با گرفتن جايزه عكاس نميمانيد
گفتگو با محمد فرنود، عکاس
یاسمن ده میانی
محمد فرنود یکی از برجستهترین عکاسان خبری و مستند ایران است که از سال ۱۳۵۳ عکاسی خبری را آغاز کرد و در سالهای ۱۳۶۰ – ۱۳۹۲ ( ١٩٨٢-٢٠١٤) کارهایش همواره جزو عكسهاي برتر خبري دنيا قرار داشت. چاپ عكس هاي تكان دهنده فرنود از واقعه زلزله شمال ايران در نشریات بین الملی، همدردي مردم دنيا را به دنبال داشت و مورد توجه عکاسان جهان قرار گرفت تا آنجا که در یکی از معتبرترین مسابقات عکاسی خبری جهان World Press Photo برنده ٢ ديپلم ويژه هیات داوران شد.
فرنود، در کنار آرشیو بزرگ عکس هایش از جنگ ایران و عراق، توانسته است تا مجموعه های خبری دیدنی از رهبران سياسي جهان از جمله فيدل كاسترو، خانم ايندرو گاندي، ياسرعرفات، دامير اورتيگا، معمر قزافي، نلسون ماندلا و ده ها تن ديگر تهیه کند که تا کنون در بیش از ۱۰۰ نشریه بین المللی به چاپ رسیده است. از دیگر فعالیت های خبری فرنود میتوان به حضور در جام جهاني و المپيك در سالهای ١٩٩٢، ١٩٩٦،١٩٩٨،٢٠٠٦،٢٠١٤ در فرانسه، آلمان، برزيل، بارسلون و آمريكا اشاره کرد.
محمد فرنود طی ۴۰ سال كار مستمر و تهيه گزارش هاي تصويري خبري و اجتماعي، سرسختانه كوشيده تا به عكاسي خبري و اجتماعي ایران هويت بخشد و در معرفی عكاسي ايران در جهان نقش موثری داشته است. به پاس چنین کارنامه ای، فرنود مدرك درجه يك هنر و نشان ويژه دریافت کرده، اما او همچنان از دریچه دوربينش حوادث و اتفاقات جهان را پیگیری می کند.
عکاسی ایران در حال حاضر چه جایگاهی دارد؟
وضعيت عكاسي در رابطه با جايگاهي كه به دست آورده است را ميتوان به چند دوره تقسيم كرد كه مهمترين آن به دهه ۱۳۳۰ (كودتاي ۲۸ مرداد) مربوط می شود. عكسهای شاخص شاهرخ حاتمي، از آن كودتا و يا عكسهايي كه مصدق در دادگاه روي زمين نشسته، و یا با لباس خواب در خانه اش تهيه شد، كه در مطبوعات جهان هم بازتاب خوبي داشتند. البته اینها دو دليل عمده دارند: يكي به خاطر اتفاقهايي كه آن زمان در ایران افتاد و دیگری خود نگاه عكاس. شاهرخ حاتمي از مطبوعات جهان آگاهي خوبي داشت و كارهاي او در مجله Paris match به چاپ می رسید. بعد از آن دوره، عكاسي مستند اجتماعي توسط افرادی چون احمد عالي و نصراله كسرائيان شکل می گیرد. این جریان در سالهای ۴۹- ۴۸ به بعد و اوائل دهه ۵۰ به صورت جسته گريخته به راه می افتد.
پس در واقع آغاز شکل گیری عکاسی مستند اجتماعی در ایران به دهه پنجاه برمی گردد؟
در اینجا لازم است ما به يك تعريف درست از عكاسي مستند اجتماعي برسيم و بعد توليدات را بررسي كنيم. در آن زمان «مجله تماشا» عكسهايي كه بهمن جلالي از شهرهاي مختلف گرفته بود را چاپ می کرد. سپس در دهه ۵۰ عكاساني مثل كاوه گلستان، محمود كلاري، محسن شانديز، محمد صياد، كاوه كاظمي پا به عرصه ظهور گذاشتند و گزارشهايي تهيه كردند كه معاصرتر و با زمانه ما ارتباط بیشتری بر قرار می کرد. من در سال ۱۳۵۳ شروع به عكاسي كردم و معتقدم ما پیش از انقلاب چيزي به عنوان عكاسي مستند اجتماعي جدي در ايران نداريم. اگر خيلي حرفه اي و به دور از كليشهها و شعارها و در حد استانداردهای جهاني نگاه كنيم، عكاس خوب داريم اما عكاسی مستند و خوب نداريم.
چرا؟
وقتي شما يك گزارش را توليد ميكنيد بايد بتوانيد آن را خوب مديريت كنيد و آن را به بهره برداري برسانيدش؛ شايد مجموعههايي توليد و توسط عكاسان مديريت ميشد، اما باز نشرش كجا بود؟ تنها گهگاه و جسته گریخته نمايشگاههايي برگزار شد. اگر شما مسائل سياسي، اجتماعي و اقتصادي ايران را در اواخر دهه پنجاه خوب آناليز كنيد؛ می بینید كه چه اتفاقاتي در كشور افتاده، اما وقتی به آرشيو عكسهاي عكاسان نام آور و حرفه ای مراجعه ميكنيد، ميبينيد چيز زيادي وجود ندارد به جز يك سري گزارشهاي پراكنده.
فکر می کنید مهمترین دلیل این ضعف از کجا نشات می گیرد؟
براي اين كه مهمترين قسمت عكاسي چه در دهههاي اخير و چه در حال حاضر، بحث اقتصادي است و اينكه عكاس از ابتدا كه كارش را توليد ميكند، براي كجا توليد ميكند؟ مجموعههايي كه در گذشته توليد ميشد، از آنجایی که بازخورد اقتصادي براي عكاس نداشت، عكاس هم دل زده ميشد و فقط شعار عكاسي مستند ميداد و وقتي به آرشيوش مراجعه ميكرديد، پراكندگي را در آرشيوش ميديديد. برخلاف ایران، در اروپا عکاسی مستند در مطبوعات تعريف شده است. يك عكاس باید بداند وقتي می خواهد وارد حوزه اجتماعي شود، باید چگونه وارد شود، چه عکسی تهيه كند، چگونه مديريت كند و چطور آن را به بهره برداری برساند.
منظورتان از بهره برداری چیست؟
بهره برداري از دو منظر قابل بررسی است: یکی اقتصادي و ديگری اینكه عكسها چگونه ديده شوند. وقتي كه عكسها وارد مطبوعات ميشوند، تعدادی از آنها چاپ می شوند، بنابراین چگونگي نمايش آنها اهمیت دارد. بخش دوم بهره برداری Assignment و يا گارانتی هايي است که عکاس باید به واسطه آنها هزينههاي خودش را برآورده کند. ما عكاسان قابل قبول و مستعدي داريم، اما يك مجله و يا نشريه نداريم كه بتواند مجموعه های مستمري از كار عکاسان مستند را منتشر كند. اينجا فقط ميماند علاقه عكاس. از طرفی وقتي دارید گزارش را تهيه ميكنید بايد به فکر خروجي آن هم باشید و اینکه آيا عكسي كه ميگيريد در نشریه ای به چاپ ميرسد و يا نمايش پيدا ميكند؟! البته يك سري گالري هم در اين ميان هستند كه به عكاسي مستند علاقه دارند اما آنها به شاخه مستند هنري علاقه مندند. این نکته را باید اضافه کنم که من عكاس مستند و خبري را از هم جداناپذير و دو قلو ميدانم. وقتي يك حادثه اي اتفاق ميافتد مرحله اول كار این است که گزارش اصلي را در فاصله زماني 1 ساعت تا چند روز تهيه كنيد و بعد می توانید آن را در ادامه باز نشر بدهيد. به طور مثال خود من در تمامي اتفاقات سعي ميكردم كه آن را تبديل به يك گزارش خوب بكنم و در مطبوعات به چاپ برسانم. ايجاد روابط عمومي براي يك عكاس بسيار الزامي است و باید بتواند تفكري كه دارد را به مدير مسئولش، سردبير و … بگويد و كارش را به چاپ برساند. اگر بخواهم صحبت هایم را خلاصه بکنم، باید بگویم عكاسي ما جايگاهي در جهان مطبوعات خارجي و داخلي امروز ندارد. اين كه ما عكاسان خوبي داريم يك بحث هست و اين كه عكاسي مستند خوبي داريم و يا نه يك بحث ديگر.
به نظر شما چرا این جایگاه برای عکاسی وجود ندارد؟
بر فرض «جشنواره شيد» كه يك سري بچههاي بسيار دل سوز، كار بلد، با سواد و شعور و درك عكاسي، دارند آن را اداره و برگزار ميكنند. اما این مجموعههاي مستند را که روي ديوار ميبرند فقط يك هفته ديده ميشوند. خوب بودن مجموعهها مورد بحث من نيست. مهم اين است كه يك اتفاق مهم، توسط افرادي پي گير، پايه گذاري شده است. سوالی که اینجا مطرح می شود این است که اين مجموعهها دیگر كجا ديده ميشوند؟ ایده آل این است که كتابي منتشر شود تا عده اي ديگر هم کارها بينند و ماندگار شود، اما وقتي اسپانسر مالي مناسب وجود نداشته باشد، كتابی هم وجود ندارد. اما باز همين گزارشهايي كه ديده ميشود هم، گزارشهاي پراكنده اي هستند و يك گزارش كامل مستند به حساب نمی آیند. مطبوعات ما نگاه درست و جدي به عكاسي مستند ندارند و خبرگزاريهاي بي در و پيكر هم (از نظر من) ضوابطي در روند كاريشان وجود ندارد. وزيري از ماشين پياده ميشود از پله بالا ميرود و در مراسمی شرکت می کند و این می شود یک گزارش تصويري! ما در تعريف مسئله هم دچار مشكل هستيم.
وقتي هم چنين تعریف اشتباهي را در جامعه رواج ميدهيم و جوانان و تازه واردان اين عرصه هم از این تعریف، الگو بگيرند، در واقع از يك برداشت اشتباه، الگو گرفته اند. اديتورهاي ما كه بعد از دهههاي ۴۰، ۵۰ و ۶۰ وارد این حوزه شدند مثل عباس كوثري، رضا معطريان، مجيد سعيدي و … تحول جديدي در نگاه كردن به عكاسي و انتخاب عكس براي چاپ ايجاد كردند و توانستند الگوهاي مناسبي را ايجاد كنند. اما این روند در مطبوعات متأسفانه مستمر نيست، علاقه و شناخت وجود دارد، توليد تا اندازهاي هست، اما خروجي آن كه باید چاپ در مجله و به طور کلی مطبوعات باشد، درست عمل نمی کند و ما شاهد اتفاقات خوبی نیستیم. عكاسان ترجيح ميدهند با مطبوعات خارجي كار كنند اما شناخت درستي از مطبوعات خارجي ندارند. من در سالهای ۱۳۳۷ و ۳۸ با توجه به شناختي كه از مطبوعات جهان داشتم با Sipa Press کارم را شروع کردم. عكاس بايد همه جوانب خبر و كاري كه ميكند را بشناسد. به همین منظور اول بايد مجله هایی را كه برايش می خواهید كار كنيد نگاه بكنيد، نقطه نظراتش را بدانید و به آنها اعلام کنید که علاقمند به همکاری هستید و اگر نظر آنها نیز مثبت بود، انرژي بگذاريد و گزارشي تهيه كنيد كه با سبك و سياق مجله بخورد. فقط نبايد سبك و سياق خودتان را در گزارش اعمال كنيد. بر فرض مثال Stern يك عکس خشن را چاپ ميكند اما Paris match اگر كه عکسی به بيننده خبر را كامل انتقال دهد، حتی اگر فلو باشد ( واضح نباشد)، كار ميكند.
Figaro عكسي كه paris match كار ميكند را كار نميكند و يا عكسي را كار ميكند كه گرافيكي و نگاه عكاسانه تر داشته باشد. از اين رو بايد عكاس به مطبوعات اشراف داشته باشد تا بتوانند وقتي گزارش خوبي را كار ميكنند، در جاي مناسب هم به چاپ برساند.
در دهه ۵۰ كه ما كار ميكرديم، تعداد عكاسان حرفهاي و خوب كمتر و شاید تعدادشان نزدیک به ۱۰ تن بود. اما در حال حاضر چندین هزار عكاس داريم كه این تعداد به خاطر ورود تكنولوژي است و اين تأثير در عكاسي نصفه و نيمهي ايران هم مشاهده ميشود.
فکر می کنید ورود تکنولوژی باعث رشد عکاسی خبر و مستند می شود یا تاثیری ندارد؟
اشكالاتي كه در عكاسي مستند و خبري و چالشهايي كه عكاسان در توليداتشان با آن مواجه بودند ده برابر شده است. عمده ترین دلیل آن هم اشباع شدن بيش از حد عكس است که توسط موبايلها و دوربينهاي ديجيتال تهیه و تولید می شوند و همچنین دنياي مجازي این روزها حضور پررنگتری در زندگي مردم دارد. جالب است بدانيد هفتهي پيش يك مقالهاي ميخواندم در روزنامهي گاردين – نشریه ای با سابقه بیش از ۵۰ سال — كه از خوانندگان خودش خواسته است ماهانه ۵ دلار به روزنامه كمك كنند كه روزنامه بتواند به بقاي خودش ادامه دهد. يا روزنامه Paris Match يا Time که نزديك به ۸ سال عكاس آن ها بودم براي تهيه يك پرتره در شهرستانها (مثل نيشابور) تمامي هزينههاي رفت و آمد، هتل، خورد و خوراك را، حتي در صورت چاپ نشدن در روزنامه به عکاس پرداخت می کرد و همه اینها به جز حقوق ماهيانه بود. اما الان اگر گزارش به چاپ برسد پول گزارش را ميدهند. اين تحولات هم جنبه مثبت دارد و هم منفی. مثبت به دليل تكنولوژي و اين كه هر شهروند ميتواند خبرنگار باشد و تعداد خبرگزاريهايي كه در داخل ايران مشغول به كار هستند و تعداد عكسهايي كه در روز توليد ميشود گواه صحبتهای من است. از طرفی دیگر جايي نميماند براي عكاسي كه در روزنامه استخدام است و يا آزاد كار ميكند، چون بالطبع امكاناتي كه در اختيار خبرگزاريها هست خيلي بيشتر و خروجی اش سریعتر است.
پس عکاسان در چنین شرایطی باید چه کار کنند؟
به نظر من در حال حاضر عكاسي موفق است كه بتواند زمانه، جهان، رسانه و مطبوعات را بشناسد و بداند كاري كه انجام ميدهد را چرا انجام ميدهد و به چه دليل توليد ميكند. تنها در این صورت است که می تواند به خروجي مناسبي برسد، مشروط بر اينكه آگاهي كامل داشته باشد. شما نميتوانيد در جامعه امروز فقط يك عكاس خوب باشيد. 3 شاخصه هست كه اگر شما اين ۳ را در كارتان رعايت كنيد ميتوانيد عكاس موفقي باشيد: توليدات شما با زمانهي شما سازگاري داشته باشد، توليد شما و سليقهي شما با مطبوعاتی که می خواهید با آنها کار کنید سازگاري داشته باشد. اگر بتوانيد خوب توليد كنيد و خوب بهره برداري كنيد ميتوانید موفق هم باشید. يكي از راههاي بهره برداري، چاپ عكسها در مجله يا روزنامه، نمايشگاه و مسابقات است. اگر يك عكاس، يك عكس را بگيرد فقط براي این که فلان جايزه را ببرد، اصلاً عكاس نيست، چون وظيفه عكاس صرفا عكس گرفتن نيست. در درجه اول، وظيفه يك عكاس گرفتن يك عكس خوب، يك گزارش خوب و آگاهي دادن به جوامع بشري است. سقفي كه خود عكاس تعيين ميكند بسيار مهم است. من ميتوانم با يك مجله محلي و يا مطبوعات در پايتخت و يا يك جایی که اشل جهاني دارد كار كنم. در چنین شرایطی طبيعتاً گزارشي كه تهيه ميشود و انرژي که برای کار گذاشته میشود هم متفاوت است. اما وقتي يك گزارش در مطبوعات به چاپ نرسد و داوران قبلاً عكسها را نديده باشند و رويشان تأثير نگذاشته باشد، جايزه ای هم به آن نميدهند. در World Press Photo بايد عكسها قبلاً به چاپ رسيده باشند و روي مخاطب تأثير گذاشته باشد. از يك حادثه ممکن است چندين گزارش و عكس كار شود، اما تنها چند عكس هستند كه تأثير زيادي روي مخاطب ميگذارند. بقيهي مسابقات و جوايز هم به همين صورت است.
پس فکر می کنید دلیل موفقیت پی در پی عکاسان ایرانی در بعضی مسابقات عکاسی چیست؟
در اين قسمت باید صريح صحبت كنم چون نمی خواهم خودمان را گول بزنيم. چندتا مسئله باعث شد كه ما در عكاسي موفق باشيم، مخصوصاً در بخش عكاسي خبري كه جايزه Pulitzer و Robert Capa و چندين جوايز ديگر از جمله world Press Photo به عکاسان ایرانی تعلق گرفت. اگرنگاهي بيندازيم به گذشته ۴۰ ساله ايران و اتفاقاتي كه در اين كشور افتاده، متوجه می شویم که در واقع دليل این موفقيت به خاطر پتانسيل يك سري از عكاسان حرفه ای بوده كه برايشان فرقي نميكرده كه در بندرعباس از سقوط هواپيما در خليج فارس عكاسي ميكنند، يا از فاجعه حلبچه، یا موشك باران تهران و يا جنگ تحميلي ۸ ساله. در این بازه زمانی عكاساني بودند كه ايستادند با يك نگاه عكاسانه و با يك سناريوی از پيش تعيين شده کار کردند. اين به خاطر عكاساني بود كه جانشان را گذاشتند كف دستشان و در جامعه عكاسي تأثير گذاشتند. در واقع ملاك اين است كه شما با چه نگاهي وارد داستان میشويد و با چه نگاهي كار ميكنيد. ما در حال حاضر چندين انجمن داريم كه در هيئت مؤسس برخی از آنها خودم هم بودم. كارهايی از اين قبيل در داخل كشور انجام شده اما خروجي مطلوبي به دست نيامده است. به واسطه دلسوزي و تعصب يك سري از دوستاني كه شناخت بيشتر و دغدغه عكاسي حرفه اي داشتند، اين بستر براي جامعه نسل جوان ما ايجاد شده است. در همین دوره بعضي از عكاسان ما توانستند الگوي بسيار مناسبي باشند. در دههي اخير عكاسان جوان با نوع جهانبيني و تلاش خودشان و با استفاده از تجربيات همین عكاسان با تجربه، توانستند جايزههايي از قبيل World Press Photo را دريافت كنند. اما تعداد اين جوايز نسبت به اتفاقات این دهه، كم است.
عكاسي ما نسبت به كشورهاي ديگر خروجي مناسبت ندارد، به نسبت كشوري مانند بنگلادش كه سابقهي عكاسي كم تر از ما دارند. در این باره چه نظری دارید؟
دو شاخصه در كشور ما وجود دارد:
1- يك عده از عكاسان ما ذاتاً عكاس هستند و وقتي كارهاي شان را آناليز ميكنيد به اين پي ميبريد.
2- اتفاقاتي كه در كشور ما افتاد.
هر دوی اين موضوعات باعث شد كه عكاسی خبري ما به عنوان ابرقدرت در دنيا شناخته بشود و اتفاق كمی نيست مجله Photo Magazine – كه جزو مجلههاي بزرگ دنياست – به عكاسان ايراني لقب داده که نگاه انساني دارند. اگر بخواهيم عكاسي را خوب بررسي و آناليز كنيم می بینیم يك سري از عكاسان به ظاهر مسائل می پردازند؛ يك سري از عكاسان هم نگاه موشكافانه ای به مسائل اجتماعي، تاريخي و … دارند. یک زمان عكاسان خارجي تلاش میکردند تا بفهمند سربند سبزي كه رزمندگان بسته اند و روی آن نوشته یا زهرا (س) چه دلیل و پیشینه ای دارد و شايد گاهي اوقات هم متوجه نميشدند. به همين دليل آثار تولید شده توسط عكاسان ايراني بهتر از عكاسان صاحب نامي بود كه در ايران در زمان جنگ تحميلي كار ميكردند. اين عكاسان ذاتاً عكاس بودند و واقعاً نمره شان ۱۰۰ بود. در دهه اخير هم عكاساني بودند كه بسيار خوب كار كردند، گزارشهاي خوبي تولید كردند و جوايز خوبي هم به دست آوردند، اما به درستي و خوبي نتوانستند كارهايشان را به چاپ برسانند. به نظر من اين مشكل از عكاسان نيست بلکه مشكل از سيستم مطبوعاتي كشور است. البته عكاساني هم به خاطر ارتباط مناسب با مطبوعات خارجي، گزارشهاي خوبي كار كردند. اين موضوع بنگلادش هم به خاطر وجود يك سري آدمهاي خاص است كه در آن زندگي ميكنند و توانستند دانش آموختههاي خوبي را وارد جامعه عكاسي جهاني بكنند. اما در كشور ما با وجود انجمنهايي كه داريم، تعريف درستي از شاخه عكاسي مستند نداريم هر كس با يك نگاه خودش آنرا تعریف ميكند. وقتي يك دو سالانه برگزار ميشود، داوران، دبير و … هر كدام يك نوع نگاه متفاوت دارند و 2 سال بعد دوباره با داوران جديد و سلايق متفاوت و سياست دیگری، كارهای دیگری روي ديوار ميروند. اين همخواني نداشتن با هم، جزو معضلاتي است كه جامعه جوان ما را گمراه كرده است.
تغيير سبك و سياق جشنوارهها در سالهاي اخير با پيش رفتن به سمت Story و اهميت پيدا كردن متن را چطور ارزیابی میکنید؟
در سال ۸۸ كه اتفاقات و درگيريهاي شديداللحنی در كشور ما رخ داد، شما ميبينيد كه جايزه World Press به مجموعه ای داده ميشود كه از پشت بامهای ایران كار شده است( مجموعه الله اكبر). با يك نگاه كاملاً عكاسانه، و با استفاده درست از عكاسي. ما عكاساني داريم كه در يك دورهاي جايزه ای گرفته اند ولي الان نه جايزهاي هست و نه عكسی. من در سن ۲۰ سالگي توانستم جایزه بگیریم و دوباره چند سال بعد، هم در عکاسی تک فریم و هم در عکاسی داستانی در World Press تكرار شد. در يك دهه توانستم ۳ جايزه بگیرم و بعدش اشباع شدم. جايزه در طول زمان مهم است نه در يك مقطع از زمان. مهم است كه شما عكاس بمانيد. اگر امروز هم احساس كنم كار مناسبي را در ميان اين همه عكاس انجام داده ام، چرا كه نه، حتماً دوباره ميفرستم. اما بسياري از عكاسان جديد ما فقط تلاش ميكنند كه جايزه ای را بگيرند. فكر نكنيد با گرفتن جايزه شما عكاس ميمانيد، نه! این در طول زمان اين اتفاق ميافتد.