رونمایی 3 کتاب از فرشته مولوی
مانا کیانی
برنامه «کتاب ماه تهرانتو» که از اکتبر سال 2012 به کوشش فرشته مولوی، نویسنده، مترجم و کارشناس نام آشنا و پرسابقه کتاب و کتابداری شکل گرفته، در جلسه اخیر خود که با نوروز 1393 همزمان شد، به معرفی چند کتاب از بنیان گذار این برنامه پرداخت.
مولوی در جلسه «کتاب ماه تهرانتو» این بار خود، به معرفی چند کتابش پرداخت. او درباره این جلسه معرفی توضیح می دهد که این دو کتابی که معرفی کردم، در یک سال و نیم گذشته درآمده بود و معمولا وقتی کتابی منتشر می شود، برنامه معرفی کتاب گذاشته می شود، اما چون ناشر در ایران بود، فکر کردم از آنجا که گروهی من و برنامه «کتاب ماه تهرانتو» را می شناسند، فرصت خوبی است تا این کتاب ها را هم معرفی کنیم. چون بار اولی بود که در مورد کارم صحبت می کردم در نتیجه بخشی از داستان هایی که قبلا منتشر شده بودند را هم خواندم.»
او در مورد آخرین اثری که از او به چاپ رسیده است، می گوید:«آخرین کتاب من «آن سالها این جستارها» حدود 20 روزی است منتشر شده و هم اکنون روی سایت آمازون قرار دارد و اگر کسی بخواهد می تواند آن را سفارش دهد. اما من در جلسه «کتاب ماه تهرانتو» در مورد داستان هایم صحبت کردم و بخشی از آنها را خواندم، از جمله کتاب «زرد خاکستری» که یک مجموعه داستان است که در ایران منتشر شده، «حالا کی بنفشه میکاری» ناشر آن ققنوس است و سومین کتاب «دو پرده فصل» سال 88 و توسط نشر افراز در ایران منتشر شد.»
کتاب «زرد خاکستری» دربرگیرنده داستانهای «یکشنبهها»، «کو شمر؟»، «روز خانه پیران»، «میعاد در خانه»، «یادی و حکایتی»، «اگر بخواهم میتوانم دروغ بگویم؟»، «کولی»، «گفتگو»، «آن ترانه»، «آهوی کوهی»، «زرد خاکستری» و «اردیبهشت زیبا» است.
نویسنده در مقدمه کوتاه کتاب آورده است:«سه داستان نخست این مجموعه – «یکشنبهها»، «کو شمر؟»، «روزِ خانه پیران» – 20 سال پیش در «پری آفتابی و داستانهای دیگر» در نشر قطره درآمدند و در اینجا با اندکی دستکاری، یعنی بازنگری تنها به قصد زدودن اشتباههای چاپی و یا اشتباههای لپی، آورده میشوند. دو سهتایی از دیگر داستانها هم در این و آن روزنامه یا گاهنامه درآمدهاند. گستره زمانی داستانهای این مجموعه که نخستین داستانش در سال 1358 نوشته شده، گسترهای 15 ساله دارد.»
کتاب دومی که مولوی به معرفی و خواندن بخش هایی از آن پرداخت، «دو پرده فصل» بود. کتابی که از سوی جایزه «مهرگان» تقدیر شده است. وقايع این رمان كه زمینهای اجتماعي- تاريخي دارد، در سالهاي دهه 40 تا پس از انقلاب اتفاق ميافتند. رمان «دو پرده فصل» شامل دو بخش به نام های «پرده تابستان در پاییز» و « پرده زمستان در بهار» است و شروع داستان با روایت عیسی پسر خانواده «کوچک» شروع می شود.
«آن دیروزهای فردوس برین کجا به خیالش می رسید که سال هایی این همه دراز را با حسرت نفس بکشد!»(ص23)
سومین کتابی که جلسه «کتاب ماه تهرانتو» رونمایی شد، تازه ترین اثر فرشته مولوی است که «حالا کی بنفشه می کاری» نام دارد که بخش های کوتاهی از آن در ادامه آمده است:
«من یک جا میخواهم. یک سقف میخواهم. یک اتاق میخواهم…میخواهم فرصتی را که به خودم تا حالا ندادهام از حالا به بعد بدهم…»(ص207)
« حالا میخواهم با خودم، تنها، زندگی کنم. حالا فوری نگو پس اسفند چی. اسفند نه بی پدر شده، نه بی مادر، یک خاله ای مثل تو هم دارد. بچه هم دیگر نیست.»(ص207)
«… شال پشمي پشمياي را كه آذر تازه برايش بافته بود، از جارختي برداشت و با يك نخ سيگار كشرفته از پاكت سيگار بهمن و كبريت و زيرسيگاري به ايوان رفت. روي راحتي نشست و دو پا را بالا آورد و توي شكم جمع كرد و شال را دور خودش پيچيد. سيگار را روشن كرد و با كيف پكي به آن زد. حالا ميشد زير نور سرد ماهي كه گاهي به گاهي پس ابري ميرفت، به دو درخت خشكيدهاش خيره شود و فكر كند ببيند ميتواند امشب كه ديگر واهمه بيدار شدن اسفند را ندارد، از بهمن نترسد.»
فرشته مولوی برای رده سنی خاصی نمی نویسد. اما به گفته خودش چند داستان نوشته که برخی آنها را در رده سنی نوجوانان قرار داده اند.
او در این سالها و پس از انتخاب کانادا برای زندگی، به غیر از داستان نویسی و ترجمه مشغولیت های دیگری هم داشته است. می گوید:«من در تمام زمینه هایی که مربوط به نوشتن است، تجربه ورزی کرده ام. مقاله نوشته ام، کار پژوهشی هم کرده ام. اما آنچه بیشترین وقت و انرژی من را گرفته، داستان و جستار بوده است.»