جهان با من برقص، فیلم متفاوت سروش صحت که اولین ساخته فیلمساز هم هست فیلمی به شدت ساده و بی آلایش و البته قابل اعتنا از آب درآمده است. او بعد از سالها بازیگری و کارگردانی سریالهای متوسط تلویزیونی و آیتم نویسی، برای نخستین فیلمش سوژه مرگ را انتخاب کرده که اساسا کار دشواریست. یادداشت من نمی تواند نقد و تحلیل سینمایی جدی بر این فیلم باشد. چرا که دراین دوران میان کورونایی، جهان با من برقص همچو فال حافظی می ماند تاثیر گذار و وصف الحال.
فیلم داستان مرگیست که برای هر کس در هر موقعیتی می تواند معنی پیدا کند، همه جا در کمین است و هیچ جا نیست. حتی اگر خود را در کوی و کمر پنهان کنی و از خشم و هیاهو دورباشی عناصری دورت را می گیرد حتی کشنده تر از مرگ در کمین. چنان درگیرت می کند که از خود مرگ هم خطرناکتراست. در عین حال به سرعت و آنی می شود در این فیلم خوش بود و همه چیز رابه باد سپرد. تصاویری پر از طبیعت و انسان و تکنولوژی در کنارهم، داخل قاب های پاییزی لانگ شات، مانند آلبومی از دنیای امروز به سرعت ورق می خورد. شاید موفقیت پخش خانگی این فیلم آن هم در این وانفسا شانس بزرگ صحت باشد که با وجود عمیق نبودن و پراکندگی فیلمنامه و سطحی بودن شخصیت ها و نقد های منفی، می توان دل به تصاویر و قابهای خیال انگیز آن سپرد.
خصوصا برای بیننده خارج از ایران روابط آدم ها در دورهمی های دوستان قدیمی و آشنایی با نسل تازه ایرانی ها، تصاویر شمال و عناصر دل انگیزبه تنهایی کامل کننده و دلنشین است. خیال پردازی ها و معانی شعاری فیلم هم یاد آور فیلمهای کوتاه شانزده میلی متریست و اتفاقا در میان سیل بی رمق فیلمهای سبک بسیار بجاست. شخصیتهای ساده در کنار شخصیت های پیچیده که همگی قبلا در داستانها و فیلمهای بسیاری دیده شده اند کنار هم واقعی و همرنگ از آب درآمده اند و همه اینها که گفتم درعمق دلتنگی امروزخوب جا باز می کند. هم صحبتی با گاو هم چیز تازه ای نیست و می تواند در خیال هر کسی بگنجد.
آدمهای فیلم بیشتر از میان دوشاخ گاو با یکدیگر حرف می زنند و برای به خود آمدن و اعتراف و خلوت به طویله پناه می برند. خیره شدن در چشمهای خری شاهد که همیشه در حال تماشای حماقت آدمیست هم از نشانه های نزدیک روابط امروزاست. در کنار همه اینها امواج دریا و نسیم خنک پاییزی روح و روان بیننده را با خود می برد و دلنوازی می کند وموجی از نوستالژی و روزمرگی را در هم می آمیزد. گروه نوزاندگان و رویاهای جهان قابل باور است و موتیف شاعرانه ای از آب درآورده است. اتوبوس قرمز رنگ که مسیر حرکتی اش از ابتدا تا انتهای فیلم بسیار نقطه گذاری خوبی دارد و به موقع سر بزنگاه سر و کله اش پیدا می شود،این مسیر هموار آدمی با نسل قدیمی از وسیله نقلیه با رنگ سرخش در دل دره های سر سبز شمال حال خوشی منتقل می کند و به انتها رسیدنش ترسی به دل نمی اندازد. فیلم در مجموع شیرین و دلگرم کننده است و در عین تلخی این جهان بی اعتبارو رو به مرگ نکات آموزنده و بجایی دارد.
پخش شدن فیلم هم در این دوران جالب به نظر می رسد. انگار که از هنگام تولید فیلم به دوره پخش آن فکر شده بود. از اینکه دنیا گرداگرد ویروسی می چرخد و انسان در عین دلهره و ناامیدی هنوز به جزییات زندگی می اندیشد و ناخداگاه لبخند می زند و با پیش پا افتاده ترین نکات زندگی، اصل را فراموش می کند و خود را درگیر فرعیات می کند. مانند رقصیدن در دل آتشی هجیم که نگران سوختن کفشمان هم باشیم. در مجموع حاصل این کار در این لحظه از زندگی قابل قبول و رضایت بخش به نظر می رسد و در زمره آن دست فیلمهایی قرار می گیرد که وجودش در گنجه خاطرات لازم است. مانند کتابی دوست داشتنی می شود که باید گاهی آنرا از لابلای غبار بیرون کشید و دوباره به تماشا نشست.
دنیا در حال تهدیدهای جدیست که از ویروس هم کشنده تر است. از برگه آخر آزمایش که تو را به مرگ محکوم کرده هم ویران کننده تر است. روابط اجتماعی در این میان شاید خیلی به چشم نیاید و لایه های رنگ باخته بشری کمتر خود نمایی کند، چیزی که به شدت هشدار دهنده است نگاه انسان به یکدیگر است و در این فیلم همین را می کاود.دنیایی که پر از خیانت؛ تبعیض؛ خشم؛ انتقام،شک و خودخواهیست هر از چندگاه نیاز به تلنگرو توقف دارد باید نشست و فکر کرد و برای حفظ آن کاری انجام داد. این می تواند وظیفه هنر و ادبیات باشد. وظیفه ای که جهان با من برقص به شایستگی انجام داده است. خسته نباشید آقای صحت.
جهان با من برقص
کارگردان و نویسنده: سروش صحت
تهیهکننده: محمدرضا تختکشیان
بازیگران: جواد عزتی, علی مصفا, پژمان جمشیدی, هانیه توسلی, سیاوش چراغی پور, کاظم سیاحی, مهراب قاسم خانی, رامین صدیقی, بهار کاتوزی, پاوان افسر, شیوا بلوچی, مهیار پوربابایی