بودن یا نبودن، حرف در همین است
معرفی کتاب «اپرای شناور» نوشتهی جان بارت
معرفی کتاب – آیدا پالیزگر – «بودن یا نبودن، حرف در همین است. آیا بزرگواری آدمی بیشتر در آن است که زخم فلاخن و تیربختِ ستمپیشه را تاب آورد، یا آن که در برابر دریایی فتنه و آشوب سلاح برگیرد و با ایستادگی خویش بدان همه پایان دهد؟»
این گریزیست که تادّ اندورز راوی داستان اپرای شناور به هملت میزند و سعی دارد در نقل ماجرایش به این سوال شکسپیر پاسخ دهد. تاد اندروز مردی پنجاه و چهار ساله است که بیماری قلبی دارد و در یک هتل زندگی میکند. نگاه جالب و ویژهی تاد به پدیدهها و اتفاقات زندگیاش وجه تسمیه این رمان است و همچنین طنز خاصی که در موقعیتهای مختلفی چون جنگ، عشق و رابطههای دوستانهاش به کار میبرد، خواننده را تا انتها مجذوب میکند. او مدام از تاریخی مهم صحبت میکند و خواننده را برای شنیدن اتفاقی که در 21 ژوئن 1937 افتاده؛ تشویق میکند. در این تاریخ قرار است در یک کشتی تفریحی نمایش بزرگی اجرا شود. کشتی هرگز قرار نیست در اسکله پهلو بگیرد و تماشاگران هر یک به پهلوی رود به تماشا خواهند نشست. وقتی کشتی از مقابلشان میگذرد، هر گروه ممکن است شاهد بخشی از حوادث نمایش باشد و بعد باید تا مد بعدی صبر کنند تا شاهد بخش دیگری از نمایش باشند. تاد که در زبان آلمانی به معنای مرگ تقریبیست، ماجرای زندگیاش را همچون یک اپرای شناور میبیند و آن را در سی فصل کوتاه نقل میکند.
اپرای شناور
نویسنده: جان بارت
مترجم: سهیل سمی
ناشر: ققنوس
نوبت چاپ: 6
تعداد صفحات: 320
راوی در این رمان به دنبال مفاهیمی چون مرگ و زندگی و کشف رابطهاش با پدرش است و اینها را همچون سه خط موازی میبیند که در بینهایت به هم میرسند. اپرای شناور که از شاخصههای رمانهای پست مدرن بهره میگیرد، خواننده را به طور مستقیم مخاطب قرار میدهد و با ذهن او بازی میکند. در بخشی از متن کتاب میخوانیم:
«باید بگویم که در رمانهایی که گاه و بیگاه خواندهام، همیشه احساسم این بوده که آن گروه از نویسندهها که به جای شرح پیش زمینهی ماجرا و ورود تدریجی به عالم داستانشان، کار خود را از میانهی ماجرا و با لحنی توفنده و ناگهانی آغاز میکنند، از خوانندههایشان توقع زیادی دارند. به نظر من، اینگونه شیرجه زدن در زندگی و دنیای دیگران، درست مثل پریدن به دل رودخانهی چاپتنک در اواسط ماه مارس است که چندان لذتی ندارد. نه، پا به پای من بیا خواننده، و نگران قلب ضعیفت نباش؛ خود من هم قلب ضعیفی دارم، و ارزش شرح تدریجی داستان را میدانم؛ اول یک انگشت پا، بعد پنجه، بعد یک پا و بعد آرام و آهسته باسن و شکم و سرانجام کل وجودتان را وارد داستانم میکنم، و برای این کار کاملا به دور از شتابزدگی و سر وقت عمل خواهم کرد. به هر حال، چیزی که من شما را به آن دعوت میکنم آبتنیِ لذت بخش است، نه غسل تمعید.»
دربارهی نویسنده
جان بارت (john barth) نویسندهی آمریکایی در 27 مه 1930 در مریلند متولد شد. در سال 1947 از دبیرستان کمبریج فارغالتحصیل شد و بعد به دانشگاه جانز هاپکینز راه پیدا کرد. او از همان ابتدا در روزنامهی دبیرستان شروع به نوشتن کرد و بعدها در مجلهی دانشجویی جانز هاپکینز موفق به چاپ نخستین داستانکوتاهاش شد. اپرای شناور اولین رمان اوست که آن را در بیست و شش سالگی به رشتهی تحریر درآورد و دو سال بعد نیز رمان پایان جاده را به چاپ رساند. در هر دو رمان، بارت نگاه ویژهای به خودکشی و مرگ دارد. رمانهای بارت اغلب برگرفته از واقعیت هستند. تا جایی که خودش در جایی عنوان میکند: «آنها خودشان نمیدانستند که رمان هستند.»
او تا کنون موفق به دریافت جایزه کتاب ملی و جایزهی مالامود شده است که از جوایز مهم ادبی آمریکا محسوب میشوند. از جان بارت تا به حال تنها “اپرای شناور” توسط سهیل سمی به فارسی برگردانده شده و نشر ققنوس آن را به چاپ رسانده است. پایان جاده (1958)، گمشده در شهربازی (1968)، نامهها(1979) از دیگر کتابهای این نویسنده هستند.