بازی تلخ و تکراری قدرت
گزارشی از اجرای نمایش «حرفه ای» در تورنتو
هلیا قاضی میرسعید
سالن انتظار مملو از تماشاگران است. مثل تمام برنامه های ایرانی، این نمایش هم با تاخیر شروع میشود. استقبال به قدری است که صندلیها پر شده و مجبور میشوند یک ردیف اضافه کنند. می نشینیم. نور چراغ ها کم و کمتر میشود، صدای رضا کیانیان پخش میشود که ضمن و سلام و خوش آمدگویی، از حاضرین میخواهد تا موبایلهای خود را خاموش کنند.
چند لحظه بعد…سالن تاریک میشود و صدای پایی شنیده میشود، «هدایت هاشمی» روی صحنه حاضر و به این ترتیب نمایش آغاز میشود.
نمایش «حرفه ای» درباره فروپاشی کمونیسم است و برهه ای را به نمایش میگذارد که انقلابیون، خود را بهتر و شریفتر از رژیم سابق میپندارند. در حالیکه پلیس و مامور اطلاعات رژیم سابق با اندکی بی طرفی به مقایسه رفتار و عملکرد هر دو حکومت پیش و پس از انقلاب می پردازد و لایه های پنهانی از کنشهای حاکمان را به مخاطب گوشزد می کند. «دوشان کواچویچ» نویسنده این نمایشنامه، دوران گذار از کمونیسم در یوگوسلاوی را با نهایت طنازی به تصویر میکشد. تصویری که در پس هر تغییری رخ میدهد و ربطی به کمونیسم و غیره ندارد و میتوان رد آن را در هر کشوری دنبال کرد.
تئودور یا تیا (با بازی هدایت هاشمی) نویسنده ای که در ۴۵ سالگی تنها دو کتاب از او منتشر شده، روایت میکند که چطور یک ملاقات زندگی او را متحول میکند. او مثل هر روز در اتاق کارش نشسته و مشغول است، مراجعه کننده ای به دفتر او می آید و اصرار دارد که حتما او را ببیند. نمایش «حرفه ای» داستان این دیدار است. برخورد دو نسل، دو نسلی که در دو زمان هر یک با آرمانهایی، قصد خدمت به مردم، جامعه و وطن خود را داشتند. هر کدام به رهبر خود ایمان داشتند، ایمانی که باعث میشد حاضر شوند تا آخرین قطره خون خود، از رهبرشان دفاع و پشتیبانی کنند. حامیان ژنرال تیتو، زمانی که در قدرت بودند، تحمل اظهارنظر مخالفان را نداشتند و آنها را تحت تعقیب و سپس سر به نیست میکردند و پس از سرنگونی، انقلابیونی که تازه به قدرت رسیده بودند، همین کار را با طرفداران تیتو کردند. در واقع در این نمایش به خوبی میبینیم که چگونه قدرت انسانها را تغییر می دهد. همانطور که جایی از نمایش می گوید: «طبیعت ملیونها سال طول کشید تا بتواند میمون را تبدیل به انسان کند، اما کمونیست ها در ارز چند دهه توانستند انسان را تبدیل به میمون کرد.» کنایه ای که ربطی به زمان یا شخص خاصی ندارد و درباره بسیاری از صاحبان قدرت صادق است که چگونه از انسانیت و آرمان های اولیه شان فاصله گرفتند و نان را به نرخ روز خوردند و تبدیل به موجوداتی درنده خو شدند.
گروهی که روزی دم از آزادی میزدند، حالا که در راس امور قرار گرفتند، همان کارشکنیهایی را میکنند که رژیم قبلی انجام میداد. باز هم روابط جای ضابطه مینشیند و هرکسی به دنبال آن است که سهمی از سفره انقلاب برای خود و اطرافیانش بردارد. انقلابی که قرار بود برای مردم باشد، در انحصار عده ای قرار میگیرد و باز همان آش و همان کاسه و باز این مردم هستند که قربانی جاه طلبی و منفعت طلبی گروهی میشوند که قدرت را به دست گرفته است.
نمایش «حرفه ای» طنز تلخی از تکرار تاریخ است، تاریخ انقلابها، تاریخ تغییر حکومتها با وعده های پوشالی، تاریخی که مردم در آن سهمی ندارند. نمایش «حرفه ای» شما را در مواجهه با این تکرار تلخ میخنداند، چراکه تاریخ نشان داده چاره ای جز خندیدن به این مشکلات تکراری ندارید. مخاطب که احتمالا خود تجربه این مواجهه را پوست و گوشت خود لمس کرده، با این نمایش سمبلیک میتواند ارتباط خوبی برقرار کند. این را میشود از دست زدنهای وقت و بیوقت تماشاگران هم فهمید، تشویقهایی از سر هیجانزدگی، آن هم درست زمانی که بازیگر دارد یکی از جذابترین دیالوگهایش را میگوید، هرچند نشان از همذات پنداری مخاطب دارد، اما ریتم نمایش را بهم میزند و رشته افکار دیگر حاضران را پاره میکند و چنان تمرکز را به هم می ریزد که از شنیدن بقیه حرف ها عاجز میماند و در کفزدنی از سر وقت نشناسی غوطه ور میشود.
در کنار متن قوی، منسجم و بدون انقضا، بازی درخشان رضا کیانیان و هدایت هاشمی، این اثر را دیدنیتر میکند. درک درست و عمیق متن از سوی کارگردان و بازیگران، بداهه پردازیهای به موقع، دخیل کردن تماشاچی در نمایش، همه و همه نمایش «حرفه ای» را برای مخاطب ملموستر و دلپذیرتر میکند.