مجله تیتر, تورنتو | سینمای با دقت وخلاقانه بهتاش صناعی ها و مریم مقدم محدود به این فیلم نیست. احتمال باران اسیدی و قصیده گاو سفید نیز آثار یکدست و عمیقی بودند به همین اندازه واقعی و شریف….باران اسیدی در مورد نسلی از مد افتاده است که به ماهیت خودش مشکوک است اما پی آن را میگیرد و بالاخره بعد از پیمودن مسیر طولانی و سخت ناامید میشود. قصیده هم صحه گذاشتن بر تردیدهای بزرگیست که سعی میکند بفهماند گاهی بعضی اشتباهات را نمیشود جبران کرد و با هیچ قدرتی نمیشود آب ریخته را جمع کرد. حتی تعهد هم نمی تواند دلیلی برای توجیه باشد.
اما فیلم جنجالی اخیر محبوبیتش را نه تنها برای ترند شدن سیاسی اش یا شکستن تابوها و حتی دادگاهی شدن سازندگانش کسب کرده بلکه فیلمی است در میانه بحبوبه جنگ و جدلها… در میانه ملقمه دلقک بازی های زرد سینمای امروز و حتی در رقابت خشونتهای بی دلیل سریالهای خانگی …پدیده ایست تعمق بر انگیز؛ درست ؛ واقعی و نو. هرگاه هنرمند لابلای این زندگی ماشینی و پرخبر چیزی میبیند که با تمام اصالت و حضورش نادیدنیست و میتواند برایش داستانی درست کند و به نمایش بگذارد رسالت خود را انجام داده است.
سینما و هنر به همین معناست که با تمام قواعد بشود جنگید و ساخت و گفت. به شرط آنکه در پایان ببیندگان معترض و قضاوت کنندگان نگویند خب که چه؟ در دنیای فیلم کیک محبوب من کسی دروغ نمی گوید. کسی اغراق هم نمیکند… بسیاری از ما ایرانیها مهاجرت کرده ایم و خانواده هایمان در مملکت تنها مانده اند. مکالمات با اینترنت صورت میگیرد و محبت ها و نگرانی ها از راه دور است. نوه های آنسوی آب زبان مشترکی با پدر بزرگ و مادربزرگ ندارند. با هدیه های بیخودی و زیادی خود را گول میزنیم. در خانه و هنگام خوابیدن حجاب و یا لباس زیبا نمیپوشیم حتی خانواده های مذهبی. و هنگام رفت و آمد شهری بیرون از خانه سعی میکنیم به قوانین هرچند دست و پا گیر احترام بگذاریم. اکثر خانواده ها در کابینتی مخفیانه چیزی ممنوعه دارند شاید اصلا هم سراغش نروند. و از همه مهمتر گاه حسرت چیزهایی را میخوریم که سراغش نخواهیم رفت آنهم به خاطر حفظ آبرو و قضاوتها.
بعد از مدتها تصویری دقیق از درون خانواده ایرانی پرده برداری شد. مثل تنفسی تازه و رضایتمندی از دیده شدن درست و واقعی آنچه هستیم. فیلم کیک محبوب من منهای سکانس نچسب و سفارشی پارک و گشت ارشاد به لحاظ ساختاری میتوانست فیلم کاملتری هم باشد. مادر هفتاد ساله ای که سی سال از مرگ همسرش میگذرد به یک باره و به راحتی با مرد غریبه ای در این مسیر قرار نمیگیرد. فرهنگ فوق نجابت شرقی و ترسهای زنانه و تربیت نسل مادران ما تا به آن سطح سرمستی برسند زمان بیشتری نیاز دارند.
موسیقی های دلنشین؛ میزانس و فیلمبرداری و طراحی صحنه بجا…کودکانه های مهین که مثل خاله بازی میماند و دلتنگیهای عمیق فرامرز مردی که از مدتها پیش خود را فراموش شده دانسته است. دفن شراب عشق آلود در باغچه و نمایش تمام حسرتهای یک نسل فراموش شده در یک شب میتواند اثر کامل و درخشانی باشد که اینبار با افتخار گشتنش دور دنیا و جشنواره ها را به تماشا نشسته ایم.