هر کس سینمای خودش: تاریکی
صادق خوشحال
***
هر کس سینمای خودش[1]! مثل خوابی کوتاه در تاریکی! چه اتفاقی افتاده؟ سخت به یاد میآوریم! خاصیت خواب همین است؛ فراموشی میآورد! با جادوی سینما خیال و واقعیت یکی شدهاست، اما هر چه باشد، چشمها در تاریکی بیدار ماندهاند، شاهد بودهاند و خیس شدهاند. اگر احساساتی نباشیم بغضمان را قورت میدهیم و اگر خجالتی نباشیم ما نیز اشک میریزیم! در صندلی میمانیم، تکان نمیخوریم، به پرده چشم میدوزیم. آن موسیقی عجیب را میشنویم و خیال میکنیم به یک خواب کوتاه رفتهایم! و سینما مگر چیست جز خیالسازی، خیالبافی و خواب؟ و آرام میشویم….
درتاریکی، خواب میشویم .فانوس خیال ما را با خود برده. بازگشتی در کار نیست، جادو میشویم .. معجزه اتفاق افتاده، ساده، آرام، در سکوت، به سبک برسون! صدا به یاری تصویر آمده تا خیال بسازد! میترسیم! دستها در تاریکی پیش میروند و صداها اعلام خطر میکنند… نشانههای رؤیا فراوانند و واقعیت شانه به شانة وهم حاضر است.. چطور خیالمان جدی میشود و آن تصاویر ابدی؟! فیلم کوتاه، خواب کوتاهیست، پس زود به بیداری میرسیم. زن، در سالن سینماست، مشغول تماشاست، و صدا میگوید، ناگهان بالتازار بر روی پرده است… و داردنها، سینما درست میکنند! فقط در چند دقیقه! در نهایت ایجاز و سادگی! و فیلمشان از معنا لبریز است، شبیه به مرادشان برسون…
برادران داردن قصه میگویند و قصة کوتاهشان را درست هم میگویند. و قصه مگر چیست جز کسی که چیزی میخواهد و موانعی که سر راهش وجود دارد، کسی که رفتهرفته از هدفش دور و به رستگاری نزدیک می شود؟ دوربین روی دست داردنها، بدون برش، دستها را روی زمین دنبال میکند. از نگاه برسون، دستها همة انسان است، عجیب نیست که اول دستها به قاب داردنها میآیند. صدای خارج از قاب به شیوة برسون حضور دارد، دارای شخصیت، دراماتیک… صدای شلیک گلوله، پارس سگ، صدای زنگوله! صدا میزانسن را ملتهب میکند پس خطر نزدیک است، بحران پیش روست و کشمکش رشد میکند! دستها پس از بالا آمدن دوربین تبدیل به پسر میشوند. حالا نگران معصومیت میشویم، به یاد بالتازار میافتیم، زندگی، رنج و مرگش! همگی نزدیک میشوند.. بچه بزرگ میشود، پسر میشود، اگر دست فرشتهای نباشد، جیببر نمیشود؟ … پسر، چهار دست و پا روی زمین می رود و دستها در اندیشة گناه است، مانند میشل، شبیه برونو!
حالا تعلیق به اوج رسیدهاست! زن در قاب نمایان شده، و در حال تماشاست. جادو شده، باور کرده، بالتازار را، مرگ معصومانهاش را .. دست پسر به سمت کیف پول دراز میشود، قلبمان تند میزند، فاجعه نزدیک میشود، گناه آغاز میشود… اما زمان بزرگ بخشایش رسیده، و زن میبخشد، دست آلوده را میگیرد و بر صورت میگذارد و میگرید…. شبیه ژان ، مانند سونیا…. و ترس پسر تمام می شود. زن فرشته می شود، پسر پاک میشود…
[1] (هر کس سینمای خودش (به فرانسوی Chacun son cinéma یک فیلم چندگانة فرانسوی است که به مناسبت شصتمین سالگرد جشنواره فیلم کن در سال ۲۰۰۷ ساخته شد. این فیلم مجموعهای از ۳۴ فیلم کوتاه است که هر کدام ۳ دقیقه زمان دارند و توسط ۳۶ کارگردان بزرگ و موفق دنیا کارگردانی شدهاند. این پروژه نماینده ۵ قاره و ۲۵ کشوری است که فیلمسازان دعوتشده از آنها، دریافتهای ذهنی خودشان را که از طریق سینما به آنها جان بخشیدهاند، در زمانی کوتاه ارائه کنند. سفارشدهنده و تهیهکننده این فیلم اپیزودیک گروهی، ژیل ژاکوب رئیس جشنواره کن بود. ۳۲ فیلم از این پروژه را ۳۲ کارگردان، و ۲ فیلم را دو برادر به نامهای برادران کوئن و برادران داردن ساختهاند. نام فیلم برادران داردن در این مجموعه تاریکی بود. (منبع: ویکی پدیا)