اشک های پسرک ده ساله
تصویر برگزیده بازی ایران و آرژانتین
شیما شهرابی
آمریکا
***
قرارمان جمع شدن در یک کافه بار ایرانی است، قرار است کنارهم بنشینیم و با اضطراب، تعداد گلهایی را که راهی دروازه ایران میشود، بشماریم. بسیاری از بچهها در صفحهای که برای اعلام برنامه در فیس بوک راه افتاده، نوشتهاند: برای تماشای باخت ایران نمیارزد که مرخصی بگیریم، حالا چون بازی روز شنبه است میآییم که کنارهم باشیم وگرنه بازی که ….. همه این حرفها از همان روز قرعه کشی شروع شد، از همان روزی که نام آرژانتین کنار نام ایران قرار گرفت و رویارویی مسی و هاشم بیکزاده سوژه شد.
ده دقیقه بیشتر به شروع بازی نمانده، که به محل مورد قرار میرسیم. جای پارکی باقی نمانده. کافه از ایرانیها پر شده، کلمات فارسی و شعار ایول ایوله تیم ما یله، فضا را پرکرده نه جای پارک ماشین پیدا میشود و نه جای نشستن روبه روی تلویزیونها. یکی از دانشجویان ایرانی سریع با یک اسپرت بار آمریکایی هماهنگ میکند و در عرض ده دقیقه همه میرسیم به آنجا. یکی با پرچم شیر و خورشید، یکی با پرچم الله، یکی با هدبند سبز و سفید و قرمز و دیگری با لباس تیم ملی و… همه مضطرب و پریشان چشم دوختهاند به تلویزیون و تا توپ نزدیک دروازه ایران میشود ذکر وای وای و آی آی میگیرند. تصویر مضطرب کی روش با آن کت رسمی و پیراهن یقه باز روی صفحه تلویزیون نقش میبندند. اضطراب موج میزند در چشمهای مربی. انگار 15 دقیقه اول بازی او هم مثل ما پاهایش میلرزد. یکی از بچه ها به صفحه تلویزیون چشم میدوزد و میگوید: بچهها 20 دقیقه گذشته و ما هنوز از آرژانتین گل نخوردیم. یکباره صدای ایران ایران کافه را پر میکند. انگار کیروش هم آرام میگیرد، کتش را از تن بیرون میآورد ، لبخند میزند و آرام کنار زمین میایستد.
با هر حمله بچهها، ما از جا میپریم و با هر حمله آرزانتین ناخوداگاه یکی میگوید یا علی یا حضرت عباس، یا امام حسین. اینجا یک کافه بار امریکایی در هیوستن است.
نیمه اول که تمام میشود انگار پاهایمان جان گرفته، فیس بوک پر شده از جملات پر امید . یکی از بچهها میگوید: «الان مربی آرژانتین در رختکن چراغها را خاموش میکند و میگوید: هر که میخواهد برود ، برود.» همه قهقهه میزنیم. چند امریکایی که مشغول خوردن آبجو و شراب هستند از نیمه دوم به ما میپیوندندو ایران ایران گویان تیم ما را تشویق میکنند. گزارشگر شبکۀ ای اس پي ان مدام وسط بازی به تحریمهای ایران اشاره میکند و ما به دوستان امریکایی مان که ایران ایران میگویند: لبخند میزنیم. توپ به اشکان دژاگه میرسد کل بچهها با هم شعار میدهند: « این گله، این گله….» اشکان زمین میخورد، همه با فریاد میگویند: پنالتی! داور پنالتی نمیگیرد. شبکه ای اس پی ان تصویر آهسته را چند بار پخش میکند و ما هر بار محکمتر میگوییم پنالتی.
از دقیقه نود به بعد همه ایستاده بازی را دنبال میکنیم. یک دقیقه بیشتر نایستادهایم که مسی توپ را وارد دروازه ایران میکند. هیچکس گلایه نمیکند . فقط صدای همهمهمان تبدیل به سکوت میشود. سکوتی دلخراش برای باختی که واقعا چیزی ازارزشهای تیم ایران کم نمیکند. شاید این بهترین جمله برای بازی ایران و آرزانتین باشد. تصویر شادمانی آرزانتینیها و مسی برای بازکردن دروازه ایران چندین بار از صفحه تلویزیون پخش میشود و هربار دلمان خنک میشود. امانشان را بریده بودیم که به خاطر یک گل اینقدر شادی میکنند.
پستهای غرور آمیز فیس بوک یکی پس از دیگری بالا میآید اما تلخترین تصویر فیس بوکی عکس صورت گریان پسرک ده سالهای است که بعد از باخت تیمش اشک میریزد. پدرش زیر عکس پسرک نوشته: لعنت به تو مسی!
در این سه روز بارها تصاویر مربوط به بازی را مرورکردهایم از پنالتی اشکان دزاگه که داور، از کنارش گذشت تا دفاع حاج صفی و مشت گره کردهی حقیقی. یادداشتهای زیادی خواندهایم. فردا ایران مقابل بوسنی بازی میکند. باز هم قرار است در یک اسپرت بار جمع شویم این بار خیلیها دنبال مرخصی ساعتی هستند تا فریاد ایران ایران سردهند.
یه ساعت متن نوشتی
آخرش هم عکسی از آن پسرک ندیدیم
گرفتی ما رو !!!
حالت خوبه ؟
تیترت رو نگاه کن
ایشالله خوب میشی
Aks ke dar matn mojood ast