اخباراخبار هنرپرده نقره ایپروندهسریال فرندزسینماصفحه اول

خداحافط مستر بینگ

یک تجربه فراموش نشدنی

Farhad Ahi
فرهاد اهی
نویسنده و کارگردان سینما

فرهاد‌آهی – تورنتو: سریال فرندز را مدت ها بعد از تمام شدن پخش مستقیمش در نتفلیکس دیدم. هر چند جسته و گریخته قسمت هایی را دیده بودم و با شخصیت ها و فرمت و محتوا آشنا بودم. اما دیدن تمام سریال از ابتدا تا انتها تجربه ای فراموش نشدنی برایم بود. از همان قسمت اول جویی و چندلر برایم از بقیه جذاب تر بودند. جویی بخاطر بامزگی هایش و چندلر به خاطر رفتار و گفتار استهزا آمیزش. نکته بینی و لغز گویی هایش دل آدم را خنک می کرد. در عین حال حسابی پایه بود. هر برنامه ای می شد او هم همراهی می کرد.

با اینکه هیچوقت مثل جویی آویزان نبود یا مثل راس دسته گل به آب نمی داد؛ شغل درست و درمانی داشت و اقلا پولی در می آورد که می توانست جویی همیشه بیکار را حمایت کند؛ با متلک هایش جای خود را در دلمان باز می کرد. یک کمی باهوش تر از بقیه هم بود. اما همان کودکی و شیطنت دیگران هم داشت. اگر چه معمولا وجه منطقی مسائل را می دید؛ هر بار تحت تأثیر دیگران و شاید بازیگوشی خودش با ماجراجویی ها همراه می شد و یک پای اتفاقات خنده دار می شد.

بخاطر جذابیتش عمدتا با یکی از دوستانش پارتنر کمدی می شد. گاهی با جویی گاهی با ریچل و این فصل های آخر با مونیکا. در عین حال همیشه طرف مخاطب بود. یعنی آن سوالی که در ذهن مخاطب ایجاد می شد را می پرسید. کاری که مخاطب انتظار داشت را می کرد و تصمیمی می گرفت که مورد تأیید تماشاگرانش بود. برای همین هم مثل ما بود. نه تنها دوست راس و جویی و ریچل و فیبی و مونیکا بلکه دوست همه‌ی ما بود.

 

چندلر بینگ با بازی متیو پری با تکیه کلام ها و کارهای خنده دارش بر صفحه تلویزیون اوقات شیرینی را برایمان ساخته است. اما در زندگی واقعی متیو پری افسرده و بیمار و تنها بود. از سال ۲۰۱۷ در هیچ سریال و فیلمی بازی نکرده بود. وقتی در گردهمایی مجددشان بعد از سالها در کنار دیگران نشست واقعا پیر و شکسته شده بود. برخلاف شخصیت چندلر ساکت و خیره به گوشه ای شوخی های دیگران را گوش می کرد.

احتمالا او هم مثل ما متوجه شده چقدر با بقیه شان فرق دارد. راس و جویی با اینکه  سن و سالی ازشان گذشته بود هنوز سر حال بودند. اما چندلر نه. این را خودش هم فهمیده بود. شاید اگر این گردهمایی لعنتی نبود متیو پری هنوز زنده بود. شاید متوجه این تفاوت نشده بود و شاید متوجه برق دندان های مصنوعی خود در تصاویر ضبط شده نمی شد. شاید ناامیدتر از آنچه که بود نمی شد و هزار شاید دیگر.

بهر حال او دیگر در بین ما نیست. غم و اشک و حسرت دردی را دوا نمی کند. می توانیم بگوییم ای کاش او ناامید نشده بود. ای کاش سریال فرندز تمام نشده بود.ای کاش او معتاد نمی شد. ای کاش بعد از فرندز بیشتر مورد توجه قرار می گرفت و ای کاش آن گردهمایی لعنتی برگزار نمی شد. ولی برگزار شد. متیو پری رفت. همه ما یکی از دوستانمان را از دست دادیم.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا