نبوغ فرم
نگاهی به فیلم Nymphomaniac
علیرضا امیری:
سومين قسمت از سه گانه افسردگي «لارس فون ترير» بعد از مدت ها انتظار به نمايش در آمد و مطابق معمول همه را شگفت زده كرد. او بدون ترديد یکی از نوابغ کارگردانی سینمای حال حاضر دنيا است. كسي كه زبان سینما را به خوبی درك مي كند و در به کارگیری آن به طرز خارق العاده اي توانایی دارد. کارگردانی که علاقه بسیاری به ساختن فيلم هاي سهگانه از خود نشان میدهد و البته تمامي فیلم هایی که تا کنون كارگرداني كرده است بخشی از یک سهگانه را تشکیل میدادهاند. شاید اکنون بتوان با کمک هر کدام از این سهگانهها سینمای «فون تریر» را بهتر و دقيق تر شناخت و از آن ها لذت برد. اين كارگردان دانماركي روشي بديع در بیان سینمایی سبکی ایجاد کرده که از نظر استعاری سنگین و از لحاظ حسی بسیار قوی است. اين موارد را در تمامي فيلم هاي او مي توان بخوبي لمس كرد.
«لارس فون ترير» و «توماس وينتربرگ» دو كارگرداني هستند كه پايه گذار فيلم سازي «دگما 95» بودند; سبكي جديد و پيشرو كه در سال 1995 به جهان سينما معرفي شد. در 20 مارس 1995 هم زمان با جشن صد سالگی سینما لارس فون تریه به همراه دوست نزدیکش توماس وینتربرگ و دو کارگردان دیگر به نامهای سورن کراگ یاکوبسن و کریستین لورینگ سوگند نامهایی را امضاء کردند که بر اساس آن شیوهای جدید در فیلمسازی پدید آمد که به «دگما 95» مشهور گردید. بر اساس این سوگند نامه که در حقیقت شیوهای در مقابل روش فیلمسازی کلاسیک و متعارف در سینما بود استفاده از دکور و لوازم صحنه، صداهای غیرطبیعی و میکس شده، موسیقی، تکنیکهای فیلمبرداری (مثل تراولینگ و…)، لنز و فیلتر و جریان سیال ذهن در فیلم ممنوع میشد. بر طبق ماده آخر این بیانیه ده مادهای که «فون تریه» و وینتربرگ نام ده فرمان! را بر آن نهاده بودند ذکر نام کارگردان در عنوان بندی هم ممنوع بود.
به عبارت دیگر این کارگردان های آوانگارد دانمارکی در نظر داشتند با حذف فرم بر روی خود داستان یا همان محتوی تکیه کنند. آنها همه اصول های فرمی را چیزی زائد میدانستند که به روند داستان گویی فیلم لطمه میزند و آنرا تحت تاثیر خود قرار میدهد. بدین ترتیب دگما تلاشی بود برای احیای قصه گویی در سینما. ولی نه قصه گویی به سبک هیچکاک یا هاوارد هاکس، بلکه قصه گویی به سبکی تازه و آوانگارد که عملا بسیاری از ابزارهای دست کارگردان را از او میگرفت و در عوض تنوعی دلپذیر در فرم و زبان سینمایی را در اختیارش میگذاشت.
«نيمفومينياك» آخرین قسمت از سه گانه افسردگی است و دو قسمت قبلي به ترتیب «ضد مسیح» و «ملانکولیا» به ترتيب در سالهاي 2009 و 2011 نمايش داده شدند. بازيگر هر سه قسمت سه گانه افسردگي «شارلوت گينسبورگ» هنرپيشه و خواننده انگليسي/فرانسوي است. «نيمفومينياك» از نظر فرم روایی مانند دو فیلم قبلي اين سه گانه به گونهایی بر گفتار روی متن متکی هستند که این فرم روایی در اين فيلم با نریشن زیبا و کوبنده شارلوت گينسبورگ به حد اعلاي خود میرسد. شايد اغراق به نظر برسد ولي شايد «نيمفومينياك» گل سر سبد فيلم هاي سه گانه «فون تریر» باشد. روش كارگردان در اين فيلم غرق كردن تماشاگر در فضای سوررئالیستی و سرگیجهآور است و استفاده از روايت هاي كوتاه براي توصيف قسمت هاي مختلف داستان، تاثير عميقي در باورپذيري و توجيه داستان اصلي دارد.
فیلم پورنوگونه «نیمفومينیاك» پنج ساعت به طول میانجامد و به سکس ناب و غیرمتعارف میپردازد، سكسي بديع و تا حدي منزجركننده و گاهي تهوع آور كه تا ساعت ها بعد از پايان فيلم ذهن بيننده را درگير صحنه هاي خود مي كند. و نكته جالب انتخاب شارلوت گينسبورگ بعنوان ستاره فيلم است، بازيگري كه فاقد جذابيت هاي بصري جنسي است. فيلم داستان ماجراهای سکسی زنی در مرز 50 سالگی را در هشت بخش مستقل و با عناوين متفاوت بازگو میکند. شايد بتوان گفت كه نگاه فون ترير به مقوله سكس و جنون شهواني «جوي» از نظر زیباییشناسی شکوهمند و رادیکال است.
این فیلم که داستان سفر ذهنی یک زن ميانسال به قلب خاطرات عجيب و تلخ خودش است كه براي مردي كه مقابلش نشسته بيان مي شود. خاطرات به تدريج و در طي مدت يك شب گفته مي شود، البته دراتمسفری به شدت سنگین، و با مقدمه اي تئاتر گونه و تصاویر گاه سياه و سفيد. تلخي و تشويش برخي صحنه هاي فیلم میتواند نشان دهنده ذهن تاریک و بیمارگونه شخصیت اصلی باشد. گویی هیچ وقت پاياني براي جنون شهواني اين زن وجود ندارد.واقعیت هاي عجيبي در فیلم وجود دارد و دربعضي از صحنه ها تماشاگر در حالتی مملو از عدم قطعیت سیر میکند. فیلم قابلیت تاویل پذیری دارد و از این لحاظ به فیلمهای دیوید لینچ شباهتهایی مییابد. استفاده از جزئیات و اشیاء به وفور دیده میشود.
«فونتریر» در آثارش نگاهی تلخ و بدبین به جامعه انسانی دارد و در نمایش درد، نفرت و عذاب بسیار چیرهدست است اين را مي توان در همين فيلم نيز به وضوح مشاهده كرد به همین دلیل تحمل فضای فیلمهایش کارمشكلي است و شايد بعد از چند دقيقه از فيلم دازده شود. ولی از مهمترین خصوصیاتش این است که ایدئولوژی خود را آنقدر در فضای فیلم غرق میکند که تماشاگر آن را با تمام وجود احساس میکند.
در طي مدت گفتگوي بين «جوي» و «سيل مان» بعد از هر بخش كه جوي قسمتي از خاطراتش را تعريف مي كند منتظر مي ماند تا سيل مان نظرش را بيان كند گويي به قضاوت او براي وجدان ناآرامش نياز دارد و اينكه جوي به فراست مي داند كه جامعه اي كه او در آن زندگي مي كند جامعه اي مردسالار است. شايد اندكي عجيب به نظر برسد ولي مي توان نشانه هاي عميق مذهبي را در فيلم شاهده كرد، مثل: صعود جسماني جوي، ديدن فرشته ها و روح القدس، بحث با «سيل مان» در مورد ريشه هاي دو شاخه مهم مسيحيت: كاتوليك و ارتدوكس و…
فيلمساز با ارجاعات و سمبل هاي مختلف در فيلم، اداي ديني به «كوبريك» و «جاست جاكين» مي كند و خاطرات تماشاگران را با آنها صيقل مي دهد. براي نمونه فون ترير در چندين سكانس از موسيقي والتس شماره 2 ساخته «ديميتري شوستاكوويچ» آهنگساز شهير روس استفاده كرده است كه البته كوبريك هم در آخرين فيلمش (چشمان كاملا بسته) كه تمي سكسي داشت از اين موسيقي به كرات استفاده كرده بود (به ياد بياوريد سكانس مهماني بالماسكه و حضور تام كروز بعنوان يك مهمان ناخوانده). همچنين انتخاب «اودو كاير» بازيگر آلماني بي علت نبوده است، او نقش كوتاهي در فيلم دارد ولي تماشاگران بلافاصله بعد از ديدنش بياد نقش آفريني بياد ماندي اش در فيلم بي نظير «داستان او» ساخته جاست جاكين مي افتند. «جاست جاكين» سازنده فيلم هايي چون «فاسق ليدي چترلي»، «امانوئل»، «زن فرانسوي» و «آخرين عاشق احساساتي» است.
«داستان او» فيلمي جنجالي در دهه 70 با موضوع BDSM و سادومازوخيسم بود كه در زمان خود فيلمي آوانگارد به حساب مي آمد. «داستان او» در كنار «كاليگولا» ساخته جنجالي «تينتو براس» و «120 روز سودوم» فيلم هولناك «پير پائولوپازوليني» جزو آن گروه از فيلم هايي بودند كه با نمايش بي پرده سكس توام با خشونت فراوان بعنوان فيلم هاي جنجالي و كالت اين دهه محسوب مي شوند. نسخه سانسور نشده «نیمفومانیاك» پنج ساعت است. اما در دانمارک یک ساعت از این فیلم را حذف کردند و سپس به آن اجازه اکران دادند. در سایر کشورهای اروپایی مانند نروژ هم این فیلم به شکل دو فیلم دو ساعته در دو نوبت اکران شد و البته از نمايش اين فيلم در شهرهاي كوچك جلوگيري به عمل آمد. نسخه نمایش داده شده در جشنواره برلین، نسخه اولیه و بدون سانسور این فیلم است که حدودا نیم ساعت از نسخه سینمایی آن بلندتر است.
لارس فون تریر نیمفومانیاك را با بودجه اندکی ساخته است. اما موفق شد پیش از اکران فیلم، از رسانهها برای تبلیغ آن استفاده کند. پوسترهایی منتشر شده با تصویر بازیگران سرشناس این فیلم در لحظه ارگاسم و بهتدریج پیشپردههایی هم از این فیلم در شبکههای اجتماعی انتشار یافت که در رسانهها پربازتاب بود والبته نام فيلم هم باعث كنجكاوي بيشترشد.
«نيمفومانياك» يك فيلم ناب است كه حرفهاي زيادي براي گفتن دارد. اين فيلم جز آن دسته از فيلم هايي است كه هر تماشاگر برداشت مستقلي از سكانس هاي مختلف فيلم دارد و همين نكته يكي از نقاط قوت فيلم به حساب مي آيد و مانند گذشته تماشاگران را مشتاق ديدن فيلم بعدي «لارس فون ترير» مي كند.