سنبل پویان – تورنتو: واقعا عمرمان چقدر قد می دهد برای جدی گرفتن های بی نتیجه؟ مگر چقدر توان آزار دادن خود را داریم بدون آنکه قدرت تغییر دنیا و سرنوشت خودمان یا دیگران را داشته باشیم؟ دنیا دنیای سختی است. دنیای غم انگیزیست. یک سوی آن جنگ؛ یک سوی آن فقر و نابرابری. سوی دیگر جدال قدرتمندان؛ و در سوی دیگر ویروس و آلودگی و بلایای طبیعی. مرگ های پی در پی عزیزان و به قهقرا رفتن و نابودی هر آن چه که دوست داریم. همه و همه دست به دست هم داده اند تا به شکل وسیع و عمیقی خمود و سردر گم و افسرده باشیم.
حقیقتا چاره ای نمانده جز اینکه خود را در ناامیدی و سردرگمی غرق کنیم و با نگاهی تیره و تار به چند صباح زندگی باقی مانده با دیدهای پوچ بنگریم. این وسط نقاطی هست که ما را به زمین و روزمرگی میخکوب کرده و تابلوی باید ادامه داد را مدام جلوی چشممان می چرخاند. شبکه های اجتماعی پر شده از روانشناسی زرد که پیامهای بی معنا و بی نمک می دهد. رژیمهای مختلف غذایی و برنامه های سلامتی و مبارزه با افکار منفی؛ خاموش کردن دکمه اخبار و دوری از اتفاقات روز را توصیه می کنند. در میان قشر روشنفکر که دنیا را به شدت شوخی پنداشته و هیچ توصیه و تجویز مشخصی برای درمان این همه فلاکت و بدبختی ندارد.
به همه پیام های بهداشتی و روانشناختی با دید که چی؛ فایده ندارد؛ حالا مگه چی می شه؛ نگاه می کند. در حالی که این روزگار نحس نسخه جدیدی را طلب می کند که قبلا نظیرش پیدا نمی شد. لابلای کمدی های زرد هجوهای بی مایه که این روزها زیاد است و لابد بنا به میل و سلیقه سهل انگارانه ملت پر تولید می شوند؛ سروش صحت نازک قلم دست به ساخت مگه تمام عمر چند تا بهاره؟ می زند که وقتی به تماشای آن می نشینی ناخواسته و بدون هیچ انتظار خاصی شل می شوی و ذوب در ذهن مالیخولیایی پنهانمان؛ شوخی های ظاهرا بی اهمیتی که بنظر می رسد اصلا قابل تعریف و نگارش نیست به شدت قابل خندیدن می شود.
در دل داستانی ساده و تکراری از درگیریهای خانوادگی و جوکهای لطیف؛ با دوربینی آرام و بازی هایی به شدت متعادل؛ و مهارت سروش صحت در کارگردانی سریالی خلق شده تا در عین سادگی حرف های ناگفته ما را بزند. بلند بلند فکر کند و دنیا را به بازی بگیرد. این وسط گه گاه بازیگری توانا را هم معرفی می کند. داستان نابی طراحی می کند. شخصیت تازه ای می آفریند و مثل همیشه در مورد چیزهایی حرف می زند که قابل گفتن نیست. مثل دنیای ماتریکس و سوراخ شخصی.
تروماهای بی دلیل و با دلیل. از ابتدا تا پایان هر قسمت چنان در داستان حل می شویم و ادامه می دهیم که انگار داریم جدولی را حل می کنیم که تمام جوابها را از قبل داریم و خودمان اصلا متوجه اش نبودیم. غیر منتظره ترین اتفاق این سریال حضور قدرت الله ایزدی یا همان آقا رشید است که سابق براین در مدیوم طنز اصفهانی او را می شناختیم و بر خلاف انتظار شاهد بازیگری بسیار توانا هستیم که قبلا شاید فرصتی در خور برای نشان دادن مهارت خود را نداشته است.
چه خوب است که سروش صحت فوتبالیستی را هنرمند میکند. کمدینی را بازیگر؛ روزمرگی را ژرف؛ خانواده را با ارزشتر؛ احترام به خلوت شخصی را یادآور؛ و عشق را دستمایه مبارزه با پریشان حالی این روزها. دست مریزاد که همیشه درمانی برای احوال این روزها در چنته دارد و چه در غالب سریال یا فیلم سینمایی یا برنامه ممنوعهاش کتاب باز؛ حال آدم را خوب می کند. دمش گرم و عمرش طولانی.