پس تکلیف رویاهایمان چه می شود؟
گفتگو با جلال شمس آذران, عکاس مستند
سایه کرونا برروی زندگی همه مردم دنیا و مشاغل مختلف سنگینی می کند و همه چیز را در چنگال خود گرفته است. کمتر شغلی است که در ایام کرونایی تحت تاثیر، تبعات کرونا قرار نگرفته باشد؛ عکاس ها هم در این میان استثنا نیستند و گریزی از ترکش های کرونا نداشتند. منتها شاید بتوان گفت فرق کار عکاسان با سایر مشاغل و حرفه ها این است که ازهمین ماجرا و فرصت می توانند به عنوان سوژه ای برای یک مجموعه و کار جدید استفاده کنند. آژانس عکس NVPکانادا، از همان ابتدای شیوع کرونا به بنیاد پولیتزر پروژه ای پیشنهاد داد که موافقت و حمایت مالی قرار گرفت. در این پروژه 8 عکاس ایرانی، عکس های مرتبط با سوژه کرونا گرفتند و در قالب یک مجموعه گروهی به آژانس عکس nvp تحویل دادند.
جلال شمس آذران هم یکی از این عکاسان است که به گفته خودش، کرونا خیلی او را به تفکر درون خودش و ارتباط با خانواده ش وا داشت. به قول خودش کرونا باعث شد که او محیط پیرامون و اعضای خانواده ش را خیلی بیشتر و دقیق تر از قبل ببیند و همین دیدن های دقیق را تبدیل به سوژه برای عکاسی کرد. او از همان اسفندماه سال گذشته که شیوع کرونا شدت گرفت کارش را شروع کرد و کارهای خود را در قالب سه مجموعه با موضوعات ، کارگران روزمزد در آذربایجان شرقی، کارگران بهشت زهرا و نگاهی به اطراف (خانواده) برای پروژه قدم زدن روی تیغ آژانس عکس NVP است تولید کرده است.
با او درباره حس و حالش در این دوران و سوژه عکس هایش گفتگو کردیم.
شمس آذران گفت: آغاز دوره کرونا برای من همزمان شد با مراسم چهلم پدرم که البته ایشان به دلیل دیگری و قبل از شیوع کوید 19 از دنیا رفته بودند. در آن ایام مادر من که خیلی احساس تنهایی می کرد خودش را برای برگزاری مراسمی برای چهلم پدرم آماده کرده بود و فکر می کرد با دیدن فامیل کمی احساس تنها بودنش رفع می شود. اما متاسفانه شیوع کوید 19 باعث شد که همه مراسمات تعطیل شوند و ما هم نتوانستیم برنامه ای برای پدرم برگزار کنیم و خانه ما یکدفعه به دلیل فوت پدرم و شرایط کرونایی خیلی خلوت شد. حتی یادم هست یکروزی مادرم دوتا پیراهن سفید برای دو نوه ش هلن و سانا آماده و با خودش فکر کرده بود اینها را به عنوان عیدی به آن دونفر هدیه دهد, ولی یکدفعه یادش افتاد که دو هفته است که آنها را ندیده است و خیلی به فکر فرو رفت. من در تمام این مدت شاهد چنین صحنه هایی از احساس تنهایی مادرم و دلتنگی ش برای دیدن فرزندان و نوه هایش بودم و کاری هم نمی توانستم برایش بکنم.
این عکاس مستند آژانسNVP ادامه داد: به وجود آمدن چنین شرایطی باعث شد که من روی موضوع خانواده و درون خانواده زوم کنم و به نقش خودم به عنوان یک پسر، دوست و عضوی از خانواده بیشتر تمرکز و فکر کنم. به این ترتیب من خیلی نسبت به آدمها و اتفاقات اطرافم حساس شدم و عکاسی از همین سوژه های دور وبرم را آغاز کردم.
ابتدا کار روی سوژه کارگران روزمرد را آغاز کردم؛ کسانی که علی رغم شرایط سخت کرونایی مجبورند سرکار بروند و خب قبل از این هم که خوب نگاه کردن به اطرافم را آغاز کرده بودم، بنابراین رفتم سراغ عکاسی از یک خانمی که علی رغم اینکه شوهرش بیماری کلیه داشت، بخاطر اوضاع مالی ش مجبور بود سرکار برود و خانه ما هم برای انجام کارهای خانه می آمد. نکته قابل تامل هم برایم این بود که برای کارگران روزمزد نان شب از مرگ و بیماری واجب تر بود.
یا مثلا خانم دیگری می رفت از ترکیه جنس آورد و میفروخت ولی به دلیل شرایط کرونا جنس هایش در مرز ماند و این خانم مجبور بود برای پرداخت اجاره مغازه ش سرکار برود و مغازه ش را باز می کرد. برای انتخاب سوژه هایم هم تلاش می کردم که بیشتر از اطرافیان درجه یک خودم که وضعیتشان را می بینم و با من آشنا هستند استفاده کنم چون در فامیل و اطرافیان ما، همه من را به عنوان عکاس می شناسند و هراتفاقی بیفتد خبرم می کنند مثلا یکی ازسوژه هایم که در بهشت زهرا بود مرتبط با فوت یکی از اقواممان در همین ایام بود که من از کارگردان روزمزد بهشت زهرا عکاسی کردم. خلاصه بخواهم بگویم کرونا باعث شد که من خیلی بیشتر و دقیق تر ببینم.
شمس آذران اضافه کرد: در طول عکاسی از این پروژه ها که خیلی سعی می کردم نگاه کنم، تمام مدت با خودم فکر می کردم که مردم ایران در این چهل سال یا درگیر جنگ بودند یا بلایای طبیعی و مشکلات اقتصادی و در چنین شرایطی آدمها کی فرصت می کنند سراغ رویاهایشان بروند؟ بنظر می رسد برای مردم ما دیگر رویایی نمانده و همه انقدر درگیر مسائل اقتصادی و مشکلات مالی شدند که همه به جای دنبال رویا بودن دنبال نان هستند. پس رویاهای ما کجا می روند و چه می شوند؟
او در ادامه بیان کرد: دو چیز در زندگی من باعث شد که من بیشتر به درون خودم و تاریخ خودم و خانواده م متمرکز شوم؛ یکی آلزایمر پدرم که باعث شد من مجبور به خانه نشینی شوم و بیشتر با خانواده در ارتباط باشم و دیگری هم کرونا. چون تا قبل از این اتفاقات مدل عکاسی من بیشتر در سفر بود و من خیلی در خانه و میان خانواده نبودم. کرونا باعث شد که من عکاسی م درونگراتر و شخصی تر شود. من خیلی سیال و فی البداهه کار می کنم، بنابراین برنامه ریزی و پیش بینی برای ادامه دادن و آینده این پروژه ندارم و تا هروقت که پیش بیاید و سوژه ها مرا صدا کنند کار را ادامه می دهم