چرک نویسصفحه اول

من شاخ داشتم

یادداشتی درباره مهاجرت

naghmeh
نغمه افشین جاه
کانادا
****

من شاخ داشتم. مثل همه ی آدمهای شاخدار. دم هم داشتم. مهاجرت شاخم را شکست. ناخنش را هم گذاشت روی دمم. آنقدر در جا دویدم تا دمم هم یکروز کنده شد.
اسم داشتم. اسم کامل؛ “نغمه افشین جاه”. “نغمه” را نتوانستند تلفظ کنند. حتی نتوانستند از رو بخوانند. gh صدای هیچ می داد؛ مثل night یا light. “نگمه” را هم حق داشتم که دوست نداشته باشم. شدم “نمی”.
نامی که خواهرزاده ی دوساله ام روی من گذاشته بود. نام فامیل دو قسمتی هم مرسوم نبود اینجا. یک قسمتش nick-name محسوب می شد. شدم “نمی جاه”.
این را روزی دستگیرم شد که توی یک مهمانی رسمی دنبال نامم روی میز می گشتم و یواشکی نشستم جای “نمی جاه”.

“نغمه” آوایش محکم بود. جامد بود. مثل بتون آرمه: نغ – مه! وسطش می شد پا جفت کرد و خبردار ایستاد. تصمیم های بزرگ می گرفت. جاه طلب بود. کارش نشد نداشت. “نمی” مثل مایع رقیق بود و با کوچکترین حرارتی بخار می شد می رفت هوا. نهایتش می توانست تصمیم بگیرد از کوچه بالایی بپیچد یا پایینی.
به “نمی” گفتند باید با پسرش انگلیسی حرف بزند؛ چون زبان باز نمی کرد.
“نمی” شد مادر انگلیسی زبان.
حتی نتوانست تصمیم بگیرد که بپذیرد یا نه.

مهاجرت یک قیچی باغبانی گرفته بود دستش و مثل ادوارد-دست-قیچی هرس میکرد.

نمی – امشب توی تاریکی وسط قصه ی من درآوردی انگلیسی دلش تنگ شد برای خودش.
بغض کرد. خوشبختانه تاریک بود. پسرش شاید خیال کرد اینهم از ترفندهای مکث گفتار درمانی است؛ گفت:
and they lived happily ever after …
The End

Review Overview

User Rating: 1.98 ( 8 votes)
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا