ناظمِ بی نظمی
یادداشتی بر فیلم تونی اردمن - Toni Erdmann
به قلم مجید موثقی
به جرات می توان«تونی اِردمن-Toni Erdmann» به کارگردانی« مارن آده-Maren Ade » را پدیده نوظهور سینمای 2016 برشمرد. فیلمی که با نگاهی تیزبین و طنزگونه، رفتارهای سرد مردم در نظام های توسعه یافته را به چالش می کشاند. “تونی اِردمن”نظم و جدی بودن بیش از حد انسان ها را نقد می کند.عادتی که انسان ها را در لاک خود فرو می برد و فرصت نگاه کردن به همدیگر را نمی دهد مگر آنکه سودی درمیان باشد.برخورد شخصیت های این فیلم در کشوری صنعتی چون آلمان صورت می گیرد.سرزمینی که از لحاظ وقت شناسی مدال انظباط را بر گردن آویخته است.
مردمی که برای به دست آوردن موقعیت هایِ کاریِ بهتر،سخت در تلاشند و نگران ازدست دادن قطاری هستند که شتابان به سوی اقتصادی بهتر در حال حرکت است. سوال فیلمساز در این فیلم این است که آیا سلامت روحی جامعه نیز از رشد خوبی برخوردار است؟ آیا این نظم و رقابت بیش از حد در حال تخریب انسان از درون نیست؟ مشاهده به همین موقعیت های ساده توسط “مارن آده” که خود فیلمنامه نویس این اثر است به خوبی صورت گرفته است و مخاطب با اثری درخشان مواجه می شود که پراز لحظات خلاق و تاثیرگذار است.
کنتراست پدری شوخ طبع و دختری جدی در این فیلم بسیار خوب شکل گرفته است است. قهر و آشتی های آنها و طنز ناشی از همین موقعیت های زنده و غیرقابل پیشبینی یکی از نکات برجسته این فیلم است که با بازی هایی خوب و سنجیده ای به اوج می رسد.انتخاب درست بازیگران یکی از دست آوردهای خوب کارگردان در این فیلم است.توانایی بالای هنرپیشه ای چون« پیتر سیمونیشِک-Peter Simonischek» در نقش خیالی “تونی اِردمن” و بازی در بازی های درخشان او با استفاده از کلاه گیس،عینک و دندان مصنوعی در برابر دخترش که کاملا جدی و خشک است،ریتم خوبی به داستان می دهد طوری که مخاطب از تماشای این فیلم طولانی خسته نمی شود.
موقعیت های داستان و طنز ناشی از آن غیرمنطقی اما باورپذیرند و بازیگران در خلق این شگفتی ها با دقت و ظرافت خوبی عمل کرده اند که بازتاب همین عناصراین فیلم را به کاری شایسته و قابل تأمل تبدیل کرده است که کسی نمی تواند پایان آنرا را حدس بزند.”تونی اِردمن” با شوخی کردن های بیش ازحد با دخترش او را فراری از خود کرده است.دختری که در حال مبارزه برای به دست آورن موقعیتی بهتر در یک شرکت تجاری مشغول کار است و برای رسیدن به رویاهایش همه چیز و همه کس را می تواند فراموش کند.
بازی بی نظیر” پیتر سیومنیشِک” مهر تمام کننده این فیلم است.حضور این شخصیت که از همان ابتدای فیلم می بینیم چگونه یک مامور پست را سرکار می گذارد و نقش دو نفر را جلوی او طوری بازی می کند که پستچی فکر می کند که واقعا با دو نفر ملاقات کرده است،عامل محرک و برانگیزنده فیلمنامه”تونی اِردمن” است که ازهمان دقایق اولیه تماشاچی را شیفته خود می کند.
کشمکش این درام با همین شوخی های جدی و غیرقابل انتظار تونی با دخترش ادامه پیدا می کند و می بینیم که دختر مجبوربه طرد پدر از خود می شود.اما این جدایی شروعی برای تحولی بزرگ تر است.پدر دست بردار از تعقیب دخترش نیست و گاه چنان از طرف دختر با بازی خوب«ساندارا هولر-Sandra Hüller» مورد توبیخ قرارمی گیرد که کسی نمی تواند تصور کند که این دختر که در ابتدای داستان اینچنین بی رحمانه در برابر پدرایستادگی می کرد و کاملا متضاد با او رفتار می کرد، درانتهای فیلم چگونه نرم در برابر این بازی ها کوتاه می آید و تدریجا خود همراه این شوخ طبعی ها می شود و از دنیای جدی و خود ساخته خود خارج شده و حس و حال بهتری پیدا می کند.
در فینال می بینیم که این دختردیگری ترسی از جهان بی نظم خود ندارد،حتی اگر برهنه در برابر میهمانانش ظاهر شود.البته برخورد این عناصر در این فیلم به معنای تایید جهانی بی نظم و یا آنارشیستی نیست بلکه هشداری به مردمی می دهد که نقدپذیرنیستند.در واقع شخصیت “تونی اِردمن”چون کاتالیزوری عمل می کند که خواهان طراوت و نشاط بیشتر در جامعه ای خشک و بی روح است که آدم ها اسیر رفتارهای روزمره خود هستند.شخصیت خیالی”تونی اِردمن” تیز و بُرنده است.پدرمثل الماس برشیشه ی سخت و نفوذناپذیر دخترش خطی می کشد تا پس از شکستن آن ،آغازی نو در زندگی او شکل گیرد.”تونی اِردمن”ناظمی است که خواهان تنبیه شاگردانی است که در نظم بیش از حد غرق شده اند.