قلب تاریکی
نگاهی کوتاه به شهر گناه 2: بانویی که بخاطرش می کشم
«من گناهانی را به تو معرفی خواهم کرد که تو هیچوقت شجاعت انجام آن ها را نخواهی داشت.»
تصویر دوریان گری: اسکار وایلد
بعد از حدود 9 سال قسمت دوم «شهر گناه – Sin City» ساخته مشترک «فرانک میلر- رابرت رودریگوئز» بر پرده سینماها به نمایش درآمد و البته تا حدودی مشتاقان خود را سرخورده کرد. قسمت اول «شهر گناه» براساس کمیک استریپی که خود «فرانک میلر – Frank Miller» نگاشته بود در سال 2005 ساخته شد که هم توانست در گیشه موفق باشد و هم در میان منتقدان طرفدارانی برای خود دست و پا کند. «میلر» و «رودریگوئز» در فیلم سبک خاصی را در استفاده از پوزوتیو- نگاتیو فیلم اجرا کردند، فیلم مانند قسمت اول سیاه سفید است و کنتراست شدیدا بالا. در بعضی صحنه ها آن ها از تک رنگ های قرمز، زرد و سبز به وفور استفاده شده که همین فرمت فیلمبرداری و اجرا، حال هوای کمیک استریپی فیلم را چند برابر کرده است.
قسمت اول «شهر گناه» خشونت زیادی داشت، تا حدی که بعضی اوقات صحنه های خشن آن کارتونی جلوه می کردند. اگر به کارنامه کاری «رابرت رودریگوئز – Robert Rodriguez» نگاهی بیاندازیم آن وقت است که متوجه خواهیم شد که اساسا این نوع خشونت فانتزی در تمام فیلم های این کارگردان وجود دارد.
برای نمونه می توان به دو مورد کاملا شاخص اشاره کرد: اولین نمونه، فیلم «از گرگ و میش تا سحر – From Dusk Till Dawn» با هنرنمایی «جرج کلونی – George Clooney » و «کوینتین تارانتینو – Quentin Tarantino» که داستان عده ای است که در کافه ای بین راه گرفتار خون آشامان می شوند. در این فیلم خشونتی عریان و گاهی اغراق شده را در تمام صحنه های فیلم شاهد هستیم و دومین نمونه «دسپرادو – Desperado» داستان قهرمانی است که انبوهی از سلاح ها را در جعبه گیتاری حمل می کند و در پی انتقامی سخت است. در هر دو فیلمی که نام آنها ذکر شد نوع نگاه «رودریگوئز» به مسئله خشونت نوعی نگاه طنزآمیز و فانتزی گونه است.
قصه فیلم «شهرگناه 2 » از چندین داستان کوتاه تشکیل شده که به گونه ای موازی هم، اتفاق می افتند. داستان اول که «شب طولانی بد» نام دارد قصه قماربازی حرفه ای است که تصمیم دارد با یکی از شرورترین افراد شهر بازی کند و او را شکست دهد. داستان دوم، «بانویی که به خاطرش می کشم» قصه اغواگری های مرگبار زنی برای بدست آوردن ثروت است و داستان آخر، شنبه شبی دیگر که قصه عاشقی مغموم و سرنوشت عجیب اوست.
هرچند که در فیلم هایی که براساس داستان های کمیک استریپ ساخته می شوند نباید زیاد به دنبال منطق داستانی یا موارد این چنینی گشت، ولی باید به این نکته اشاره کرد که «شهرگناه2» در چند مورد خاص در داستان هایش نقاط ضعف اساسی دارد که به نظر نمی رسد غیرقابل چشم پوشی باشند.
اولین نکته، وجود شخصیت های شدیدا یک بعدی در فیلم است و همچنین شخصیت هایی که وجودشان ضروری به نظر نمی رسد. به این موارد اضافه کنید که کارگردان در مورد بعضی از شخصیت ها حتی یک پلان هم صرف توصیف و شناساندن آنها نمی کند. بطور مثال تماشاگر دلیل این همه خشونت را از طرف دار و دسته دختران متوجه نمی شود و اینکه آن ها چگونه در روی پشت بام های منطقه خاصی از شهر کمین می کنند و ناگهان چون عذاب بر سر افراد نازل می شوند. شخصیت های «شهرگناه 2 » اصلا چالش برانگیز نیستند و این توانایی را ندارند که تماشاگر را با خود همدل کنند. بعضی از کاراکترهای قسمت اول در قسمت دوم هم حضور دارند مثل «مارو» با هنرنمایی «میکی رورک – Mickey Rourke » که شخصیتی بزن بهادر و خشن است که همیشه سرش درد می کند برای دردسر! البته همین کاراکتر به لحاظ چهره پردازی هم، ضعف هایی دارد. در قسمت اول «شهر گناه» چهره «مارو» تاحد زیادی براثر درگیری های گوناگون، دفرمه شده و کاملا از ریخت افتاده بود. اما در قسمت دوم این دفرمه و ترسناک بودن چهره «مارو» حالتی کاملا غیرواقعی و کارتونی به خود گرفته است که توی ذوق تماشاگر می زند.
«آوا» با نقش آفرینی «اوا گرین – Eva Green » یکی از شخصیت های جدید است که به قسمت دوم اضافه شده اند. «آوا» در کسوت یک زیبای مرگبار در تمام فیلم مشغول اغواگری و فریب مردان است و آنها را برای مقاصد خاصی می فریبد و از بین می برد (دیگر از آن معصومیت «اوا گرین» در فیلم «رویابین ها» خبری نیست) این کاراکتر زیبای دو رو و حقه باز، می رود که کلیشه «اوا گرین» برای فیلم هایش شود. کاراکتر جدید دیگر «سناتور روراک» شخصیت پلید اصلی فیلم است و «پاورز بوث – Powers Boothe» ایفای این نقش را بر عهده دارد. از خصوصیات چهره «بوث» این است که این حس را القا می کند که گویی همیشه تک خالی در آستین برای رو کردن دارد. برای نمونه می توان به فیلم «پیچ تند – U Turn » که «بوث» در آن نقش کلانتر فریبکار شهر را بازی می کند، اشاره کرد و فیلم «آسایش به سبک جنوبی – Southern Comfort» در نقش یک تفنگدار ارتش آمریکا که همراه چند سرباز دیگر در موقعیت هولناکی در مرداب های لوئیزیانا گرفتار شده اند.
نقطه ظعف بعدی به شیوه فیلمبرداری و طراحی صحنه های فیلم برمی گردد. اینطور به نظر می رسد که نحوه تصویر پردازی «شهرگناه 2 » بعد از 9 سال همچنان طبق همان فرمول پیشین، فاقد نوآوری و خسته کننده شده است. «رابرت رودریگوئز» و «فرانک میلر» در قسمت اول شهرگناه مدل جدیدی از تصویر برداری را به تماشاگران معرفی کردند که با توجه به داستان و حال و هوای آن، فیلم حالت نوار و کاملا متفاوت پیدا کرده بود. ولی در قسمت دوم، کارگردان و گروه جلوه های ویژه هیچ سعی و تلاشی برای بهبود کار با پرده های سبز نکرده اند. خبری هم از تکنولوژی جدید فیلمبرداری در فیلم نیست و عوامل سازنده ترجیح داده اند که کار را به همان سبک و سیاق سابق ادامه دهند و از همان روش فیلمبرداری 9 سال قبل استفاده کنند. بی شک برای فیلمی مانند «شهر گناه» که عمده محبوبیت و جذابیت خود را مدیون نوع جدید فیلمبرداری اش است، این نکته حیاتی بوده که سازندگان قسمت دوم آن این نکته قوت را ارتقا می دادند و جذابتر می کردند ولی افسوس که چنین نشده و این نکته تبدیل به نقطه ضعف قسمت دوم شده است.
اما نقاط قوت…در «شهر گناه 2: بانویی که بخاطرش می کشم» تماشاگران همچنان شاهد سکانس های ناب و کوتاهی هستند که در جای جای فیلم گنجانده شده اند و خوشبختانه این سکانس ها ظرفیت این را دارند که تا حدودی کمبودهای فیلم را جبران کنند. همچنین حرکات خشن و عجیب و غریب «مارو» بیننده را هیجان زده می کند و به وجد می آورد.
همانطور که اشاره شد می توان رگه هایی از سینمای اکشن- فانتزی «رابرت رودریگوئز» را در «شهر گناه 2 » مشاهده کرد. این رگه ها بیشتر در رفتار و گفتار «مارو» به عنوان جذاب ترین شخصیت این مجموعه بیشتر مشاهده می کنیم و به نظرم همین ویژگی هاست که باعث می شود که کاراکتر «مارو» بیشتر از بقیه شخصیت ها به چشم بیاید و در اذهان تماشاگران باقی بماند.
در دنیای سینما، معدود فیلم هایی وجود دارند که قسمت دوم آنها از قسمت اول بهتر و جذاب تر درآمده باشد، نمونه ای که همیشه به عنوان شاخص در این زمینه به یاد می آوریم «نابودگر: روز داوری» ساخته بی بدیل «جیمز کامرون – James Cameron» است که ازهر لحاظ بر قسمت اول برتری دارد. «شهر گناه 2: بانویی که بخاطرش می کشم» در قیاس با قسمت اول کاستی های زیادی دارد که باعث می شود تماشاگران همچنان قسمت اول آن را بیشتر از قسمت دوم دوست بدارند و به خاطر بیاورند. اما با این حال، فیلم آنقدر جذابیت و کشش دارد که تا انتها تماشاگران را با خود همراه کند و روی صندلی سینما نگاه دارد.