ما ذاتا موجودات اجتماعی نیستیم
گفتگو با مهدی فضل اللهی ، عکاس آژانس NVP
– کرونا نشان داد ما ذاتا موجودات اجتماعی نیستیم بلکه اجتماعی شده ایم.
– گفتگو با مهدی فضل اللهی ، عکاس آژانس NVP در باب کار در دوران کرونا.
کرونا باعث شد که ما کمی حواسمان را نسبت به بدیهیات و مسائل روزمره دور و برمان جمع و درباره چیزهایی که خیلی برایمان عادی شده بود بیشتر تامل کنیم. به قول مهدی فضل اللهی، از عکاسان خوب کشورمان کرونا انگار نشان داد که ما بالذات موجودات اجتماعی نیستیم بلکه به مرور زمان و با تمرین و ممارست اجتماعی شده ایم و اگر در چرخه اجتماعی شدن نباشیم تعامل و ارتباط گرفتن با آدم ها یادمان می رود. مهدی فضل اللهی مدیر دفتر تهران آژانس عکس NVP کانادا و یکی از عکاسانی است که در پروژه «قدم زدن روی تیغ» که توسط آژانس عکس NVP و با گرنت پولتیزر اجرا می شود حضور دارد و چهار مجموعه عکس مرتبط با موضوع کرونا و کارگران روزمرد تولید کرده است.
فضل اللهی در خصوص معرفی پروژه هایش گفت: اولین مجموعه عکس من، عکاسی از رانندگان تاکسی یکی از پایانه های تاکسیرانی شهر تهران بود. چون به نظر من رانندگان تاکسی در ایام کرونا جزو افرادی بودند که در خط مقدم حضور داشتند؛ آنها مجبور بودند هم به خاطر کسب درآمد و معیشت خودشان کارکنند و هم به خاطر رسالتی که برای خدمت در جابجایی مردم داشتند. سوژه مد نظر من در این مجموعه بیشتر افراد بالای 50 سال بود به این دلیل که اینها افرادی بودند که با وجود قرار داشتن در سنین پرخطر، مجبور بودند که کار کنند و کارشان هم پرخطر است چون با قشر زیادی از مردم سروکار دارند.
مجموعه دیگرم عکاسی کردن از آقای آرایشگری به نام افشین بود که به خاطر اجاره مغازه و گرداندن زندگی مجبور بود آرایشگاه مردانه خود را باز نگه دارد و کار کند. نکته مهم اینکه خانم ایشان به شدت وسواس و اصرار داشت که شوهرش سرکار نرود و مغازه را ببندد، ولی افشین بخاطر اینکه بتواند زندگیش را بچرخاند مجبور بود با سخت ترین پروتکل های بهداشتی آرایشگاهش را باز نگه دارد و کار کند. او به تک تک مشتریانش جدا جدا وقت می داد و بین هر وقت یک فاصله هم می گذاشت تا بتواند کل محلی که مشتری می آمد را ضدعفونی کند.
وی ادامه داد: عکاسی کردن از مریم، مربی آموزش رانندگی سوژه دیگرم بود که این هم مانند دو سوژه قبلی بخاطر کسب درآمد، کار آموزش رانندگی که داشت را انجام می داد و بخاطر کارش مجبور بود با افراد مختلفی در یک ماشین حاضرباشد و با آنها تمرین کند و خب ممکن بود چنین مدل کاری برای خودش هم خطرآفرین باشد، ولی بخاطر گذران زندگی مجبور بود هرطور شده سرکارش بیاید. مجموعه آخرم هم عکاسی کردن از یک کارگر افغانستانی سوپر مارکتی بود که این مجموعه را همان روزهای اوایل شیوع کرونا که ترس و وحشت بسیاری مردم را گرفته بود شروع کردم.
در آن زمان همه خیلی ترسیده بودند و من هم خیلی نگران پدر و مادرم بودم و یا خریدهایمان را سفارش میدادیم برایمان بیاورند یا اینکه نصف شبها که خلوت تر بود میرفتیم فروشگاه های زنجیره ای شبانه روزی خریدمان را می کردیم. در همان ایام در سوپرمارکت نزدیک منزل ما، کارگر افغانستانی به نام صابر کار می کرد که هم کارهای مغازه را انجام می داد و هم خریدهای تلفنی مردم را به منازلشان می برد و دقیقا در ایامی مردم بیشترین ترس و وحشت را داشتند او تمام اینکارها را می کرد و من خیلی برایم این موضوع جالب بود. به همین خاطر با خود صابر و صاحب مغازه صحبت کردم و قرار شد یک روز کاری کامل کنار صابر باشم و از او عکاسی کنم.
این عکاسNVP ادامه داد: نکته ای که من در ایام کرونا خیلی به ان فکر می کردم این بود که ما اساسا و ذاتا موجودات اجتماعی نیستیم بلکه موجودات اجتماعی شده هستیم، یعنی به مرور زمان و در طول زندگی کردن اجتماعی شدن و ارتباط گرفتن را یاد گرفته ایم و اگر در معرضش قرار نگیریم خیلی راحت هم می توانیم آن را فراموش کنیم و اتفاقی که برای من افتاد اینکه دوری از همه و نداشتن ارتباط با کسی در این ایام باعث شده بود که من خیلی از مهارت های ارتباطی را از یاد ببرم و خب این موضوع خیلی برایم جالب بود.