مجید موثقی
***
«خوک» آخرین ساخته «مانی حقیقی» فیلمنانه ای آشفته دارد؛ علت آن زیر متن سیاسی فیلم است که مشخص نیست در جهت چه ستیزی شخصیت ها را معرفی و جلو می برد! واضح نیست که آدم ها در نقش خود ظاهر می شوند یا نه! در لیست ممنوع الکاری قرار دارند یا نه؟ ستیز این شخصیت ها از چه نوعی است ؟ با عقاید رادیکال و یا فشار نیروهای متعصب جامعه درگیرند و یا در حال فرار کردن از دست قاتلی که ماسک خوک دارد و شیفته کشتن هنرمندان سینما است! خوک چیست و چه نقشی نامگداری این فیلم با سینمای ایران پیدا می کند؟
شاید ذهنیت کارگردان بوجود آوردن جهانی ابزورد و یا عبث نما است اما مشخص نیست رگبار این اطلاعات در خدمت بافت دراماتیک فیلم هست یا در پی بوجود آوردن طنزی پوچگرایانه! این ابهامات، فیلم را در سراشیبی ارتباط با مخاطب قرار داده و از ارزش های خوب بازیگری،کارگردانی و مونتاژ این اثر کاسته است. خوک مانند کار قبلی این فیلمساز «اژدها وارد می شود» نام دهن پرکنی برای یک فیلم سینمایی است که شروع فرمالیستی و باشکوهی دارد اما قصه با فاصله گذاری هایی که معلوم نیست در پی چه هدفی درام را به جلو می برند، تبدیل به یک فیلم خاص شده و گاه فیلم های خیلی خاص، تمام زحمات یک گروه را به باد داده و کارگردان را وارد یک چاه فرمالیستی می کند و تنها خود او کم و بیش از آنچه در ذهن داشته با خبر است!.
شاید کارگردان چیزی در آستین برای روایت کار نداشته و تنها با رصد کردن اتفاقات سیاسی دو دهه قبل بویژه قتل های زنجیره ای و ممنوع الکار شدن هنرمندان سینما به چند قاب و یک فضاسازی اولیه رسیده که به همین دلیل فیلم راهی به عمق پیدا نمی کند و سوالی که مخاطب از خود می پرسد این است که “موضوع فیلم راجع به چه چیزی است!“ همین گنگ بودن، یکی از نقطه ضعف این فیلم به شمار می آید!. ای کاش حقیقی می توانست مثل رقیب دیگرش «محمد رسولاُف» صریح و واضح فیلم سیاسی بسازد. حقیقی در آثار اخیرش مشخصا متاثر از کمیکس های دوران کودکی و سریال های پلیس جنایی آمریکایی شده که شاید ترکیب این جنس ایده ها بیشتر بدرد ساخت یک انیمیشن بخورد تا فیلم داستانی. احتمال می رود حقیقی به دنبال یک فضاسازی خاص و مدرن در آثارش است که او را از بقیه فیلمسازان ایرانی متفاوت کند و به قول معروف دنبال امضای خود زیر فیلم هایش است، اما بازگشت او به همان نوع فیلمسازی معما گونه چون فیلم «پذیرایی ساده» بسیار بهتر است و حداقل آنکه این جور وزنه ها را به راحتی بالا می برد و مثل فیلم خوک چربی اضافه برای درست کردن یک سالامی به مخاطب نخواهد داد.
فیلم خوک مثل یک سالامی شده که معلوم نیست از چه نوع گوشتی درست شده حلال یا حرام!. امروزه بحران پیدا کردن ایده های ناب و متفاوت، یکی از معضلات سینمای جهان است، هنرمندان بیشماری که سعی در خاص بودن دارند تا اینکه واقعا توانایی رصد کردن دردهای مردم جامعه خود را داشته باشند. اگر این فیلمسازان حضور در آخرین دوره های برلیناله را دلیل موفقیت و قدرت فیلم های خود می دانند، ذکر این نکته شاید مفید باشد که بسیاری از مخاطبین سینما بویژه فیلمسازان آلمانی چندی پیش نامه ای را تحت عنوان افت شدید جشنواره برلین امضا کرده و خواهان برکناری دبیر این فستیوال شدند. شاید ترکیب واژه های «فیلمسازی بی درد» یا «فیلمسازان بی درد» در خور فیلم هایی چون خوک باشد! فیلم های بی ثمر و گاه بی اثر !