجرایی که در تیرگان داشت، واقعا کم نظیر بود. فکر نمی کنم در میان نوازندگان ما کسی باشد که 2 ساعت تکنوازی کند و مردم کماکان مشتاق شنیدن باشند. جالب ترین نکته در مورد اجرای کنسرت آقای لطفی این بود که از آنجا که صحنه اجرای برنامه Harbourfront Centre رو به دریاچه است، همیشه رطوبت زیاد است و سازهای سنتی مشکل پیدا می کنند، مخصوصا تار که پوست دارد و پوست در اثر رطوبت می افتد و همه موزیسین های ایرانی همیشه از این اتفاق ناراضی هستند و شکایت دارند، اما آقای لطفی اینقدر تجربه زیادی در اجرای موسیقی در شرایط مختلف داشت، تا دید هوا رطوبت دارد، از من خواست تا برایش چسب پهن شیشه ای تهیه کنم و چسب را روی پوست تار گذاشت و کشید و به پشت تار چسباند و گفت:«با این کار دخل تار آمده است اما حداقل صدای اجرای امشب خوب می شود.» دوستی من و محمدرضا لطفی این چنین شروع شد و تا چند وقت پیش همچنان به هم ایمیل می زدیم و از احوال هم جویا می شدیم. اما از چند ماه پیش ارتباط مان کم شد و من شنیدم که کسالت دارد و در این باره هم با کسی صحبت نکرده بود و برخی فکر می کردند زمین خورده است. تا اینکه دو سه هفته پیش حسین علیزاده که در تورنتو برنامه داشت و به من گفت که موضوع سرطان است و در مرحله حادی هم قرار دارد تا جاییکه دکتر گفته مطمئن نیستیم بتوانیم او را حتی تا یک ماه دیگر زنده نگه داریم.! آقای علیزاده هم بسیار این ماجرا غمگین بود. به هرحال من از همان موقع اطلاع داشتم، اما چون آقای لطفی بسیار فرد مثبت و شادابی بود، من منتظر خبر بهبودی او بودم تا اینکه جمعه شب تعداد زیادی ایمیل و پیغام دریافت کردم و از آنجا که خوابم نمی برد، رفتم ببینم چه خبر است که مطلع شدم آقای لطفی فوت شده است.»