پاییزِ “شاوشپیل هاوس”
در برنامه جدید تئاتر«Schauspielhaus- شاوشپیل هاوس» در زوریخ، نمايش هايي چون «آندورا- Andorra » ،«هومو فابر- Homo Faber» از «ماکس فریش-Max Frisch» ،«خانم اشميت-Frau Schmitz»نوشته «لوكاس بِرفوس-Lukas Bärfus»، « متوني از ژاك برل Texte von Jacques Brel- » نوشته «اویس بینت-Yves Binet» و نمایش «داگ ويل- Dogville» اقتباسي از فيلم لارس فون تریر، به چشم می خورند.
۱ . آندورا
«باستین کرافت-Bastin Kraft» چندی پیش این نمایش از ماکس فریش را به روی صحنه برد.او با کارگردانی خلاقانه این اثرنگاه بسیاری از مخاطبین را به خود جلب کرد.او در این نمایش با استفاده از دو بازیگر و تقسیم نقش ها بین آنها و به کارگیری میزانسن “بازی در بازی” فضا سازی خوبی را ایجاد کرد.طراحی صحنه این کار و بازی خوب« کلادیوس کُربر- Claudius Körber» که تقریبا تمامی نقش های این نمایشنامه را به همراه « هنریکه یوریسون-Henrike Jörissen» ایفا می کند، ازنکات برجسته این اجرا بود.
“آندری” شخصیت اصلی این نمایشنامه است که همه مردم شهر به او تلقین کرده اند که او یهودی است و تنها زمانی که از جهان رخت بر می بندد مشخص می شود که یهودی بودن او شایعه ای بیش نبوده است, ماکس فریش با خلق پرسوناژ پیچیده ی “آندری” یکی از نمایشنامه های مهم دهه شصت میلادی را به نام خود رقم می زند.این نویسنده در آندورا تفکر نژاد پرستی بعد از جنگ جهانی و آفت دهن بینی های مردم را دردی مشترکی می داند که حد و مرزی برای آن وجود ندارد.نمایشنامه آندورا اولین بار در سال 1961 در شهر زوریخ به روی صحنه می رود و امسال دوباره بعد از 55 سال در صحنه همین تئاتر می درخشد. اثری که هنوز برای جهان پر آشوب ما حرفهای تازه ای دارد.لازم به ذکر است که حمید سمندریان نیز چند سال بعد از نوشته شدن این اثر در سال 1346 آنرا در ایران به روی صحنه برد.
۲. هوموفابر
“باستین کرافت” در این فصل اثری دیگری از این نویسنده را کارگردانی می کند.رمان “هوموفابر” از ماکس فریش که برای اجرای صحنه ای آن دراماتورژی شد.اما این اجرا چنگی به دل نزد.نمایشی که بیشتر اسیر فرم و طراحی صحنه است تا باورپذیری شخصیت ها،بویژه پرسوناژ”والتر فابر” که در کارگردانی ازهدایت خوبی برخوردار نیست. والتر فابر، مهندسی است که همواره با مشکلات زندگی به صورت علمی و منطقی برخورد کرده است اما جدال او با سرنوشت که دیگر منطق پذیر نیست او را دچار پارادوکس غیرقابل منتطره ای می کند.ترجمه این عناصر پیچیده به زبان نمایش به دراماتورژی قوی تر و بازی های مناسبتری نیازمند است که دراین اجرا از قوام خوبی برخوردار نبود.
۳. خانم اشمیت
«باربارا فرايBarbara Frei-» که خود مدیر این تئاتر در شهر زوریخ است از کارگردانان فعال این مجموعه است.کار جدید او خانم اشمیت نام دارد که نمایشی ابزورد نوشته” لوکاس برفوس” است.داستان نمایش مرتبط با شخصیت خانم اشمیت است که یکی از مهره های نجات شرکتی ورشکسته در پاکستان به شمار می آید. ستیز شخصیت حول این موضوع می گردد که آیا خانم اشمیت یک زن است؟ چون پوشش مردانه برای موفقیت های این شرکت بهتر است اما او واقعا نمی داند که چه لباسی برای او مناسب است که همین زمینه ساز پاردوکس این شخصیت می شود که توسط «فریدریکه واگنر-Friederike Wagner» بازی شده است.این نمایش نسبت به کارهای قبلی “باربارا فرای” از ریتم خسته کننده ای برخوردار بود.
۴. متونی از ژاک برل
این نمایش به كارگرداني« ورنز دوگلين- Werner Düggelin» صورت گرفته است.صحنه نمایش مملو از رکوردرهای قدیمی است.رکوردرهای پرتابل دهه شصت میلادی که هر کدام از آنها صداها و ترانه های «ژاک برل-Jacques Brel» خواننده فرانسوی زبان بلژیکی را در جاهای مختلف نمایش پخش می کنند.یک مونولوگ با بازی «ریموند بائر- Raimund Bauer» که تداعی کننده زندگی پر فراز و نشیب این خواننده بزرگ است که در سال 1967 دست از خوانندگی می کشد و در سال 1973 با ساخت اولین فیلمش « غرب دور-Far West» که خود نقش اصلی آنرا ایفا می کند در جشنواره کن همان سال می درخشد.
۵. داگ ویل
اقتباسی از فیلم معروف “لارس فون تریر” به كارگرداني« استقان کی می – Stephan Kimmi» که از متن و هماهنگی خوبی درکارگردانی و همچنین از بازی ها و ریتم اجرایی خوبی برخوردار است.طراحی رقص و دیزاین این نمایش بسیار چشمگیر است و به مراتب از اجرای اصلی فیلم “فون تریر” قوی تر شده است.داگ ویل یکی از کارهای خوب امسال “شاوشپیل هاوس ” بود که مورد استقبال خوبی نیز قرار می گیرد.داستان کینه های پنهان انسان هایی را نشان می دهد که اگر فردی در نظام اجتماعی،باب طبع آنها نباشد از له کردن او هراسی ندارند و به راحتی قادرند که برتری و ناسیونالسیم افراطی خود را به او دیکته کنند.گاه با هم می رقصند و شادمانی می کنند و گاه با همان رقص دیگران را تحقیر می کنند.
مردمی که در ابتدای داستان دم از انسانیت می زنند و به دختر مهربانی که خواهان یک زندگی جدید بین آنها است،روی خوش نشان می دهند.اما تدریجا عقده های پنهان آنها سربازمی کند و با گستاخی این دختر بی پناه را رسوا می کنند و بی رحمانه به او تجاوز می کنند و در انتها خودشان را نیز نابود می کنند.داگ ویل زمانی که در سال 2003 در جشنواره کن اکران می شود،برچسب نگاهی ضد آمریکایی را برای “لارس فون تریر” نویسنده آن همراه دارد و اکنون بعد از گذشت 13 سال از این فیلم یک اقتباس صورت گرفته است و در “شاوشپیل هاوس” زوریخ به روی صحنه رفته است.بازیگران این نمایش بسیار خوب درخشیدند که می توان از بازی «ایزابلِ منکه-Isabelle Menke»،« ادموند تِلگِنکِمپِر -Edmond Telegenkämper-» و «میشائیل نوئن شواندر-Michael Neuenschwander » نام برد.
۶. میراث
از اوایل ماه نوامبر نيز بخش ويژه اي براي نمايش هاي ميهمان در«Schauspielhaus- شاوشپیل هاوس» درنظر گرفته شد که یکی از کارهای خلاق و پرطرفدار این دوره، نمایشی به نام«میراث- Nachlass » بود.نمایشی که به حضور بازیگران وابسته نیست. دکور و عناصر نمایشی این صحنه پرتابل و به ساده گی قابل نصب درهمه جا می باشند.صحنه یک راهرو با هشت اطاق مجزا است.تمام هشت شخصیتی که زندگی و تجربیات هر کدام از آنها در این اتاق های جداگانه روایت می شود، رخت از جهان بربسته اند و حالا ما با میراث و هر آنچه از زندگی آنها برجامانده است برخورد می کنیم.
نکته جالب این نمایش در این است که اجرا با هشت تماشاچی آغاز می شود که همگی آنها وارد یک راهرو می شوند که از هشت اتاق تشکیل شده است و هر بیننده ای می تواند وارد هر اتاقی بشود که دلش می خواهد.اتاق ها به صورت زمانبندی شده باز و بسته می شوند و بیننده درهر کدام از این اتاق ها که قرار بگیرد با دنیای این شخصیت ها بیشتر آشنا می شود.یک سفیر اروپایی در آفریقا،یک مرد مسلمان در زوریخ که می خواهد جسدش بعد ازمرگ به استانبول منتقل شود،یک بانکدارآلمانی که در پایان عمرش راجع به فعالیت هایش درحزب سوسیالیسم(حزب نازی ها) می اندیشد،یک ورزشکار حرفه ای “پرواز از ارتفاع- Bace Jumper “که ریسک هایی زندگی او بی شمارند.یک پژوهش گر بیماری جنون که خود نمی خواهد دچاراین معضل شود،یک کارمند نود ساله و عکس های مختلفی از زندگی این شخصیت و هنرپیشه ای که لباسِ صحنه یِ او تنها میراث باقی مانده او در زندگی اش است.
هر پانزده دقیه یک سری تماشاچی جدید که آنها هم هشت نفر هستند به این نمایش اضافه می شوند.در هر کدام از این اطاق ها صدا ،عکس ،فیلم و وسایل زندگی اطلاعات را تدریجا انتقال می دهند.این گروه نمایشی ” Rimini Protokoll ” نام دارد که در سال 2000 توسط “کیم هائوگ -kim Haug، استفان کائگی – Stefan Kaegi و دانیل وتزل – Daniel Wtzel ” پایه گذاری شده است.نمایش میراث تنها یکی از دست آوردهای این گروه در حذف بازیگر و استفاده بیشتر از صوت،نریشن و تخیل بیننده است که به عنوان تئاتری محیطی می توان از آن نام برد که از پشتوانه ای مستند گونه برخوردار است.