به بهانه 13 آوریل سالروز تولد ساموئل بکت آرش عباسی ایتالیا - نه آن دسته از فرانسوی هایی که سال 1953 در تئاتر کوچک بابیلون پاریس موفق به دیدن اولین اجرای مهم ترین نمایشنامه قرن بیستم شدند و نه آنهایی که در سال 1955 در لندن اجرای "پیتر هال" جوان را از این نمایشنامه دیدند، حرف زیادی نداشتند که درباره آن اجراها بزنند. دلیلش خیلی ساده بود آنها پیش از آن، چنین چیزی ندیده بودند. قضاوت درباره چیزی که نمی شناسی و در بهت و حیرتش به سر می بری کار ساده ای نیست. تا آن زمان تئاتر برای آنها تعریف دیگری داشت. تعریفی که هیچ شباهتی با «در انتظار گودو» یی که دیده بودند، نداشت. با این حال، ایده بکر و تازه «در انتظار گودو» تنها دلیل ماندگاری اش در تمام این 61 یک سال نبوده. اگر در انتظار گودو تنها یک پدیده بود باید خیلی زودتر از این، تب اش فروکش می کرد و به دست فراموشی سپرده می شد، اما نشد، ماندگار شد و بعد از همان اولین اجرا نه تنها چیزی از اقتدارش کم نشد بلکه هرسال بیشتر درباره اش نوشتند، بیشتر به صحنه رفت و ذهن های بیشتری را به خود مشغول کرد. برای همین بود که در موقعیت های مختلف و فاصله های دور از هم اجرا شد. مرزها را شکست. سر از هر زبان و ملیتی درآورد. هیچ جایی نبود که با آن غریبی کنند. به هر زبانی که بشود تصورش را کرد ترجمه شد و به هر صحنه ای که می شد راه پیدا کرد. خیلی زود از پاریس به لندن رفت، سر از آفریقا درآورد و حتا سارایوی جنگ زده و تماشاگران مبهوت جنگ هم آن را دیدند. همه را وسوسه کرد از «راجر بلین» که اولین کارگردانش بود و ریسک کار کردن چنین متن عجیب و غریبی را به جان خرید تا پیتر هال 24 ساله پرشور. از سوزان سانتاک منتقد و نویسنده تا خودِ ساموئل بکت که در برابر وسوسه اجرای نمایشنامه خودش که بارها کار شده بود نتوانست مقاومت کند. ساموئل بکت پیش از «در انتظار گودو» تصویر کاملی از تئاتر نداشت. تئاتر را خوب نمی شناحت و تجربه ای هم در جهانش کسب نکرده بود. اما چگونه می شود که چنین آدمی صاحب یکی از تاثیرگذارترین نمایشنامه های تاریخ ادبیات نمایشی می شود. راز این ماندگاری در چیست؟ این سوالی است که می توان با دیدگاه های مختلف به آن پاسخ داد.