هیاهو برای هیچ
یادداشتی بر فیلم کارول
فیلم کارول، در بخش اصلی جشنواره کن ۲۰۱۵ به نمایش درامد و جایزه بازیگری برای «رونی مارا – Rooney Mara» و جایزه «Queer Palm» را برای کارگردان فیلم «تاد هینز- Todd Haynes» به ارمغان آورد. کارول، همچنین برای جوایز زیادی در اسکار ۲۰۱۶ نیز کاندید شده است. فیلنامه ی آن نوشته ی« فیلیس نگی» اقتباسی از رمان پر سر و صدای« قیمت نمک» نوشته«پاتریشیا های اسمیت» است.در این فیلم روابط عاشقانه دو زن که از فاصله سنی زیادی برخوردارند نشان داده می شود.شرایط محیطی فیلم تداعی کننده دهه پنچاه آمریکا در شهر نیویورک است.
زنی جا افتاده و شیک پوش با بازی «کیت بلانشت – Cate Blanchett» در نقش کارول، دستکش خود را در یک مغازه عروسک فروشی جا می گدارد.حرکت چب به راست دوربین و تآکید روی این دستکش که به صورت غیر منتظره ای در یک پلان اینسرت خود را نشان می دهد،یکی از صحنه های به یاماندنی فیلم است که با دکوپاژ خلاق و حرکت خوبی طراحی شده است. همین موقعیت بخشی از درونیات شخصیت کارول را به خوبی نشان می دهد که آگاهانه دست به این عمل زده تا بدین طریق ملاقاتی با این دختر فروشنده داشته باشد.همین عامل موثری در رشد منحنیِ درامِ این اثر می شود تا مخاطب بقیه ماجرا را کنجکاوانه دنبال کند فروشنده این فروشگاه با بازی« رونی مارا» که دختر جوانی است دستکش ها را باز می گرداند.او عاشق عکاسی نیز است و همین نیز در روند داستان نقطه عطفی به شمار می آید که کارول با خریدن یک دوربین مناسب او را سورپرایز کند.
دوستی و وابستگی زیادی بین این دو شخصیت در روند فیلم شکل می گیرد که منجر به رابطه احساسی و عاشقانه بین آنها می شود که با جدایی زودهنگامی نیز همراه است.ارتباط احساسی بین دو زن که احتمالا در آن دوره تاریخی در آمریکا نامعقول بوده است، این زوج را دچار ترس،تردید و دوری از هم می کند.این فاصله برای هر دوی آنها سخت و پر از تشویش است.
فیلم از طراحی صحنه،لباس،گریم و مخصوصا فیلم برداری خوبی برخوردار است اما بر خلاف تحسینی که همگان به این فیلم روا داشته اند آش ذهن سوزی از آب در نیامده است.نمی توان گفت که شخصیت های فیلم با توجه به تلاش خوب بازیگران از باورپریذی خوبی برخورداند یا نه! تنها نکته غافلگیر کننده ی فیلم، تدوین و افشای تدریجی صحنه ابتدایی و پایانی آن در رستوران است یعنی مخاطب فکر می کند که دوستی ترزا و کارول به پایان رسیده است اما با فینالی غیرقابل پیشبینی ترزا را می بینیم که به سوی کارول باز می گردد و با یک هپی اند فیلم به پایان می رسد و نه چیزی بیش!
کارگردانی کار در زنده کردن موقعیت دراماتیک با میزانسنهای خلاقانه تری می توانست به درون شخصیت ها نزدیک شود تا مخاطب بتواند در عمق دوستی دو انسان که دیگر جنسیتی بین آنها مطرح نیست،شناور شود.فیلم تنها هنر بازیگری،طراحی صحنه و لباس،گریم و فیلمبرداری آن است و نه چیزی بیش! در واقع کارگردان می توانست عشق دوهم جنس را نه تنها از لحاظ تاریخی و تابوی زمانه خویش بررسی کند بلکه شخصیت ها را طوری ملموس تر کند که حرفی برای نسل امروز نیز داشته باشند.اما شخصیت های کارگردانی شده تنها در سطح درام باقی می مانند و این در حالی است که از پتانسیل و عمق خوبی در داستان برخوردارند و در انتها عنصر تفکر در پایان فیلم جاری نمی شود و فیلم وقتی به پایان می رسد چیزی از خود برای تعمق بیشتر به جای نمی گذارد.