اخباراخبار هنرپرده نقره ایسینماصفحه اول

آدم‌هایی از طبقه‌ی متوسط

درباره‌ی سریال در انتهای شب

آیدا پالیزگر

سریال در انتهای شب به تازگی به پایان رسید و به اعتقاد بسیاری از منتقدین و مخاطبان یکی از بهترین تولیدات شبکه‌ی نمایش خانگی در سال‌های اخیر به شمار می‌رود. پس از تینا پاکروان، نخستین کارگردان زنی که به سراغ ساخت سریال در شبکه‌ی نمایش خانگی رفت و سریال خاتون را جلوی دوربین برد؛ این بار آیدا پناهنده، با در انتهای شب، یک مینی سریال 8 قسمتی، توانست توجه بسیاری را به قدرت خود در کارگردانی جلب کند.

از همان  قسمت اول و در نیمه‌ی دوم آن، قلابِ ا‌صلی سریال مخاطب را مجذوب می‌کند. قلابی به نامِ همذات پنداری و احساس نزدیکی با شخصیت‌ها. نکته‌ای که نقطه قوت اصلی این سریال است، امروزی و به روز بودن شخصیت‌هاست. هر کدام طراحی شده‌اند تا طراحی شده به نظر نیایند. آنقدر کاویده شده و عمیق نوشته شده‌اند که تبدیل به” آدم” شده‌اند. مخاطب وقتی آنها و دیالوگ‌هایشان را تماشا می‌کند؛ احساس فریب نمی‌کند و تصور نمی‌کند که دارد یک موقعیت نمایشی را  نگاه می‌کند. انتخاب درست مشکل اقتصادی و خانه‌ای که از شهر دور است و زوجی که به خاطر مشکلات اقتصادی از شهر و زندگی معمولی دور شده‌اند، هوشنمندانه‌ترین انتخاب برای نمایش و نوشتن شخصیت‌ها در شرایط کنونی جامعه است.

در فضایی که موقعیت‌های تکراری و اغراق‌آمیز در فضای پایین شهر در سریال‌های نمایش خانگی؛ به نوعی انباشت تصویری رسیده است، نشان دادن آدم‌هایی از طبقه‌ی متوسط که حالا دارند به حاشیه‌ی شهر رانده می‌شوند و مسائلشان آنقدر ساده است که گاه پیچیده و غیرقابل حل می‌شود.

ما حالا دیگر به جای آنکه دعوای طوفانی چند موتورسوار را بر سر مسئله‌ی ناموس در پایین شهر ببینیم، ده دقیقه به تماشای دعوای یک زوج می‌نشینیم که سر خرید یک قهوه‌ساز دستی و یا برقی بحث می‌کنند. آنقدر این مسئله را بزرگ می‌کنند که یادمان می‌آورند ما هم در همان شرایطی هستیم که گاه با اطرافیانمان بر سر مبلغ‌های اندک و صرفه‌جویی؛ بحث کرده‌ایم.

آنچه سریال در انتهای شب را پیش می‌برد و آن را در 8 قسمت سر پا نگه ‌می‌دارد، شخصیت‌پردازی درست و به اندازه است. موقعیت دراماتیک، موقعیت عجیب و پیچیده‌ای نیست. زوجی پس از 10 سال زندگی به این نتیجه می‌رسند که دیگر نمی‌توانند با یکدیگر زندگی کنند. اما آنچه این موقعیت را ویژه و تماشایی می‌کند، شخصیت‌ها و نحوه‌ی برخوردشان با  مسئله‌ی طلاق است.

تصویر زنی کنترل‌گر و در عین حال دلسوز و از خودگذشته، در مقابل مردی که در ترس‌هایش گرفتار است. آیدا پناهنده و ارسلان امیری به خوبی توانسته‌اند از پس این موقعیت ساده و در عین حال پیچیده بربیایند و نیاز مخاطب را به خوبی شناسایی کنند. آنها برای خلق هر تصویر چیدمان دقیقی انجام داده‌اند وشاید بتوان گفت احترام ویژه‌ای برای میزانسنی که در خدمت متن باشد، قائل بوده‌اند.

نکته‌ی مهم و دیگر این سریال روانشناسی درست در هریک از شخصیت‌هاست. نبود یکی از اعضای خانواده(پدر یا مادر) در کودکی هر کدام از شخصیت‌های بهنام و یا ماهرخ؛ تاثیر بسزایی در شکل‌گیری شخصیتشان و برخوردشان با مسائل به وجود آورده است. چیزی که شخصیت ماهرخ آن را خود در قسمت آخر سریال بیان می‌کند و اعتراف می‌کند که چون مادر نداشته در تمام مراحل زندگی سعی کرده برای پدر و همسر و خواهرش نقش مادر را ایفا کند و بر زندگیشان مدیریت داشته باشد. در مجموع این سریال، از تولیدات ارزشمند سال‌های اخیر به شمار می‌رود و می‌توان آن را برای تماشا پیشنهاد کرد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا