کرونا؛ ترکیبی از سیاهی و سفیدی؛ تهدید و فرصت.
گفتگو با حامد بارچیان، عکاس آژانس NVP در باب کار در دوران کرونا.
در اینکه دوران کرونا، دوران خیلی سختی برای همه بود و هست شکی نیست ولی خیلی ها در همین ایام به تهدیدهای به وجود آمده به چشم فرصت نگاه کردند وسعی کردند با کارهایی هرچقدر کوچک شرایط را برای خودشان کمی قابل تحمل کنند. از فرد که بگذریم، خیلی از مشاغل هم در این ایام وقتی با کم رونقی و کسادی مواجه شدند به فکر تغییر افتادند ودوباره از جا برخاستند و شروع کردند و اتفاقا از این دوباره پاشدن ها جواب خوبی هم گرفتند. حامدبارچیان، یکی از عکاسان پروژه «قدم زدن روی تیغ» که دارای گرنت پولیتزر است در یکی از مجموعه هایش یکی از همین موقعیت های استفاده کردن از فرصت ها را به خوبی روایت کرده و نشان داده که فقط باید بخواهی، باقی ش اتفاق می افتد.
در این دوران حامد بارچیان، عکاس مستند و خبری آژانس NVP کانادا، دو مجموعه عکس تولید کرده است که از نقاط قابل توجه در آنها , تقابل سیاهی و سفیدی عکسها است و به نوعی بیانگر این موضوع است که جهان جمعی از اضداد است، جمعی از خوبی ها وبدی ها، خوشی ها و ناخوشی ها. یک مجموعه او مربوط به کارکردن زنان روزمرد دریک کارگاه بسته بندی زغال است و مجموعه دیگرش مربوط به کار کردن زنان در یک کارخانه تولید ماسک که داستان جالبی دارد. هر ۲ پروژه در استان گلستان تولید شده است.
او درباره چرایی و چگونگی پروژه اولش که روایت کارگران یک کارخانه تولید ماسک در اطراف گرگان است اینگونه روایت می کند: درماجرای سیل پارسال که در استان گلستان آمد، یکی از کارخانه های تولید کیف پارچه ای که در این منطقه رونق خوبی هم داشت و بسیار هم وسیع بود آسیب بسیاری دید و خیلی از دستگاه هایش ار کار افتاد. کارخانه دیگر به کارش ادامه نداد و به مرور زمان دستگاه ها زنگ زدند و مالک کارخانه آنجا را به یک سوم قیمت برای فروش گذاشت ولی با اینحال کسی حاضر به خرید آن نشد؛ تا اینکه در ایام کرونا و در همان ماه های اول سال گذشته که احتیاج به ماسک زیاد شد، مالک کارخانه از این فرصت استفاده کرد و دستی به سر و روی کارخانه کشید و به هرشکلی شد کارخانه را راه انداخت و به کارخانه تولید ماسک تغییر کاربری داد و انقدر کارش رونق گرفت که در همان چند ماهه اول سال تبدیل به بزرگترین کارخانه تولید ماسک در شمال کشور شد. من هم وقتی شنیدم این اتفاق برای کارخانه افتاده خیلی خوشحال شدم و با هماهنگی مدیر کارخانه که از قبل میشناختم برای عکاسی از آنجا که بیشتر کارکنانش هم خانم بودند رفتم.
بارچیان ادامه داد: نکته خیلی جالب اینکه، در این ایام بسیاری از کارخانه های همان اطراف که تا زمان کرونا کار می کردند، تعطیل و بسیاری از کارگرانشان از کار بیکار شدند. رونق این کارخانه متروک و از کار افتاده باعث شد تا بسیاری از این کارگران بیکار به این کارخانه بیایند و از اینکه می توانند دوباره کار کنند و درآمد داشته باشند خیلی خوشحال شدند و برای من توالی این چرخه و زنجیره خیلی جالب بود.
این عکاس جوان درخصوص دیگر پروژه ش توضیح داد: سوژه دیگر من اما بر خلاف این یکی سوژه م که خیلی سفید و نرم و لطیف بود خیلی سیاه بود؛ هم از جهت موضوعی هم تصویری. در پروژه ای که به موضوع بسته بندی زغال اختصاص داشت به کارگاه تولید و بسته بندی زغال که در اطراف گرگان بود رفتم و از زنانی عکاسی کردم که با وجود شیوع کرونا حتی در همان روزهای ابتدایی ش که همه جا قرنطینه بود و کسی کار نمی کرد، سرکار می رفتند و اتفاقا برعکس همه که درخواست تعطیلی داشتند، این خانم ها ازصاحب کارخود میخواستند که کارگاه را تعطیل نکند تا آنها درآمدشان قطع نشود.
شرایط کاری این خانم ها انقدر سخت و خشن بود که برای من دیدن و عکاسی کردن از آنها خیلی سخت و دردناک بود. از بدی و سختی شرایط همینقدر بگویم که وقتی با آنها صحبت می کردم، می گفتند: خداروشکر صاحب کار ما حداقل به هوای شرایط کرونا به ما ماسک می دهد بزنیم وگرنه دربقیه ایام سال که بدون ماسک بین اینهمه زغال کار میکنیم.
بارچیان در خصوص تجربیات خودش در این ایام گفت: من کارم در چاپخانه است و در همان روزهای ابتدایی شیوع کرونا، یکی از مشتری های ثابت و خوبمان که من خیلی خوب میشناختمش مبتلا به کرونا شد و درگذشت، بعد از آن من خیلی ترسیدم و در آن ایام زندگی توام و سراسر با ترس برایم خیلی عجیب بود و در ان مدت از همه چیز و همه کسی میترسیدم و مدام فکر می کردم من هم کرونا گرفتم.
تجربه دیگری که این ایام برای من داشت اینکه، خانم بنده پزشک و بنا به شغلش در شهر دیگری مشغول است؛ در این ایام بخاطر کرونا و محدودیت ها، ایشان به گرگان آمد و ما بعد از مدتها یک ماه تمام صبح تا شب در کنار هم زندگی کردیم و درواقع کرونا برای ما برعکس بود، به جای اینکه دورمان کند از یکدیگر، باعث شد تا به هم نزدیک شویم و تجربه جدیدی از باهم بودن و زندگی کردن برای مدت زمان طولانی را داشته باشیم. علاوه براین، من همیشه آدم برونگرا و پرنشاط و شلوغی هستم، در این ایام، کرونا من را کمی درونگراتر کرد و باعث شد بیشتر به خودم برگردم و فکر کنم و خب ازاین جنبه هم خیلی جالب و تاثیرگذار بود.
پروژه های عکاسی شده توسط حامد بارچیان برای پروژه قدم زدن روی تیغ