مجله تیتر گزارش می دهد: نقاشی علیرضا شجاعیان بر روی یک پیکان قدیمی ایرانی، آرمانهای خاورمیانه را در مورد معنای مرد بودن به چالش میکشد. اثری جدید از شجاعیان هنرمند ایرانی به بررسی خطری که مردان و زنان در رژیم های سرکوبگر در کشورهای خود با آن روبرو هستند، می پردازد. هنرمند علیرضا شجاعیان برای خلق جدیدترین اثر خود در ستایش مردان خاورمیانه، به جای مداد رنگی و کاغذ از یک اسپری رنگ و یک ماشین قدیمی استفاده کرده است.
اما این هر ماشینی نبود. پیکان 1974 بود. پیکان به عنوان تنها خودروی ساخت داخل ایران از سال 1967 تا زمانی که در سال 2005 تولید آن متوقف شد، اهمیتی نوستالژیک برای ایرانیان دارد. شجاعیان، هنرمندی در تبعید که اکنون در فرانسه زندگی میکند، میدانست که این خودرو توجه مخاطبان خارج از کشورش را به خود جلب میکند.
این مرد 33 ساله در یک تماس ویدیویی از خانه خود در پاریس توضیح داد: “این نماد مردانگی است، مردانگی سمی.” داشتن توقع مردانگی که با این ماشین همراه است و سپس استفاده از آن برای روایت داستان افراد LGTBQ در ایران… این برای برخی افراد تکان دهنده است.
این خودرو که سال گذشته در شهر تورنتو و در زیر یک چادر پشت یک گالری خیابان جرارد شرقی به نمایش گذاشته شده بود, متعلق به یک سازمان غیرانتفاعی به نام PaykanArtCar است. این گروه قصد دارد سالانه این وسیله نقلیه را به هنرمندانی که آثارشان به موضوعات حقوق بشر در ایران مرتبط است، ارائه دهد.
شجاعیان که تهران را ترک کرد زیرا نتوانست هنر خود را با مضمون همجنسگرایی نشان دهد، اولین هنرمندی بود که برای نقاشی ماشین انتخاب شد. در ایران روابط همجنس گرا از نظر فرهنگی تابو است و قانون مجازات اسلامی رابطه جنسی خارج از ازدواج دگرجنس گرایی را ممنوع کرده است. مجازات روابط همجنسگرایان با حبس، تنبیه بدنی، جریمه نقدی یا اعدام است. لایه معنایی دیگر این پیام متحرک این است که این پیکان خاص زمانی توسط آخرین شاه ایران، رضا شاه پهلوی، به نیکولای چائوشسکو دیکتاتور رومانی هدیه داده شده است. فکر استفاده از ماشین یک دیکتاتور برای بیان نظرش چالشی بود که شجاعیان نمی توانست از آن صرف نظر کند.
«زمانی که برای اولین بار در مورد ماشین با من تماس گرفتند، مجبور شدم سه روز در مورد آن فکر کنم. من قبلا از اسپری رنگ استفاده نکرده بودم. و سطح ماشین بسیار متفاوت است. رنگ را جذب نمی کند و بنابراین رنگ سرازیر می شود … اما می دانستم که می تواند تغییر بزرگی در جامعه ایجاد کند.»
شجاعیان که خود را «فعال بصری» می خواند، هنر را فرصتی برای ایجاد تغییر می داند. شجاعیان پس از مراجعه به استادی در دانشکده هنر در تهران و کشف تاریخچه هنر دگرباشان در جامعه غربی، در سال 2016 به بیروت و سپس در سال 2019 به پاریس نقل مکان کرد. او در جستجوی فضایی امن برای خلق و نمایش آثاری بود که ایدهآلهای ناهمسانی درباره مردانگی را به چالش می کشد. من در سیستمی بزرگ شدم که فکر میکردیم (همجنسگرایی) یک جنایت است… من به هویتم اطمینان نداشتم و… دعا میکردم: «خدایا خواهش میکنم، باشد که فردا به عنوان یک دگرجنسگرا از خواب بیدار شوم».
این هنرمند با قرار دادن بدن برهنه مردانه خاورمیانه در آثار هنری مشهور، قصد دارد داستان پذیرفته شده معنای مرد بودن را بازنویسی کند. «میخواهم به جامعه ایران امیدواری بدهم که روز بهتری فرا خواهد رسید. زمان تغییر خواهد کرد.»
هنگامی که با چشمانداز نقاشی روی پیکان مواجه شد، برای اولین بار به تاریخ هنر ایرانی به عنوان منبع تصویرسازی خود روی آورد. نقاشی کاپوت ماشین به اثر معروف حسین قوللرآغاسی به نام سهراب و شعبان اشاره دارد. این داستان عامیانه غمانگیزی را در مورد قهرمانی محترم به نام رستم به تصویر می کشد. او در میدان جنگ با حریفی به نام سهراب تا حد مرگ میجنگد، بدون اینکه متوجه شود که پسرش را میکشد. در روایت شجاعیان از داستان، دو مرد در آغوش محبت آمیز زیر آسمان پرستاره نشان داده می شوند، نه در یک کشتی مرگبار در میدان جنگ. این موضوع در ابتدا کاملاً خوشایند است.
اما در کناره های ماشین، داستان عشق تاریک می شود. این دو مرد به دلیل در آغوش گرفتن محبت آمیزشان، مرده نشان داده می شوند. در ترجمه شجاعیان از داستان عامیانه، داستانی مدرن در مورد اینکه چگونه افراد LGBTQ در ایران و حتی در جوامع خارج نشین خود، جایی که تابوهای فرهنگی می توانند عمیق باشند، رنج می برند، نهفته است.
تابلویی در سمت راننده خودرو، مردی برهنه دراز کشیده را نشان می دهد که بند بازویی نگین دار دارد. در حالی که درب عقب خودرو به طرز شومی باز است، به نظر می رسد که این چهره سر بریده شده باشد. به نظر می رسد که خون روی زمین و از زیر گردن پیکره می چکد.
از داخل خودرو، گویی رادیو داشبورد آن قبل از جنایت خونین روشن مانده است، ضبط صوتی مرگ علیرضا فاضلی منفرد، جوان 20 ساله ایرانی را روایت می کند که اردیبهشت ماه در زادگاهش به قتل رسید. دوستان او گفته اند که او توسط اعضای خانواده که متوجه شده بودند او همجنسگرا است کشته شده است و عفو بین الملل خواستار تحقیق در مورد مرگ او شده است. شجاعیان گفت: «من این شخصیت (سهراب) را برای نشان دادن آنچه برای فاضلی رخ داده قرض میگیرم.
دعوت به نقاشی روی ماشین یک دیکتاتور راهی برای بیان به هنرمند ارائه کرده است. پاسخ او به مرگ یک مرد همجنسگرا در ایران در صحنه جهانی دیده می شود. او میتواند برای افراد LGBTQ در جامعه مهاجران ایرانی صحبت کند، افرادی که حتی پس از ترک ایران همچنان به سکوت خود ادامه میدهند. او گفت: «مردم خیلی به آنچه در ایران میگذرد نزدیک نیستند. اما (کانادایی ها) می توانند با حمایت از جامعه LGTBQ در ایران و جامعه LGBTQ خاورمیانه ای ساکن در کانادا، نقش مهمی ایفا کنند.