

تورنتو – کانادا
سنبل پویان, تورنتو | پلتفرم نوظهور شیدا که از آن مهدی جهانگیریست مصداق داستانی تکراریست که در سرزمین ما به جای اینکه نقطه تمرکز بنا به استعدادها و پیشرفتها باشد و کیفیت تولید بالا برود هر کس تصمیم میگیرد برای خودش و صلاح خودش کرکره ای بالا بکشد و کاری انجام دهد و ظاهرا سابقه و دانشی هم نیاز ندارد.
سریال افتتاحیه این شبکه با سرو صدای زیادی شروع به تبلیغ کرد و نام آبان که جایگزین پوکر شده بود آغاز کننده این جریان تازه بود. نامهای بزرگی در آن دیده میشد که نوید بخش کار حرفه ای و جذابی را میداد…گرچه رضا دادوی چنان کارنامه شاخصی ندارد, اما باز هم با توجه به رشد کیفی پلتفرمها جای امیدواری زیادی بود. اگر بخواهیم منصف باشیم تنها نقطه قابل دفاع از این مجموعه شاید باز شدن مچ سازندگان هوش مصنوعی باشد و طعنه ای میماند در تقابل با انسان طبیعی که فقط به بازو و در نهایت به قلب خود امیدوار است و نه هوش تکنیکی اش.
زن نابغه ای که از دل هوش مصنوعی سرباز کرده به خوبی نماد فروپاشی نمادهای قابل دفاع بشر است, چه برسد به زن و زنانگی که هنوز هیچ فیلمساز و هنری نتوانسته حق مطلب را ادا کند. حیف از نام قشنگی که بر این تراشه بی قلب گذاشته شده است…حیف…اینجا اصراری به تحلیل ضعف های فیلمنامه و بی هویتی شخصیتهای نوظهور آن نیست. فقط تعجب از سازندگان و بازیگران و پلتفرم شیداست که با توجه به نمونه های موفق در این زمان که سریالها یک سرو گردن از سینمای در جریان بالاتر رفته است به چه بهایی تن به این نوع کپی سخیف و نادرست سریالهای همسایه می دهند.
بماند که ارزش فرهنگی و محتوایی آثار همسایگان به شدت قابل دفاع و باور پذیر برای خودشان است و جالب اینکه در کشورهای دیگر هم مخاطب خود را یافته اند و قابل احترام و دفاع هستند…اما این نام زیبای دومین ماه پاییز, رفت که خاطره بدی بسازد و اصلا نایی برای نقد و تحلیل به جا نگذارد. شهاب حسینی و بهاره کیان افشار؛ امین حیایی یا مینا ساداتی با کارنامه های درخشان در این جنایت شریکند و به شدت رزومه بازیگران خاطره ساز را به آنی نابود میکنند. اما حالا نه انگیزه ای برای پرداختن به کارگردانی بد مانده, نه موسیقی و نه گریم فضایی شهاب حسینی, نه آن پدیده نوظهورنقش اول زن.
ولی نباید در مقابل آنچه در جریان است ساکت ماند. تنها میتوان فکر کرد این بودجه میتوانست چه تاثیراتی به سینما که نه روستایی را آباد کند. اگر بخواهیم نگاهی گذرا به مسیر سریال سازی پلت فرمها داشته باشیم خواهیم دید که بسیارپر فراز و نشیب است. از سریالهای متوسط حسین سهیلی زاده تا منوچهر هادی (که خدا را شکر ظاهرا تاریخش به انقضا رفته)؛ نظیر جان سخت, خسوف و جیران, که حضورشان بسیار کم رنگ و بی تاثیر است, تا آثار پرهیاهو و پرخرج مثل یاغی, آقازاده و گواردیولا و یا آثار به نام و محدودی مثل زخم کاری که به اصرار فصل بندی میشود و یا ساخت جسورانه در انتهای شب گرفته تا شاخصهای کم نظیری مثل پوست شیر که هنوز در صدر جدول یکه تازی میکند و همینطور سریالهای قابل توجه هومن سیدی نظیر قورباغه و وحشی… دسته ای هم هستند که حیاتشان بسته به حواشی و داستانهای دور و بر پخش قسمت اول است, مثل تاسیان و سووشون که دیگر مسیر لو رفته و تکراری شده برای بیشتر دیده شدن, با جنجال خبری بی سابقه ای به پیش تولید میروند.
با بی خبری مطلقی ساخته میشوند, سپس با تبلیغات وسیعی آغاز و با پخش قسمت اول وقفه ای ایجاد میکنند و بعد با گرفتن اسپانسرهای تازه و قدرتمندی دوباره شروع میکنند. روی هم رفته رشد و رونق پلتفرمها روی این الگوی ثابت بسیار پر و پیمان و پر روزی شده است تا جایی که در کنار سریال سازیهایی از این دست کمدیهای زرد بسیار, تاک شو و همینطور ریالتی شوهای بسیاری در حال کسب درآمد هستند. در این بین تاک شوها مسیر مشخص و الگوی ثابتی را طی میکنند چرا که ببیننده خاص خودشان را دارند. اما ریالتی شوهای که دنباله روی بازی مافیا هستند, سوال بی جوابی را میمانند که با یک عده بازیگر تکراری و بازی های مشابه و دکور های تقریبا یکسان چطور مخاطب خود را پیدا میکنند؟ و مثل فروش بالای سینمای زرد و بی کیفیت اکران, چطور فروش میکنند؟ و برای سوددهی و چگونه سرمایه گذار خود را به راحتی می یابند؟
تنها جمع بندی این مسیر, در جامعه ای که مردم لابلای فشار و تحریم و تورم بی سابقه, در پی اندک تفریح و سرگرمی هستند, صداقت و کیفیت بالا و هنرمندانه بودن آثار میتواند عادلانه باشد و با نساختن سریالها و ریالتی شوهای بی کفیت, ادای دینی به اقتصاد و حال بد جامعه انجام دهند. این امر نمیتواند خیلی کار سختی باشد. به این ترتیب زیست موثر هنرمند و حتی مخاطبین هنر فقط به موضع, گرفتن و شعار دادن محدود نمی شود, چرا که جامعه ای که ما در ان زندگی میکنیم نه زمانی برای هدر دادن دارد و نه سرمایه ای برای بیهوده از دست دادن و نه شعارکارسازاست. باید قدر این مدیوم و مخاطب را دانست و به خوبی از آن استفاده کرد, تا به ابزاری بسیار کار آمد و مفید تبدیل شود.