داستان همسایه ها
معرفی کتاب «این طرف دیوار،آن طرف دیوار»، نوشتهی پوپک راد
«وضع هنگامی درست میشود که آدمها زن بودن و مرد بودنشان را فراموش کنند و آدم بودن را جای آن بگذارند.»
این جمله از پوپک راد، چکیدهای از تمام اندیشهای است که او در کتاب «این طرف دیوار،آن طرف دیوار»؛ تازهترین اثر خود گنجانده است. اندیشه و آرزویی که آن را سی سال با خود از وطنش ایران تا به ترکیه و کانادا؛ حمل کرده و بالاخره توانسته آن را در جایی دور از زادگاهش به چاپ برساند.
کتاب «این طرف دیوار،آن طرف دیوار»، داستان پونه و پوریا، دو همسایهی دیوار به دیوار است که با یکدیگر در یک زمان و مکان به دنیا میآیند و رشد میکنند. آنها به دلیل دیواری که بین خانهیشان وجود دارد؛ هیچگاه موفق نمیشوند یکدیگر را ببینند و ارتباطی بینشان شکل نمیگیرد و هرزمان که خواستار این ارتباط هستند توسط خانواده منع میشوند. زمان میگذرد و آنها بزرگ میشوند و هریک مشغول کاری میشوند و حتی کارشان باعث میشود از آرزوها و اهدافشان فاصله بگیرند. در پایان و به طوری استعاری در نسل بعد دو کودک دیگر به نامهای بامداد و بهار؛ که درست در موقعیت پونه و پوریا قرار میگیرند؛ به شکل راحتتری بایکدیگر ارتباط میگیرند و دوست میشوند و دیوار بینشان فرو میریزد.
این طرف دیوار، آن طرف دیوار
نویسنده و تصویرگر: پوپک راد
چاپ اول: زمستان ۱۳۹۹
مشخصات نشر: نشر مهری
لندن ۲۰۲۱ میلادی/۱۳۹۹ شمسی
مشخصات ظاهری:۳۰ص. مصور.
موضوع: داستان کودک
داستان «این طرف دیوار،آن طرف دیوار»؛ فارغ از نگاههای سیاسی و اجتماعیای که برای چاپ آن در ایران به آن شده و هیچگاه مجوز چاپ آن از سوی وزرات ارشاد اسلامی داده نشده؛ دغدغهای کاملا انسانی و فرهنگی دارد. کتابی که با عنوان «عدم تناسب با معیارهای فرهنگی، عرفی و شرعی جامعه» سالها از انتشار آن جلوگیری شد و نویسندهی آن تنها به جرم بهایی بودن از بسیاری از عرصههای هنری که در آن موفق و فعال بود، کنار گذاشته شد؛ چیزی جز نزدیکی و ارتباط بین انسانها برای رشد و ارتقای یک جامعه را خواستار نیست.
پوپک راد از سالهای اولیهی فعالیتش، در حوزهی ادبیات کودک و تصویرگری برای کتاب کودک فعالیت میکرد و اولین کتابش را با نام «بهترین رنگ» در سال 1371 در انتشارات سروش به چاپ رساند. او پس از چاپ اولین کتابش در این انتشارات قصد داشت تا دومین کتابش یعنی «این طرف دیوار،آن طرف دیوار» را هم در این انتشارات به چاپ برساند که به دلیل موضوع آن و شرایط موجود در ایران، با انتشار آن موافقت نشد و او تلاش کرد تا با کمک نادر ابراهیمی برای انتشار این کتاب اقدام کند که حتی از دست او هم کاری برنیامد و «این طرف دیوار،آن طرف دیوار» هیچگاه در ایران مجوز انتشار نیافت.
پوپک راد پس از سالها تلاش و مواجه با سانسور در ایران، در رابطه با ادبیات کودک و نوشتن برای کودکان اینطور میگوید:
« اگر به دنبال تغییری در جهان هستیم، باید از کودکان آغاز کنیم.باید زبانشان را بفهمیم و با آن ها حرف بزنیم. ادبیات کودک – اگر واقعا «ادبیات کودکان» باشد و نه فقط «خواندنیهای کودکان» – زبان بچهها را بلد است و به آن زبان با آنها حرف میزند. آن وقت آنها هم آن را میفهمند و گفتوگو شکل میگیرد.»
او همچنین بچهها را امیدهای این جهان معرفی میکند و آنها را اینطور توصیف میکند: «اگر بچهها نبودند ما سالها بود که میان این همه نامردی و نادرستی و نابرابری و نابرادری مرده بودیم. بچهها آرزوها و امیدهای ما هستند برای دستیابی به آسایش، آرامش و فرارفتن.
برای همین است که من هیچجوری آن هایی را که حوصلهی بچهها را ندارند، نمیفهمم. برای من ” دست هر کودک دهسالهی شهر شاخهی معرفتی است…” و همه چیز از بچه ها آغاز می شود.»
معرفی نویسنده:
معرفی نویسنده:
پوپک اختری راد، در سال ۱۳۴۴ در تهران به دنیا آمد. او در فاصلهی میان سالهای ۱۳۶۸ تا حدود ۱۳۷۱ در انتشارات آگاه در تهران مشغول به کار شد و در زمینههای مختلفی از جمله نمونهخوانی، ویراستاری، طراحی جلد و صفحهآرایی در این انتشارات فعالیت کرد. او نخستین کتابش برای کودکان را با نام «بهترین رنگ» در سال 1371 در انتشارات سروش به چاپ رساند و بعد از آن مدتها برای چاپ کتاب دومش پشت سد سانسور ماند.
سپس در عرصههای مختلف هنری از جمله دستیاری کارگردان و تصویرگری کتاب کودک فعالیت کرد و همچنین در زمینهی فیلمنامهنویسی مشغول به کار شد که از فیلمهای ساخته شده به قلم او میتوان به فیلم بلند «پریماه» به کارگردانی مسعود آبپرور و بخش هایی از مجموعه تلویزیونی «داستانهای نوروزی» به کارگردانی مرضیه برومند اشاره کرد. از او دو کتاب آموزشی برای جوانان به نامهای «من، آقای نویسنده و بانو» و «بوی دود» نیز به چاپ رسیده است.
در معرفی او اینطور مینویسند که: «پوپک راد آدم عجیبی است؛ اول اینکه «مرد» است. (عجیب است، نه؟) دوم اینکه مردی است با چند کلاه: مینویسد، طراحی و تصویرگری میکند، فیلم میسازد و کارآفرینی میکند. از این آدم عجیب در ایران پنج کتاب منتشر شده، برای تلویزیون و سینما فیلمنامه نوشته، مجسمه ساخته، مدیر یک موسسه فرهنگی بوده و در زمینههای گوناگون هنر تدریس کرده. در کانادا و آمریکا برای کودکان داستان نوشته و تصویرگری کرده، مدیر هنری یک مجله کودکان و موسس یک وبسایت فرهنگیهنری بوده و برای رسانههای فارسیزبان گزارش و برنامههای رادیویی، تلویزیونی و اینترنتی تهیه کرده و … و آخرین بار در حوالی واشنگتندیسی دیده شده که با جدیت مشغول ریختن ماست در دریا بوده است که گرچه این هم چیز عجیبی است ولی… فقط فکرش را بکنید؛ عجب دوغی خواهد شد!»