هلیا قاضی میرسعید
Helia Ghazi
روزنامه نگار – کاناداروزهای آخر سال بود، دور میز نشسته بودیم که طناز گفت داریوش 28 ژانویه در تورنتو کنسرت دارد. از وقتی از ایران بیرون آمده بودم تنها کنسرت ایرانی که رفته بودم ابی بود و حامد نیک پی. وقتی حرف کنسرت داریوش شد گفتم که منم می آیم و همان شب بلیت را خریدم. البته شانس آوردم چراکه چند روز بعدش تمام بلیت ها فروخته شد و به قول این وری ها Sold Out شد. خلاصه کم کم شمارش معکوس را شروع کرده بودم، تا اینکه شنبه موعود رسید و آماده شدم برای رفتن به کنسرت. خانه طناز و نریمان جمع شدیم و 45 دقیقه مانده به کنسرت، سوار ماشین شدیم که برویم، اما در اواسط راه به یک ترافیک غیر قابل باور برخوردیم، آنقدر سنگین که تصمیم گرفتیم بقیه راه را پیاده برویم تا به موقع به برنامه برسیم.
خلاصه دوان دوان از میان ماشین ها خودمان را به Sony Centre رساندیم که خوشبختانه برنامه هم با 15 دقیقه تاخیر شروع شد. روی پرده جمله هایی درباره حقوق مساوی زن و مرد دیده می شد. مشغول خواندن جمله ها بودم که یکهو صدای کف زدن تماشاچیان سالن را پر کرد. بله داریوش به روی صحنه آمد. از همان ابتدای برنامه داریوش یکی پس از دیگری خواند و خواند. آهنگ هایی که بزرگ و کوچک، پیر و جوان با آنها خاطره داشتیم. بی نقص، بی حاشیه، بی ایراد و بدون هدر دادن وقت.
انتخاب آهنگ بسیار هوشمندانه بود و داریوش چندین بار یادآور شد که سعی می کند آهنگ های شادی را که در طول این 40 سال خوانده، اجرا کند تا حال و هوای کنسرت کمی بهتر شود. از طرفی بیشتر اسامی ترانه سرا ها، متن آنها، تنظیم کننده ها و آهنگسازها در طول هر آهنگ بر روی پرده پشت سر او نوشته می شد و جدا از احترام به صاحبین اثر، مخاطب را هم با آنها و کارشان آشنا می کرد و اگر کسی می خواست با داریوش همخوانی کند، اما ترانه را از بر نبود، می توانست از این طریق با جمعیت همراهی کند.
داریوش گه گاهی در لابه لای آهنگ ها جمله ای، شعری، حکایت کوتاهی می گفت و یکراست می رفت سراغ ترانه بعدی. بعد هم در واکنش به صحبت های دونالد ترامپ در خصوص ممانعت از ورود ایرانی های دو تابعیتی، شوخی های ریز و درشتی می کرد که با تشویق و خنده حاضرین همراه بود. داریوش از هر دری سخن گفت. از بنیاد آینه و اعتیاد گرفته تا وضعیت امروز ایرانی های داخل و خارج.
اجرایی بی نقص، صدایی بی بدیل، رفتاری سرشار از عشق، خاطره ای است که از کنسرت داریوش در ذهنم باقی مانده و حالا علاوه بر علاقه به او احترام هم می گذارم.