برادران داردنصفحه اول

ناتورالیسم و خانواده در آثار برادران داردن

yavar oladzadeh Iran
yavar oladzadeh
Iran

یاور اولاد زاده
***

«تنها یک امید و یک هدف همگی ما را تحت تسلط خود درآورده‌است و آن این است که هرطور شده خود را به بهشت تجملی و بیهودگی و لذت برسانیم و به خاطر آن روح را بکشیم و جسم را خوار کنیم»
« Balzac »

جامعۀ انسانی  در ساختاری از تبادل عاطفی و مالی بین انسان‌ها تشکیل می‌شود. خانواده به عنوان اولین نهاد تامین‌کنندۀ  نیاز های عاطفی در بین انسان‌ها شناخته می‌شود. در آثار برادران داردن این نهاد دچار شکستگی ساختاری شده‌است و جایگاه افراد در اثر شرایط اجتماعی و تغییرات اقتصادی و یا مرگ جابجا می‌شود که تلاش برای پر کردن  این خلأ درام‌ها و فضاهای فیلم‌های برادران داردن را تشکیل می‌دهند. مسیری که شخصیت‌ها برای پر کردن  این خلأها  انجام می‌دهند سفری الزاماً اخلاق‌گرایانه نیست. در راه رسیدن به این هدف از تمام امکانات اخلاقی، مالی و حتی جسمانی خویش استفاده می‌کنند زیرا «ابژۀ» پر کردن  یکی از اعضای خانواده بر سوژه سنگینی می‌کند. در فیلم های برداران داردن با شخصیتی  تأثیرگذار از بیرون خانواده  بر زندگی فرد مواجه هستیم که به عنوان «شخصیت ناجی» در طول فیلم حضور دارد ولی بر اساس منطق (میل) قهرمان فیلم در تقابل با مسیر رسیدن به خواستۀ (ابژه) فرد عمل می‌کند. اما در پایان تأثیرگذاری‌اش، بر خلاف نگاه شخصیت اصلی ، نقشی نجات‌دهنده می‌یابد. درد جسمی و حضور بعضی از اجسام خاص  به همراه قهرمان های فیلم های داردن  به تحلیل ما از وابستگی‌های شخصیت‌های فیلم‌های داردن کمک می‌کند .

Rosetta
Rosetta

مادر، Rosetta

در فیلم روزتا درسکانس ابتدایی با فریادها و درگیری شخصیت روزتا  برای  اعتراض به اخراجش مواجه می‌شویم.  ما به پول  به عنوان یک هدف والا از نگاه روزانۀ روزتا مواجه هستیم ولی این پول موجودیت اصلی تلاش روزتا را تشکیل نمی‌دهد. روزتا در تلاش است که وضع مالی و جایگاه روانی مادر خویش را سامان دهد. به مادر در هنگامی که در حال کاشتن میوه‌جات است تاکید می‌کند و می‌گوید «ما موقتی اینجا هستیم» یا در جایی دیگر  به مادر می‌گوید «برات در خانۀ جدید  چرخ خیاطی می‌گیرم». روزیتا در حال تصویرسازی و ایجاد انگیزه در وجود مادر است تا او  هم مثل خودش تلاش کند. این دیالوگ‌ها بین مادر و رفتارهای روزیتا نشانگر تمایل روزیتا و یا هدف والای روزیتا در تغییر ساختار کنونی و نجات مادر است. این تلاش‌ها در حالی صورت می‌گیرد که روزیتا، از لحاظ اجتماعی، موقعیت و همچنین، از لحاظ جسمانی، قدرت بدنی لازم برای انجام کار سخت را ندارد و بخاطر عادت ماهانه هر دقیقه از روز زجر می‌کشد.

در این فیلم Riquet به عنوان «شخصیت ناجی» تصویر می‌شود که هر روز غذای روزانه‌اش را از او تهیه می‌کند و در  مسیر رسیدن به پول (در نگاه اجتماعی) مانع او برای رسیدن به شغل فروشندگیست. میل روزانه و دیوانه‌وار روزیتا برای رسیدن به شغل تا جایی پیش می‌رود که حتی حاضر به مردن  Riquet است! روزتا بالاخره  با هر حقۀ غیراخلاقی که ممکن است به هدفش می‌رسد و  وقتی  به پول می‌رسد بیننده و روزتا به آرامش خیال می‌رسند! ولی وقتی به خانه بر می‌گردد با مادر مست و خستۀ خویش مواجه می‌شود دیگر از مادرش چیزی جز موجودی مست و ناامید باقی نمانده‌است. پس خود او نیز که اخلاق خویشتن و تنها  دوست (یا معشوقه‌اش) را درراه رسیدن به شغل قربانی کرده‌است دچار ناامیدی می‌شود. به این ترتیب روزتا نیز نابود می‌شود. سکانس پایانی که روزتا تخم‌مرغ را داخل آب جوش می‌گذارد اشاره‌ای به خود روزیتا  و زندگی‌اش در این محیط پرفشار جسمی و روحی است. روزیتا می‌خواهد با خودکشی خود به زندگی‌اش پایان بدهد که با بد شانسی او گاز تمام می‌شود. در راه گرفتن دوبارۀ مخزن گاز با Riquet که اکنون عصبانی است مواجه می‌شود ولی شخصیت ناجی شرایط او را درک می‌کند و به کمک دستان «ناجی خویش» بلند می‌شود و دوباره به زندگی باز می‌گردد.

the kid with a bike
the kid with a bike

پدر، The Kid With a Bike

پدر نقشی ابژه‌وار در فیلم دارد اما دست‌نیافتنی است. سایۀ همیشگی و سنگین پدر، در نماد دوچرخه نمایان است  و فقدانش در رفتارهایی مثل دزدی و پرخاشگری پسرک نشان داده می شود. در این فیلم یکی از اعضای خانواده خود به دلخواه (یا به خاطر مشکل مادی) خواستار عدم نقش اجتماعی‌اش است. پسرک در طول فیلم در تلاش برای رسیدن به پدر است از شماره گرفتن‌های ممتد تا گشتن محله برای گرفتن آدرس. در ادامۀ فیلم ما باز هم با یک ناجی خارج از قراردادهای طبیعی همراه میشویم. «ناتاشا» آرایشگری که از مراجعین  به یتیمخانه است. ولی شخصیت پسرک در طول فیلم حضور و جایگاه این زن را به عنوان پدر قبول نمی‌کند. به سراغ خلافکارها می‌رود و بدون درخواست سهمی از پول دست به سرقت می‌زند تا آنها نقش پدر را برایش بازی کنند. زمانی که دزدی ناکام می‌ماند خلافکار او را نمی‌پذیرد. با پول‌ها عاجزانه نزد پدر می‌رود ولی باز هم پدر حضور درمانده و بی‌پناه پسرک را نمی‌تواند تحمل کند چرا که نمی‌خواهد جایگاه مسؤلیت‌پذیر بودن را قبول کند. پسر هم از نظر عاطفی و هم اجتماعی  به سمت ناتاشا بازمی‌گردد تا به عنوان «نجات دهنده» به او در ادامۀ زندگی کمک کند.

The Son - 2002
The Son – 2002

پسر،The Son

فرق این  فیلم با دو فیلم دیگر در فقدان ناخواسته، یعنی مرگ «پسر» به عنوان یکی از خانواده است که خلأ آزاردهنده‌ای برای پدر به عنوان شخصیت اصلی فیلم ایجاد می‌کند. پدر در این فیلم درکار آموزش به مجرمان نوجوان همان قشری مشغول است که فرزندش را کشته‌اند زیرا این کار را راهی برای رسیدن به آرامش می‌داند. شاید با نگاهی دقیقتر او این کار را نه بخاطر رسیدن به آرامش که برای رسیدن به ارضای هیستریک از طریق تعلیم دادن به هم‌گروه‌های قاتل پسرش انجام می‌دهد. اوگذشته (مرگ  فرزندش) را به عنوان یک فقدان غیر قابل تحمل با تلاش در آغوش گرفتن هم‌صنفان قاتل پذیرفته‌است. در طول فیلم ما شاهد حضور سنگین قاتل در کنار نجار هستیم. نجار در مراحل مختلف فیلم با همراهی‌اش او را در مقام فرزند خویش می‌بیند و شاید اگر فرزندش هم زنده بود بسیار شبیه به «پسرک قاتل» با همان شور و علاقه به یادگیری  می بود  و  او را اینگونه می دید. در پایان فیلم با درگیری نجار با قاتل و با آغوش گرفتن  و روبرو شدن پایانی و البته عدم اعمال خشونت از سوی نجار ما آرامش نهایی را در چشمان و اعمال نجار می‌بینیم. در این داستان ناجی و آرامش‌دهنده پسرکِ قاتل تصویر می شود . همان فردی که آرامش را برهم می‌زند همان هم تسکین‌دهندۀ دردهاست .

Jean+pierre+Dardenne+Two+Days+One+Night+Premieres+LFkMyix8vKol

سبک فیلم‌های برادران دادن بیانگر نگاه ناتورالیستی این دو برادر در سینماست. در نگاه ناتورالیستی، فرد و اجتماع دارای هیچگونه امتیاز خارجی نمی‌باشند. قانون تنازع بقاء در کلیۀ کارها و اتفاقات به چشم می‌خورد، پس اگر موجودی به کار خوب یا بدی دست بزند نتیجۀ اراده‌اش نیست بلکه جبر و قوانین طبیعت او را به این کار وادار می‌کنند.در نوشته های ناتورالیستی و فیلم‌های این دو برادر بیش از حد و اندازه به جزئیات توجه می‌شود. این باریک‌بینی و ریزه‌کاری و ذکر عوامل و حوادث بسیار جزئی گاهی خسته‌کننده و بیهوده می شود. این  جزئیات شامل کوچکترین حرکات قهرمان داستان تا جزئی‌ترین شیء در محیط او و فرعی‌ترین حادثه را شامل می‌شود. حضور  اجسامی مثل کلوچه در فیلم روزتا که نماد خوردن و مادیات است، دوچرخۀ سیاه با آن رنگ غم‌انگیر در فیلم پسر و دوچرخه و یا کمربندی که نجار به کمرش می‌بندند که هم نماد درد جسمی و روحی  مزمن و هم عزم او برای انتقام از قاتل پسرش است نشان‌دهندۀ فضایی از تفکر سوژه هستند که او را در راه  رسیدن به هدف به طور ناخود آگاه همراهی می‌کنند و تلاش هوشمندانه‌ای است در رهنمودکردن بیننده به غایت و مشکلات شخصیت‌های اصلی فیلم . در این سبک جسم بیش از روح ارزش دارد یعنی هر نوع نظم یا بی‌نظمی مربوط به جسم آدمی است، که آن هم نتیجۀ توارث است، و روان و روح فقط حکم سایه را دارد. مادر جایگاه بیننده در مواجهه با سبک فیلم‌برداری فیلم‌هایشان (دوربین روی دست) مانند روحی هستیم که در حال دیدن صعود و سقوط شخصیت‌ها است.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا