به بهانه اجرای تئاتر "تیم شنا" در جشنواره سامر ورکس هلیا قاضی میرسعید با آیدا تلفنی حرف میزنم، قرار می شود روز شنبه ساعت ۹ شب بروم سر تمرین نمایش «تیم شنا». نمایشی که سالها پیش به نویسندگی و کارگردانی جابر رمضانی در تالار مولوی روی صحنه رفت. هر چند نمایش را همان زمان دیده بودم، اما هیچ تصویری از آن در خاطرم نیست. مکان تمرین گروه، در خیابانی است که زندگی می کنم، اما تاریکی شب باعث می شود، ورودی را نبینم و این بهانه ای می شود برای دیر رسیدنم. به آیدا زنگ می زنم، می گوید مترو – طبق معمول – خراب شده و او هم دیر می رسد. این از معدود دفعاتی است که از خراب شدن مترو خوشحال می شوم! بالاخره ساختمان را پیدا می کنم...از آسانسور بیرون می آیم و دور خودم می چرخم تا ببینم کجا باید بروم، از پشت در شیشه ای سالنی، تعدادی دختر چادری را می بینم، حجابشان باعث می شود تا مطمئن شوم درست آمده ام. وارد می شوم، سعی می کنم چهره آشنایی پیدا کنم که بنفشه طاهریان با همان لحن گرم همیشگی به طرفم می آید. آیدا که خودش هم تازه رسیده، تند تند حرف هایش را می زند و می گوید که حین تمرین نکاتی را که یادداشت کرده، با آنها درمیان می گذارد. موبایلش را روشن می کند و موسیقی پخش می شود. لحظاتی بعد معلوم می شود که وسایل آماده نیست و دماغ گیر را هم نمی توانند پیدا کنند. آیدا که کمی خسته به نظر می رسد با لحنی کاملا جدی به بچه ها می گوید که روز اجرا کسی نیست که به شما کمک کند، بنابراین باید همه چیز را از قبل آماده کنید. تمرین شروع می شود، اندکی بعد گره یکی از روسری ها باز می شود، بنفشه همچنان که دیالوگ هایش را می گوید به کارگردان نگاه می کند، آیدا که منظور این نگاه را فهمیده می گوید: باید خودت درستش کنی! تمرین ادامه پیدا می کند. کارگردان که به خاطر خرابی مترو دیر رسیده و نتوانسته بود نکاتی که را که شب قبل به ذهنش رسیده با بازیگران درمیان بگذارد، تمرین را قطع می کند و از آنها می خواهد تا در یکی از دیالوگ ها از کلمه «حجاب» استفاده کنند. همین موضوع باعث خندیدن تیم می شود. تا اینکه بالاخره پریا که با انگلیسی حرف زدن هیچ مشکلی ندارد، داوطلب می شود که او دیالوگ حجاب را بگوید و به قولی قال قضیه کنده شود. کمتر از ۲۰ روز تا اجرای اصلی باقی مانده و به نظر می رسد که آیدا خیالش راحت است که زمان کافی برای تمرین دارد، بنابراین حدود ساعت ۱۱ جلسه به پایان می رسد. بچه ها شروع به جمع کردن وسایل می کنند تا آنها را به خانه بنفشه منتقل کنند. در آسانسور کارگردان از بازیگران می خواهد تا برای جلسه بعدی تمرین متن را کامل بخوانند و حفظ کنند. در راه برگشتن به خانه، با آیدا گپ و گفت کوتاهی داشتم که در ادامه می خوانید: با توجه به اینکه این نمایش را برای «سامر ورکس» آماده میکنی، چه معیاری برای انتخاب بازیگر داشتی؟ معیار اصلی من برای انتخاب بازیگر این بود که علاوه بر فارسی، بتوانند انگلیسی هم خوب و روان حرف بزنند. ولی اصرار داشتیم حتمن بازیگرانی باشند که وقتی حرف میزنند پیدا باشد مهاجرند. این یکی از اهداف ما در کمپانی تئاتر اینورزهاست که با مهاجرانی مثل خودمان تئاتر اجرا کنیم. البته نمیخواهیم خودمان را فقط محدود به بازیگران مهاجر ایرانی کنیم. چون این خود منجر به ایزولهشدن کمپانی میشود که با ماهیت شهر و کشوری که در آن زندهگی میکنیم در تضاد است. ما میخواهیم همانطور که هر روز در این کشور و شهر ممکن است با ملیتهای دیگر سر و کار داشته باشیم تئاتر ما هم تصویری از این ترکیب چند ملیتی باشد. البته در نمایش تیم شنا خواست من این بود که بازیگران فارسیزبان، چه ایرانی، چه افغانی یا تاجیک را دعوت به کار کنیم. ولی در آدیشنی که گذاشتم یک بازیگر هندی هم فرم شرکت در آدیشن را پرکرده بود که به او هم فرصت دادم خودش را نشان بدهد. خیلی هم کارش خوب بود. ولی درنهایت او را انتخاب نکردم چون اگر انتخاب میشد کلیت کار خیلی تغییر میکرد. ضمن اینکه ترجیج من بازیگران ایرانی و افغان بود. برای چه دنبال بازیگر افغان بودی؟ برای اینکه زنان ایرانی و افغان از خیلی نظرها به دلیل محدویت های تاریخیشان خیلی شبیه هم هستند. اگر بازیگر افغان پیدا میکردم، ایدههای دیگری هم داشتم که میخواستم اجرا کنم. در آدیشن بازیگر افغان هم آمد؟ نه متاسفانه! اما پس از آنکه من بازیگرانم را انتخاب کردم به من گفتند یک بازیگر افغان هست که علاقه دارد در این نمایش همکاری کند، اما دیگر دیر شده بود و من بازیگرانم را انتخاب کرده بودم. البته از تیم کنونی بازیگرهایم خیلی خیلی راضیام. انگار همه چیز باید دست به دست هم میداد تا به این تیم برسم. احساس می کنم همه از دل و جان در این کار مایه گذاشتهاند. مثلن تمرینهای ما از ساعت 9 شب شروع میشد، اما خودشان از هشت میآمدند و با هم تمرین میکردند که حرکاتشان با هم همآهنگ باشد. تینا و پریا از نظر زبان بهترند اما لهجهی بازیگران اصلا برای من مهم نبود، همین که مخاطب بفهمد آنها چه میگویند برای من کافی است. گفتی که میخواهی موسیقی صدای زن باشد، دلیل خاصی دارد؟ موسیقی را هنوز کامل انتخاب نکردم، اما حتمن صدای زن خواهد بود. البته اینها موسیقیهای زیرزمینی نیستند، اما تمام آنها بعد از انقلاب تولید شدهاند. یکی از دوستان در تورنتو آقای آراز سالک به من اجازه داد که یکی از قطعهی موسیقیاش را در کار استفاده کنم. چند قطعه موسیقی هم در کار هست که از از آلبومی به اسم «آواز در سایه» انتخاب کردهام. این البوم موسیقی را هم که در پاریس منتشر شده آقای «آراز سالک»به من پیشنهاد کرد که بشنوم. چرا نمایشنامهی تیم شنا را برای «سامر ورکس» انتخاب کردی؟! سالها پیش فکر کنم حدود هشت سال پیش وقتی این نمایش را دیدم، از متن نمایش خیلی خوشم آمد، بعد هم به نظر در حال حاضر این بحث جنبش زنان در تمام دنیا و به خصوص ایران خیلی مطرح است. چند سال پیش هم در خبرها خواندم که یک زن ایرانی از حضور در مسابقات شنا به خاطر نوع پوششی که داشت، محروم شد و این موضوع خیلی فکرم را درگیر کرد. همه این اتفاقات منتهی به این شد که من تصمیم بگیرم این متن را کار کنم. جابر این نمایشنامه را با الهام از یک داستان کوتاه آمریکایی نوشتهی میراندا جولای نوشته است. من در واقع جابر رمضانی را با این کار شناختم و فکر کنم او هم با این کار اولین بار نام خودش را توانست در جامعهی تئاتری مطرح کند. البته من داستان کوتاه میراندا جولای را قبلن خوانده بودم به همین دلیل وقتی باخبر شدم جوانی به نام جابر رمضانی این نمایش را در تالار مولوی به روی صحنه برده و کارشان خوب است بسیار کنجکاو شدم ببینم چه کار کردهاند. یادم هست آقای محمد چرمشیر هم خیلی ازشان حمایت کرده بود و کارشان را به همه معرفی میکرد. وقتی نمایش را دیدم خیلی خوشم آمد. به نظر من نمایشنامهی جابر بسیار بهتر از آن داستان کوتاه است. هرچند جابر به دلیل محدودیتهایی که در ایران وجود دارد خیلی از کارهایی را که من در اجرا میخواهم انجام بدهم نتوانسته اجرا کند. به هرحال موضوع زنان و محدودیت هایی که دارند در شرایط فعلی تا حدودی بُعد سیاسی هم پیدا کرده، فکر می کنی مخاطبان تو بتوانند ورای بعد سیاسی و با آنچه مدنظر تو بوده ارتباط برقرار کنند؟ برای من بعد انسانی این کار اهمیت بیشتری دارد و ترجیح میدهم تماشاگرم با بعد انسانی کار بیشتر از بعد سیاسی آن ارتباط برقرار کند، اما به هرحال ما ایرانیها سیاسی شدهایم، هر چهقدر تلاش کنیم نمیتوانیم از رفتار سیاسی دوری کنیم. حتا اگر خودمان هم نخواهیم عامدانه رفتاری سیاسی کنیم هر حرف و هر کارمان ممکن است سیاسی تلقی میشود. ممکن است تماشاگر غیر ایرانی مثلن با دیدن شخصیتهای نمایش که روسریهایشان را در نمایش به هم گره میزنند از زاویهای دیگر ارتباط برقرار کنند ولی حدس میزنم این تصویر برای تماشاگر ایرانی بیشتر کارکردی سیاسی دارد تا تصویری. به راحتی نمیتوانم حدس بزنم تماشاگران غیرایرانی چه واکنشی به کار نشان خواهند داد ولی تقریبن خیالم راحت است که با کار ارتباط برقرار خواهند کرد چون در زمان تمرینها چند تماشاگر غیر ایرانی هم داشتیم. در ضمن چند نفر از دستاندرکاران نمایش ما ایرانی نیستند. سارا مارچند و طراح نور و یکی از عکاسان کار. با وجود اینها بیصبرانه منتظر اجرا در سامورورکس هستم تا واکنش مخاطبان غیرایرانی را در تماشای این کار ببینم. چون واکنش تماشاگران در سالن تئاتر کاملن غیرقابل پیشبینی و متفاوت با تماشاگران در تمرین است. Swim Team Directed by Aida Keykhaii Written by Jaber Ramezani Dramaturged by Mohammad Yaghoubi Performed by: Banafsheh Taherian, Sara Saberi, Tina Bararian, and Pariya Tahsini; Stage Managed by Farnoosh Talebpour Inspired by real stories from the world of women’s sports in post-revolutionary Iran, Swim Team follows three women who are determined to learn to swim in a place devoid of water. When their coach transforms her small apartment into a training facility, they discover that it can still be tricky to achieve your dreams, even when they’re just in your imagination.