اخباراخبار هنرپرده نقره ایسینماصفحه اول

قاتل سریالی در تهران

پیشنهاد تماشای سریال افعی تهران

اگر این روزها نمی‌دانید که کدام سریال در شبکه‌ی نمایش خانگی را دنبال کنید که به شما احساس تلف‌کردن وقت ندهد، افعی تهران آن گزینه‌ای است که می‌تواند شما را به عنوان یک مخاطب حرفه‌ای و آگاه، راضی نگه ‌دارد.

پیمان معادی که اولین تجربه‌ی بازیگری خود را در سریال‌های نمایش خانگی پشت سر می‌گذارد، علاوه بر بازی، نویسندگی این سریال را نیز بر عهده دارد. او که سابقه‌اش در فیلمنامه‌نویسی به سال‌ها قبل از شروع بازیگری‌اش می‌رسد، این بار ماجرای منتقد سینمایی را نوشته است که سال‌هاست تصمیم داشته فیلم بسازد اما نتوانسته. او حالا قصد دارد ماجرای یک قاتل سریالی به نام افعی تهران را به عنوان فیلم اولش در پنجاه سالگی، جلوی دوربین ببرد.

افعی تهران قربانیانش را با سم به قتل می‌رساند و به همین دلیل به او نام افعی داده‌اند. این در حالی است که او تمامی قربانیانش را که در واقع همگی آنها کودک‌آزار بوده‌اند؛ به نوعی مجازات می‌کند. این ماجرا برای آرمان بیانی، که نقش آن را خود پیمان معادی بازی می‌کند، از آن سو اهمیت پیدا می‌کند که خودش نیز در کودکی و از سمت پدرش مورد آزار قرار گرفته است و خاطرات و زخم‌های کودکی‌اش در حال حاضر و با جلسات تراپی که به تازگی در آن شرکت می‌کند، سرباز کرده و برای او زنده شده است.

مریلا زارعی

از دیگر ویژگی‌هایی که این سریال را بر سر زبان‌ها انداخته است، نشان‌دادن جلسات تراپی و جزئیات آن در روند قصه است. اتفاقی که به وفور در سریال‌های آمریکایی و سریال‌های مشهور و روز دنیا می‌افتد و همیشه روان‌درمانیِ شخصیت اصلی، توانسته به جذابیت قصه و شناخت مخاطب از شخصیت کمک کند. این اتفاق واکنش‌هایی زیادی در فضای مجازی در پی داشت و یکی از راه‌های تبلیغاتی این سریال، انتشار برخی از سکانس‌های تراپی شخصیت آرمان بیانی و پزشک او بود که نقش آن را سحر دولتشاهی بر او عهده دارد.

بسیاری از روانشنانسان نیز به این موضوع واکنش نشان دادند و سعی کردند این سکانس‌ها و نحوه‌ی برخورد یک تراپیست با بیمار را در سریال بررسی کنند که خب طبیعتا بسیاری از دیالوگ‌هایی که در روند درمان شخصیت در سریال بیان می‌شود، در راستای پیش‌برد قصه بوده و به نظر روانشناسان، چندان هم علمی نیست.

سحر دولتشاهی

اما فارق از تمام این ماجراها؛ آنچه افعی تهران را از دیگر سریال‌های شبکه‌ی نمایش خانگی متمایز می‌کند، روند استاندارد در سریال‌سازی روز دنیا است که این خود درست است که روشی تقلیدی به حساب می‌آید و ما به عنوان مخاطبان حرفه‌ای، قطعا نمونه‌هایی بهتری از این نحوه‌ی قصه‌گویی را دیده‌ایم، اما این خود باز نویدبخش نفسی تازه و راه روشنی در جریان سریال سازی ایرانی است و به نوعی می‌توان آن را گامی رو به جلو دانست.

در فضایی که در نیمه‌ی ابتدایی قسمت اول هر سریال، دعوا، جدل و اوجی بی‌دلیل اتفاق می‌افتد، افعی تهران با خونسردی و روندی آرام، شخصیت اصلی‌اش را معرفی می‌کند و می‌گذارد همه چیز به انسانی‌ترین شکل ممکن به پیش رود. در قسمت اول، همانطور که مشکلات مختلف آرمان برای ساختن فیلمش، پیش رویش است؛ همسر سابقش ( آزاده صمدی)، بی خبر، پسرشان را پیش او می‌گذارد و بر مشکلات آرمان اضافه می‌کند. همین اتفاق ساده اما باعث می‌شود، خط‌های دیگر داستانی مانند کودکی آرمان و مسئله‌ی کودک آزاری قاتل سریالی داستان؛ در رابطه‌ای که پس از این آرمان با پسرش پیدا می‌کند، نمود پیدا کند و به این ترتیب همه‌ چیز در خدمت ایده‌ی اصلی داستان قرار می‌گیرد و ما به عنوان مخاطب درگیر داستان‌های فرعی بی‌علت؛ در روند قصه نمی‌شویم.

آزاده صمدی

از دیگر امتیازات مثبت سریال،نشان‌دادن فضای شهری است که به مراتب بهتر از آن چیزیست که در دیگر تولیدات نمایش خانگی به مخاطب نشان داده می‌شده است. با توجه به این که شخصیت‌های اصلی این سریال اغلب در کار سینما هستند، اما در عین حال هیچکدام ستاره نیستند و در سطحی متوسط قرار دارند، می‌توان گفت که طبقه‌ی اجتماعی آدم‌های سریال، طبقه‌ی متوسط است. رفت و آمد با مترو و گاه پیاده‌روی در سطح شهر، در سکانس‌هایی هرچند کوتاه، به خوبی توانسته وضعیت اجتماعی شخصیت‌های داستان را به مخاطب معرفی کند.

همچنین استفاده از بازیگران جوان که سابق بر این توانسته بودند در سینمای مستقل و تئاتر؛ درخشش خوبی داشته باشند، از ویژگی‌های دیگر این سریال است. مهسا حجازی و به‌آفرید غفاریان از چهره‌هایی هستند که به تازگی به سینمای ایران معرفی شده‌اند.

 

نکته‌ی مهم دیگر در این سریال این است که رابطه‌ی آرمان با پسر کوچکش که هم شیطنت‌های شیرینی را در طول روز رقم می‌زند، کاملا باورپذیر و به یاد ماندنی است. چیزی که کمتر در سینمای ایران آن را دیده‌ایم؛ دیدن رابطه‌ی پدر و کودکی خردسال در طی شبانه‌روز و در حال انجام فعالیت‌های روزمره‌است. اغلب تصویری که تاکنون از این روابط نشان داده شده؛ همگی در یک موقعیتی بحرانی و فاجعه‌بار بوده که مخاطب را از تماشای جزئیاتی کوچک در زندگی روزمره‌ی شخصیت‌ها، محروم کرده است.حتما رابطه‌ی ویل اسمیت و پسر واقعی‌اش در فیلم مشهور در جست‌و‌جوی خوشبختی را به خاطر دارید. پسری که در همه‌جا به دنبال پدرش بود و پدرش برای رسیدن به خوشبختی و شغلی پر درآمد تمام تلاشش کرد.

 

نمایی از فیلم The Pursuit of Happyness با بازی ویل اسمیت

رابطه‌ی آرمان و پسرش بابک، از جهاتی شبیه به آن فیلم است. با این تفاوت که در این جا، خوشبختی در واقع شناخت خود شخصیت از خودش است. سفری که قهرمان قصه باید در درون خود و گذشته‌اش طی کند و به دنبال آن باشد.

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا