سکوت ها و دردهای طولانی پینتر
به مناسبت تولد ۸۴ سالگی هارولد پینتر
شاید نتوان در ادبیات نمایشی مدرن جهان هیچ نویسنده ای را چون”هارولد پینتر”به عنوان مدافع حقوق بشر و ارزشهای انسان امروز پیدا کرد.عقاید پینتر توجه به انسانی است که با نقاب حمایت از آزادی او را در یک بازی یک طرفه گیج و مسموم می کنند و زمانی که به خود می آید بخشی از خاک،فرهنگ و مردم کشور خود را از دست داده است.پینتر در چهان نمایش معتقد است که درست یا نادرست می تواند نادرست یا درست باشد که این دیدگاه متاثر از تئاتر ابزورد است.جنبشی در ادبیات نمایشی که بعد از جنگ جهانی دوم شکل می گیرد و در زیر متن خود روابط انسانها را به صورت یک نظام پوچ و عبث نما نشان می دهد.
آثار این مکتب پر از نقد و اعتراض به نظام سرمایه داری است.بیهوده گی تلاش انسان و بی معنی بودن هستی توسط ابزورد نویسان دیگری چون ساموئل بکت،اوژن یونسکو،آرتور آداموف،ژان ژنه ،فرناندو آرابال و ادوارد آلبی نیز مورد بررسی و کاووش قرار گرفته است.اما زمانی که نوبت به پینتر می رسد،یک دوره جدیدی از زندگی اجتماعی شروع شده است که پینتر در نوشتن آنها با خلاقیت و بردباری توانسته است سکوتهای انسان مدرنی را نشان دهد که سرگشته است،می ترسد،از عدم ارتباط رنج می برد،امیال جنسی اش را پنهان می کند و واژه ها را مدام تکرار و گاه ضد ریتم عمل می کند.دوره ای که فلاکت جنگ جهانی محو شده است و صحبت از هیتلر با مجازات همراه است،غرب به آزادی و ثروت خویش می بالد،برده داری دیگر معنایی ندارد و این در حالی است که این نو اندیشان هم مثل هیتلر زیر لبخند امپریالیستی در حال نابود کردن کشورهای جهان سومی هستند و کسی نمی تواند و نمی گذارند که از این درد ها سخن بگوید.در واقع همان جنگ به طور نامحسوس هنوز ادامه دارد.شاید هیچ کسی به اندازه هارولد پینتر به این نابسامانی ها اعتراض نکرده باشد،او حتی به همرا آرتور میلر برای حمایت از کردها به ترکیه سفر می کند و بازتاب این سفر نمایشنامه”زبان کوهستان” در سال 1988 بود.
جهان پیچیده پینتر با ساختارشکنی در ابتدای مسیر هنری او شکل نگرفته است.او با شناخت نمایشنامه های کلاسیک،بازیگری و کارگردانی نمایش های شکسپبر خود را آماده ورود به جهان نمایشنامه نویسی مدرن می کند.نمایشنامه اتاق در اواسط دهه پنجاه میلادی منتشر می شود.”جشن تولد” اولین نمایشنامه ای است که از او در سال 1958 در “تئاتر لیریک لندن “به روی صحنه می رود و تنها یک هفته نمایش داده می شود و شکست سختی می خورد.نکته حائز اهمیت این است که همین نمایش بعد از شهرت او به بیشترین اجرای عمومی در جهان می رسد و می توان آنرا یکی از مهم ترین آثار تئاتر مدرن نیز به حساب آورد.نمایشنامه های”اتاق،جشن تولد،سرایدارو بازگشت به خانه”از یک فضای رئالیستی روانشناختانه برخوردارند.این نمایش ها یک نوع کمدی”آزار دهنده” به حساب می آیند که به پینترسک ((Pinteresque هم معروفند.سکوتی که در آثار پینتر وجود دارد کارگردانی آثار او را دشوار می کند.مکث هایی که از بار دراماتیک و تمپوی بالایی برخورداند.ترکیب و آمیزش این سکوت های پینتری باعث ریتم موزونی می شود که مارتین اسلین آنرا “باله کلام” می نامد.این گفتگو ها نه در راستای محتوای اثر بلکه برای پر کردن خلاء میان انسان ها بوجود می آید.
پینتر بعد از نوشتن نمایشنامه های “چشم انداز،سکوت ،روزگار قدیم و خیانت”به یک دیدگاه سیاسی نزدیک می شود.نمایشنامه های “ناکجا آباد،یکی برای جاده،زبان کوهستان،نظم نوین جهانی،خاکستر به خاکستر،مهتاب و آواها” آثاری هستند که تا سال 2005 توسط او نوشته می شوند.پینتر در این دوره فراتر از تئاتر ابزورد می رود و وارد یک تئاتر اعتراضی در جهت حمایت از حقوق بشر نیز می شود.او در اواخر عمر اوضاع جهان را نابسامان می بیند و حتی نمایشنامه نویسی را کنار می گذارد و دست به فعالیت های سیاسی و آزادی خواهانه می زند.او با شهامت و جسارت بی نظیری پرده از میزانسن های نمایشی ایالات متحده بر می دارد و دیگر حرفی از جهان تئاتر نمی زند،بلکه در اینجا ما با پینتری مواجه می شویم که از یک نمایش طویل سخن می گوید و چنان دیگاه پوپولیستی(عوام فریبانه) غرب را با ریزبینی به چالش می کشاند که اگر به حرف های او با دقت توجه شود،بازیگرانی را در حال بازی کردن می بینیم،اما کسی جرات نقد و بررسی کارگردانان و درام نویسان این نمایش ها را ندارد.
هارولد پینتر در متن سخنرانی اش هنگام گرفتن جایزه نوبل107 کشور جهان را حافظ منافع آمریکا می داند و بریتانیای کبیر را بره ی کوچکی می نامد که بع بع کنان به دنبال ایالات متحده است.او با تمسخر آمریکا را جامعه ای می شمارد که باعطوفت حکم اعدام انسانها را با صندلی الکتریکی و یا تزریق زهر کشنده صادر می کند”خدای آمریکاییان خوب است و خدای بن لادن بد است.ما ملت بزرگی هستیم و دیگران وحشی هستند!” پینتر با بررسی شواهد و مدارک موجود چنان نقاب از این مردم فریبی بر می دارد که حالامی شود درک کرد چرا گاه سکوتهای نمایشنامه های او طولانی تر از بقیه نویسندگان است. زیرا در این سکوت اعتراض و حقیقتی نهفته است که هر کسی نمی تواند این راز سر به مهر را بگشاید.در جایی دیگر می گوید” در سال 1958 گفته بودم:تفاوتی چشمگیری بین واقعیت و غیرواقعیت وجود ندارد،همچنین بین درست و نادرست!من به این حرفهایی که زدم اعتقاد دارم و هنوزهم به دنبال پژوهش واقعیت از طریق هنرهستم.اما به عنوان یک شهروند که می توانم بپرسم”چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست؟ما را خاطر جمع کردند که توجیه اشغال عراق به خاطر وجود سلاحهای کشتار جمعی است و حمله به افغانستان برای نابودی القاعده و جنایت آنها در یازدهم سپتامبر است! گفتند که حقیقت دارد اما آیا حقیقت داشت؟ حقیقت این است که نقش ایالات متحده در درک جهان چیست و چه راهی برای عملکرد آن انتخاب می کند! ما تنها برای مردمان این مناطق شکنجه و دردهای طولانی آوردیم و ادعا می کنیم که برای آنها دموکراسی و آزادی آوردیم”.
این متفکر و نویسنده فقید در سال 2007 چشم از جهان فرو بست اما چشمهای بسیاری را به این دنیای پر از آشوب باز کرد.آخرین نمایشنامه ای که از او به جا مانده است “آواها” نام دارد که ترکیبی از پنج نمایشنامه پیشین اوست که درون مایه سیاسی دارد.او همواره به این اثر خود می بالید.هارولد پینتر بیش از سی نمایشنامه،چند داستان، مجموعه شعر و تعدادی فیلنامه نوشته است.او نقش بزرگی در اعتلای هنر تئاتر،رادیو،تلویزیون و سینما داشته است.با جوزف لوزی کارگردان آمریکایی که در لیست سیاه “جوزف مک کارتی” قرار داشت همکاری موفقی داشته است که منجر به ساختن سه فیلنامه او به نام های پیشخدمت(1963) تصادف(1967) و واسطه(1971) می شود.همچنین فیلنامه ای به نام “زن ستوان فرانسوی” می نویسد که در سال 1981 توسط “کارل رایتس” با بازی “مریل استریپ” و “جرمی آیرونز” ساخته می شود.
“آریل دورفمان “نمایشنامه نویس بزرگ آمریکای لاتین می گوید: با اینکه مدیران جشنواره تئاتر لندن از نمایشنامه جدید من” مرگ و دوشیزه” تعریف کردند ولی اجرایی برای آن در نظر نگرفتند!من کاملا ناامید شده بودم و به همسرم گفتم که” این نمایش هیچ وقت به روی صحنه نخواهد رفت!”هارولد پینتر با مدیر جشنواره تماس می گیرد و می گوید که اگر جایی برای نمایشنامه “مرگ و دوشیزه” نباشد،اوهم مجوز اجرای نمایشنامه خودش “نظم نوین جهانی” را لغو خواهد کرد.آنها قبول کردند و حالا نیاز به حضور سریع من برای فینال این نمایشنامه بود.من حتی یک دلار هم نداشتم تا به لندن بروم.فردای آنروز با من تماس گرفتند و گفتند که بلیط من حاضر است.پرسیدم “چه کسی بلیط را خریده است؟” جواب دادند “می خواهد ناشناس باشد”وقتی پینتر را دیدم از او پرسیدم،سری تکان داد و با یکی از همان سکوت ها و مکث های پینتری لبخندی سرشار از لذت نثارم کرد و گفت”من یادم نیست که بلیطی خریده باشم”حالا می توانم تخیل کنم که همین سکوت و شادمانی پنهان چگونه بر لبان او نقش می بست اگر می دانست که اولین نمایشی که در سالنی که به نام او نامگذاری شده همان نمایشنامه ای است که او در معرفی اش به جهان نقش داشته است.