فیروزه مظفری:
اجازه بدهید در ابتدا یک خاطره برای تان تعریف کنم ( به رسم پیشکسوت ها)در سالهای 82 تا 84 که در روزنامه شرق بودم و طرح و کارتون میکشیدم ،هر چند وقت یکبار محمد قوچانی سردبیر شرق اول میآمد توی اطاق مشترک عکس و طرح و کاریکاتور یا پرتره یک کسی را برای روی جلد ،سفارش میداد ،و اولین چیزی که از ذهن من میگذشت و بر زبانم میامد ،این بود که حتما اون شخص مرده که طرحش و سفارش داده اند ! و میپرسیدم:مرد؟
و قوچانی میگفت : نه …
البته همچین “نه “خشک و خالی هم نمی گفت خیلی “نه” هوشمندانه و پرمغزی میگفت !
تقریبا چند ماه پیش ،شایعه مرگ نلسون ماندلا قبل از تاریخ واقعی مرگش چهارده آذر، در فضای مجازی منتشر شد و ما کاریکاتوریست های همیشه در صحنه زیر فشار و سنگینی بار مسئولیت و وظیفه ،فوری دست به قلم شدیم تا مبادا از غافله عقب بمانیم و کفن نلسون خدابیامرز خشک نشده ،کاریکاتورش را در حالتی بسیار عرفانی و ملکوتی در حال پرواز به سوی آسمان و بهشت بکشیم …وخلاصه اینکه با کاریکاتورهایی با موضوع مرگ ماندلا و برای رو کم کنی همکارهای داخلی و خارجی ،با عنوان ها و استاتوس های مکش مرگ ما(تاثیرگذار) و تکان دهنده و …،در رقابتی تنگاتنگ ، گندش و درآوردیم .هنوز ساعاتی از حماسه شورانگیز مرگ نلسون ماندلا درفضای مجازی نگذشته بود که خبرآمد نلسون زنده است …البته مایه بسی خوشحالی و شادمانی بود ،اما دماغ سوخته ما کاریکاتوریست های همیشه در صحنه که به استقبال مرگ یک انسان ( آنهم چه انسانی، پدر معنوی حقوق بشر و اینا !)هم بسیار دیدنی و آموزنده بود .
از میان این کاریکاتورهایی در اون روز کذایی در فضای اینترنت به سرعت پخش و منتشر شد یک کاریکاتور به چشم من ماندگار شد ، کاریکاتوری از David Rowe کارتونیست استرالیایی .
چهره مهربان و باشکوه ماندلا مانند قرص ماه در آسمان ،بسیار امیدبخش و روشنگر برای مردمی که از روی زمین نگاهش میکردند و برایش دست تکان میدادند….
چند ماه بعد در تاریخ 14 آذر،مرغ جان نلسون ماندلا ،رها شد (این عنوان کاریکاتور جانگداز و تاثیرگذار من بود)و او حقیقتا مرد و ما ماندیم و کاریکاتورهای کمی تکان دهنده و اندکی تاثیرگذار !