فرصت های مساوی
یادداشت های روزانه فستیوال تآتر فرینج
تورنتو – کانادا
امین عظیمی – منتقد تآتر
یادداشت هفتم: برداشت آخر
«پیتر شومان»، کارگردان و نظریه پردازِ تئاترِ خیابانی نان و عروسک زمانی گفته بود” تئاتر یک ضرورت است، چیزی شبیه نان برای زندگی”. برای او و کسانی که تئاتر را نوعی آیین و تلاش معناجویانه در زندگی می دانند، اجرای یک اثر، نوعی گرامیداشتِ مفهوم انسان بودگی و تلاش بی پایان ِ در کشف معنای خود و جهان پیرامون بود، همچنان که بسیاری همچون برشت کوشیدند از تئاتر امکانی برای سنجش مفهوم سیاست و اجتماع بسازند، کسانی مثل استانیسلاوسکی و پیروان اش تئاتر را در مسیرِ درکِ آناتومی عواطف بشری به کار گرفتند و غایت نهایی برای گروهی دیگر مطالعه ی بدن به عنوان عینیت متراکم و پیچیده ی بیانی بود.
تئاتر حتی در تقلیل یافته ترین حالت خود، رویدادی صرفا پاسخ دهنده به نیازِ سرگرمی خواهی و رویابینی بشر بوده است و بررسی سیر تاریخی آن بویژه در قالب جشنواره ها ما را با نوعی عطش سیری ناپذیری انسان برای تجسم بخشیدن به معنای این هنر ارزنده به صورت مداوم مواجه می کند. اگر بخواهیم از این چشم انداز نگاهی کلان به فستیوال فرینج تورنتو داشته باشیم، انگیزش محوری در آن نوعی بازتابِ شادخواری، آزادی، تنوع و سرگرمی سازی است. مجموعه ی واژگان مورد اشاره در حقیقت انعکاسی از روح ِ جامعه ی کانادایی است که به عنوان ستون های شکل دهنده به بنای یک فستیوال تئاتری بازتاب یافته است. شاید در ایستگاه نخست این نحوه ی سازماندهی و انتخاب آثار بر مبنای شانس و تقدیر است که همچون دانه های بازی دومینو مراحل آتی را قابل درک می کند.
برای حضور در این فستیوال هیچ گروه ِ حرفه ای و کارکشته ای از اساتید تئاتر یا هنرمندان ِ بنام ، درخواست ، طرح نامه یا متن نمایشی اولیه ی شما را مورد بررسی و انتخاب قرار نمی دهند! بلکه در یک فرآیند مطلقا دموکراتیک هر گروه اجرایی می تواند متقاضی همراهی با جشنواره باشد اما سرنوشت اجرا یا عدم ِ اجرا در این بین را قرعه کشی یا بهتر است بگوییم قاعده ی تصادف روشن می کند؛ شبی بعد از تجمیع درخواست ها، طی ِ یک آیین شادجویانه تک تک اجراها بی اینکه حتی مضمون یا شکل اجرایی شان برای برگزار کنندگان فستیوال آشکار شده باشد ناگهان خود را در میانه ی رویدادی می بینند که فرصت بازنمایی در عرصه ی عمومی را به آنها بخشیده است. فارغ از آنکه ممکن است در این شکل آثار نازل از لحاظ کیفی نیز امکانِ عرض اندام پیدا کنند اما نفسِ زدودن قواعد و باید و نبایدهای دست و پاگیر تجربه ای شبیه به حضور در یک کارناوال ِ خیابانی را به اجرا کنندگان می بخشد: حس ِ رها بودن برای کشف و تبیین خود.
فستیوال فرینچ در اغلب اجراهایی که امسال از آنها روی صحنه شاهد بودم محلی برای رها شدن از سیاست زدگی یا حل معضلات بنیادین بشر بود. فرصتی برای تجربه کردن ، ساختن ، ویران کردن و در سایه سارِ سادگی ابزار صحنه، تئاتر را به سرچشمه ی اصلی اش یعنی بازیگری سپردن؛ این درست شبیه همان نقشی است که آدم هایی از نژادهای گوناگون ، مشغول ِ ایفای آن در سرزمین ِ کانادا هستند. هریک از آنها در جستجوی بخت و اقبالی تازه پا به این سرزمین گذاشته اند، به تمامی آنها بر اساس امکانات موجود حق حیات و بهره مندی داده شده و صحنه ی زندگی ، فرصتی برای نمایش دادن خود و توانایی هایشان است و جالب اینجاست که در این فرصت قرار نیست قضاوت شوند. آنچه اهمیت دارد رنگ آمیزی این رویداد از نگاه های متفاوت است.
از اسکچ کمدی گرفته تا فیزیکال تیاتر، تئاتر سایه ، دنس، موزیکال و…؛ با این حال نباید فراموش کرد ، فستیوال فرینج تورنتو، یک فستیوال سفید ِ کانادایی است و حتی در بین تماشاگران این اجراها نیز کمتر می توان ردی از مهاجرین دید چه برسد به اجراها اما محور مدنظر نگارنده ی این سطور نوعی بازخوانی و ادراک جهان بینی برگزار کنندگان این فستیوال تئاتری در تعامل با ارزش های کلان جامعه ی کانادایی است. نوعی تلاش برای تجلی بخشیدن به مفهوم تنوع بر پایه ی ایجادِ فرصت های مساوی برای تمامی شرکت کنندگان، این تصویری است که فستیوال فرینج تورنتو را می توان با آن تا سال آینده در ذهن ثبت کرد.