«آرارات» و هویت ارمنی اگویان
به بهانه ۵۴ سالگی اتم اگویان Atom Egoyan
مهدی امیدواری
آمریکا
****
هویت ارمنی-کانادایی اتوم اگویان او را از دیگر فیلمسازان کانادایی نظیر کراننبرگ٬گای مدن٬ سارا پولی و … متمایز میکند. اگویان با آنکه در غرب کانادا رشد کردهاست هویت ارمنی خود را همواره حفظ کرده و یکی از دغدغههای او پرداختن به آن است. آرارات٬ گواه روشن این دغدغه اگویان است٬ هرچند ضعفهای همیشگی سینمای اگویان در این فیلم بسیار پررنگ دیدهمیشوند.
نسلکشی ارامنه و دیاسپورای این قوم٬ همواره از مسائل مورد بحث تاریخی بودهاست و بهجز فیلم «آرارات» بارها در غالب مستند این موضوع مورد بررسی قرار گرفتهاست. آنچه «آرارات» را از حیث یک الزام بررسی تاریخی برجسته میکند اهمیت طرح داستانی مرتبط با نسلکشی ارامنه در اوایل قرن بیستم است. اما جنس این بررسی مطابق کارهای دیگر اگویان٬ با سانتیمانتالیسم معمول فیلمهای او مرتبط است.
ارجاعات اگویان به آیکونهای فرهنگی ارامنه تا حدودی سطحی٬ دم دستی و نوستالژیک هستند. کوه مقدس ارامنه٬ آرارات٬ انار٬ دودوک و … همه با آنکه بسیار با فرهنگ ارامنه مرتبط هستند٬ اولین کلماتی هستند که هر شنوندهای را به این قوم مرتبط می کنند. اگویان بهجز اشاراتی اینچنین هیچگاه از چنین نگاه ویکیپدیایی به فرهنگ ارمنی فاصله نمیگیرد. شارل آزناوور به عنوان یکی از هنرمندان بهنام ارمنیتبار٬ نقش کارگردانی ارمنی را بازی کیکند که در ضمن ساختن فیلمی درباره گورکی نقاش ارمنی-آمریکایی که از بازماندگان نسلکشی ارامنه بودهاست٬ این واقعه تاریخی را دوباره مطرح میکند. اشاراتی که به پسزمینه شخصیتها در فیلم میشود به شدت شکلی سیاه و سفید و یک جانبه دارد. به عنوان مثال بازیگر نقش افسر ترک که در زندگی واقعی خود نیز ترکتبار است٬ به شکلی احمق جلوه میکند. عنوان میکند نسلکشی را قبول ندارد ولی منطقش بچهگانه است. تصویری مشابهی از دوستدختر رافی٬ با بازی ماری خوزه کلوزه٬ در فیلم ساختهشدهاست. دختری که نسلکشی را نمیپذیرد ولی دلایلش تنها خصومتهای شخصی هستند و اساسی ندارند.
در خردهپیرنگهای داستان٬ این موضوع که چرا این واقعه باید نسلکشی قلمداد شود٬ مطرح میشود و هربار با چند جمله تکراری نتیجهگیری میشود. در هیچکجای فیلم اگویان موضوع را بهصورت تاریخی تحلیل نمیکند٬ بلکه رویکردی شاعرانه به داستان دارد. همین رویکرد بارها باعث میشود که داستان از سیری منطقی برخوردار نباشد( مثلاً مکالمه طولانی رافی با مامور گمرک٬ با بازی کریستوفر پلامر).وقتی آنه( با بازی آرسینه خانجیان همسر اتوم اگویان) برای دیدن طراحی هنری فیلم به سر صحنه میرود٬ به کارگردان( شارل آزناوور) میگوید نشان دادن آرارات در پسزمینه شهر وان٬ مضحک است و کارگردان اشاره می کند که بیشتر از نشان دادن واقعیت به دنبال ایجاد حسی و الهامی از آنچه در آن روزها گذشته٬ است و اهمیتی به این واقعیتها نمیدهد. میتوان گفت در اینجا اگویان تلویحاً اشارهای به رویکرد خودش به داستان قتلعام دارد. تلاش او برای حفظ شاعرانگی داستان٬ خود این آزادی را به اگویان میدهد که به راحتی از کنار بسیاری از حقایق بگذرد٬ اما نباید از خاطر برد که تحریف یا روایت نادرست تاریخی میتواند از حیث سندیت فیلم را فاقد ارزش کند.
شاید در طول تاریخ از هولوکاست بیشتر از هر نسلکشی دیگری در غالب فیلم و ادبیات صحبت شدهباشد ولی آنچه در روایتهای غالب درباره هولوکاست در دهههای اول بعد از جنگ جهانی دوم دیدهشده٬ داستانهای یکطرفه درباره نازیها بود. هولناکی هولوکاست٬ هیچگاه به کسی اجازه نمیداد که درباره این واقعه به نحوی دیگر بیاندیشد. به همین خاطر بسیاری از آثاری که درباره هولوکاست ساختهشده عملاً به هنر پروپاگاندا تعلق دارد. اما آرارات از این باب شباهتهایی به سینمای ضدنازی دهههای ۵۰ و ۶۰ دارد. روایتهایی که در آن نازیهای قومی از اساس خونخوار و قربانیان آنها همواره مظلوم بودهاند (متفاوتترین فیلمها در ژانر ضدنازی شاید «فهرست شیندلر» و «پیانیست» بودند که سالها بعد از جنگ ساختهشدهاند زمانی که میشد در فیلم یک افسر نازی خوشقلب تصویر کرد.) در «آرارات» نیز شاعرانگی فیلم آن را به هنر پروپاگاندا نزدیک میکند٬ هرچند که با توجه به تعداد کم آثار ساخته شده درباره این نسلکشی و حتی انکار آن از طرف جمعیت کثیری از ترکها٬ می توان چنین انتظاری از فیلم داشت. بیان شاعرانه خالق یک اثر همواره او را در معرض افتادن در دام سانتیمانتالیسم قرار میدهد و ظاهراً اتوم اگویان یکی از مثالهای بارز این اتفاق است.
با وجود تمامی تفاسیر فوق اگویان در سینمای کانادا٬ فیلمساز مهمی محسوب میشود زیرا به نسلی از مردم کانادا تعلق دارد که هویتی دو ملیتی دارند. این بخش از جمعیت کانادا هیچوقت در عرصه فرهنگ این کشور چند نژادی و مهاجر پذیر به اندازه هنرمندان جامعه نسل اول مهاجران به کانادا٬ دیدهنشدهاند. اگر هنرمندانی چون لئونارد کوهن٬ گلن گولد٬ مارگارت اتوود٬ آلیس مونرو٬ گای مدن٬ دیوید کراننبرگ و… نمایندهای از نسل اول مهاجران به کانادا بدانیم٬ شاید به جرأت بتوان گفت اتوم اگویان یکی از نمایندگان نسلهای بعدی مهاجرین به کانادا باشد٬ با همه نقاط ضعف سینمایش
Atom Egoyan, OC (born July 19, 1960) is a critically acclaimed Canadian stage director and film director. Egoyan made his career breakthrough with Exotica (1994).
Egoyan was born to Armenian parents in Egypt. His family moved to Canada when he was two years old. His work often explores themes of alienation and isolation, featuring characters whose interactions are mediated through technology, bureaucracy or other power structures. Egoyan’s films often follow non-linear plot-structures, in which events are placed out of sequence in order to elicit specific emotional reactions from the audience by withholding key information.
His most critically acclaimed film is The Sweet Hereafter (1997), and his biggest commercial success is Chloe (2009). Egoyan has been nominated for two Academy Awards: Best Director and Best Adapted Screenplay, both for The Sweet Hereafter. He also won several awards at Cannes Film Festival, Toronto International Film Festival and Genie Awards. In 2008 Egoyan received the Dan David Prize for “Creative Rendering of the Past”