چندی پیش بود که انتشار دو سکانس از فیلم تازهی بهتاش صناعیها و مریم مقدم، که توانست برندهی جایزهی فیپرشی از جشنواره برلین شود، همهیمان را به لذتی اندوهبار اما امیدبخش دعوت کرد. هیچکداممان هنوز فیلم را ندیدهایم و یا حتی برای تبلیغات آن تیزر عجیب و اغواکنندهای پخش نشده که ما را مشتاق کند تا هرچه زودتر به تماشایش بنشینم. اما در این میان چیز دیگری ما را اغوا کرده. چیزی مهمتر از تیزرهای تبلیغاتی و بازیگرانی چهره و جنجالهای مرسوم سینمایی.
آنچه ما را بیش از پیش برای تماشای این فیلم بیصبر میکند، حقیقت و زیبایی پنهانی است که انگار به یک بار عیان شد و ما توانستیم پس از سالها واقعیتی عینی و سادهای را روبهرویمان ببینیم. دو سکانس پخش شده از این فیلم بسیار ساده است. در اولی، زن و مرد میان سالی مشغول خوردن شراب در کنار باغچهای هستند. مرد بخشی از شراب را به یاد مردگان روی خاک میریزد و زن از این حرکت او به وجد میآید و آن را تکرار میکند و بعد در کنار باغچه و خلوت صمیمی و غریبشان لیوان ها را بالا میبرند و سلامتی میگویند.
و در سکانس پخش شدهی بعدی، چند زن را میبینیم که دور هم سر میز صبحانه نشستهاند و دوربین به آنها و به گفتوگویشان نزدیک میشود. یکی از آنها با بیان شیرینی ماجرای سادهی سوار شدنش در ماشین یک مرد جنتلمن را تعریف میکند و از شخصیت اصلی میخواهد که او هم خودش را رها کند و به آزادیهایی این چنین تن بسپارد.
در این دو سکانس هیچ پیچش و تعلیق عجیب سینماییای اتفاق نمیافتاد. اما ما به عنوان مخاطب ایرانی، از دیدن آن به خود میلرزیم و میهراسیم. میبینم که چند زن به طور واقعی در خانهیشان نشستهاند. بدون روسری و بدون آنکه فرض کنند دوربین و یا تماشاگرانی به تماشای آنها نشستهاند. از این لحظه به بعد هرآنچه میگویند و عمل میکنند واقعیتر و به ما نزدیکتر است. دیگر به راحتی به ما اجازه میدهند که حضور دوربین و دروغ بودن سینما را فراموش کنیم. چیزی که چهل و چند سال است در سینمای ایران از آن محروم ماندهایم. تماشای سادهی روزمرگیها و اتفاقات شخصی آدمهای قصه در فیلمها، چیزی بود که در این سالها از سینمای ایران گرفته شده بود.
ما حالا تشنهی تماشای زنانی واقعی هستیم که خیلی ساده بدون آن که برای حضور ما روسری به سر کرده باشند، نشستهاند، صبحانه میخورند، لوندی میکنند و میخندند. سینما به خودی خود، دروغ بزرگی است و این دروغ در سینمای رئالیستی ایران، همواره با حضور زنان با روسری در خلوت خود، چند برابر بزرگتر میشد. بسیار غمانگیز است اما حالا که آن را میبینیم، میفهمیم چقدر از ارتباطات سادهی انسانی و تماشای آنکه بازیگران ایرانی همدیگر را لمس میکنند، هراس داریم و برایمان عجیب است.
سینمای مستقل و آزاد حالا کم کم دارد پا میگیرد و برخی از فیلمسازان و بازیگران قسم خوردهاند که دیگر فیلم باحجاب زنان که با اجبار باشد؛ نخواهند ساخت. البته که این خود بهای سنگینی دارد، اما دیگر نمیتوان جلوی آنچه عیان شده را گرفت و به عقب برگشت.
در سال گذشته، تنها کیک محبوب من نبود که این به شیوه ساخته شد و با استقبال خوبی از سوی جشنوارههای معتبر بینالمللی مواجه شد. حالا سینما هم همانند جامعه دارد پوست میاندازد و همگام با آن پیش میرود.
در نهایت «کیک محبوب من» توانست برندهی جایزه فیپرشی(بهترین فیلم از نگاه هیئت داوران منتقدین بینالمللی) از هفتاد و چهارمین جشنوارهی فیلم برلین شود. این درحالی بود که سازندگان آن یعنی مریم مقدم و بهتاش صناعیها به دلیل ممنوعالخروج بودن نتوانستند در جشنواره حضور داشته باشند و لیلی فرهاد پور و اسماعیل محرابی دو بازیگر اصلی فیلم در جشنواره حضور پیدا کردند و جایزه را دریافت کردند. از دیگر بخشهای جالب توجه این فیلم آن است که بخش نادیدهی سینمای ایران را هدف قرار داده است. زنان و مردان میانسال و سالمند معمولا هدف اصلی فیلمنامهنویسان و کارگردانان ایرانی قرار نمیگیرند و کمتر فیلمی به روایت قصهی آنها میپردازد.
- مریم مقدم و بهتاش صناعیها در بخشی از بیانیهی خود اعلام کردند:
«کیک محبوب من» در ستایش زندگی است. این فیلم داستانی است در واقعیت روزمرهی زندگی زنان طبقه متوسط ایران و نگاهی است از نزدیک به تنهایی یک زن در آستانهی سالمندی. مقطعی از زندگی زنان که داستانهایشان معمولا شنیده نمیشود. روایتی برخلاف تصویر رایج از زن ایرانی و شبیه به قصه زندگی بسیاری از مردم تنهای این کرهی خاکی. قصهای درباره چشیدن لحظههای شیرین و کوتاه زندگی. یک بار دیگر لازم است از جشنواره معتبر برلین و دبیران محترمش کارلو و ماریت برای حمایت بیدریغشان و فراهم کردن امکان نمایش این فیلم تشکر کنیم. ما آرزو داریم که روزی فرا برسد که بتوانیم فیلم را در مملکت خودمان و برای مردم سرزمینمان نمایش دهیم. آن روز بیشک روز دیگری و نه شبیه امروز، برای سینمای ایران و برای مردم ایران خواهد بود. امیدواریم که آن روز خیلی دور نباشد.
خانمها؛ آقایان
ما نمایش افتتاحیه این فیلم را با افتخار تقدیم میکنیم به زنان با شرف و آزاده این سرزمین که همواره در صف اول همه تحولات اجتماعی بوده و هستند و در شکستن سد محکم تحجر و ایجاد تحول در کشور، پیشقدم شدهاند و برای رسیدن به آزادی، از جان مایه میگذارند.
از تهران با عشق
مریم مقدم و بهتاش صناعیها