اخباراخبار هنرتئاتردر شهرصفحه اول

نگاهی به اجرای نمایش «عاشقانه ها» در کانادا

طبل تو خالی

مانا کیانی – تورنتو : بالاخره نمایش پرفروش «عاشقانه ها» به کانادا رسید و در سه شهر مونترال, تورنتو و ونکوور به روی صحنه رفت. طبق گزارشی که در سال ۱۴۰۱ منتشر شد، این نمایش طی ۳۳ اجرا، با میزبانی میانگین ٤٠٠نفر در هر سانس و بیش از ۱۲,۰۰۰  مخاطب در طی اجراهای خود توانست رکورد حضور تماشاگر در پردیس تئاتر شهرزاد را بشکند.

داستان حول محور سه زن دستفروش خیابانی می‌چرخد که هر سه عاشق یک جوان خواننده عاشق‌پیشه شده‌اند. که در حوالی ایستگاه حقانی ساز می‌زند و می‌خواند. هر سه این زن ها فکر می‌کنند تنها زن و تنها عشق زندگی این مرد جوان هستند‌.  این سه زن هر سه در مترو کار میکنند و هر سه فرزانه نام دارند. رویایی این زنان دستفروش این است که بتوانند هزینه آلبوم این خواننده دوره گرد را تهیه کنند تا به این طریق مهر خود را در دل او جا کنند.

هر چند به نظر می رسد متن نمایشنمامه برای اجرا در کانادا دستخوش تحولاتی شده است، اما واقعیت این است که از نویسنده پر طمطراقی چون محمد چرمشیر انتظار بیشتری میرفت. متن نگاهی سطحی و مردانه به زن و جایگاه زن در اجتماع دارد. در این نمایش زنها به هیچ چیز جز جیب پر پول مرد اهمیت نمی دهند و خود را به هر شکل و شمایلی که مردانه پسند باشد، درمی آورند. از رنگ روشن مو گرفته تا جراحی و پروتز.

اما شیوه اجرا، قدری از نقاط ضعف نمایشنامه را پوشانده است. از آغاز نمایش، وقتی سالن در تاریکی مطلق است، صدای بازیگران در بین مخاطبان حاضر در سالن، به گوش می رسد. امیر عظیمی با گیتارش ساز زنان، از پله ها پایین می آید. او در حال گفتگو با زنانی است که ما تنها یکی از آنها را (سیما تیرانداز) در بین جمعیت می بینیم. نوازنده جوان داستان زندگی اش را برای آن زنان تعریف میکند و از روابطش می گوید، روابطی که باعث تعجب زن ها می شود. این نمایش حدودا ۹۰ دقیقه ای از سه بخش اصلی تشکیل شده است. ۳ زن راوی، هر کدام جداگانه روی صحنه می آیند و از زندگی، آرزوهای دست نیافتنی شان و عشق خود به خواننده جوان می گویند و می روند و صحنه را به دیگری می سپارند. این نمایش برپایه تعامل بین بازیگر و مخاطبان طراحی شده است. در واقع مونولوگ هر کدام از این سه زن، در جایی از نمایش به دیالوگی بین او با تماشاگران تبدیل می شود. همچنین از آنجا که نمایش قرار است موزیکال هم باشد، راویان، مخاطبان حاضر در سالن را دعوت به همخوانی با ترانه هایی که همه ما با آنها خاطره داریم. ترانه هایی که هیچ کدام در داخل کشور تهیه و تولید نشده اند.

در سال ۱۳۹۸ نمایش «عاشقانه ها» در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفت و پس از مدت زمان کوتاهی، توسط اداره کل ‌هنرهای نمایشی توقیف شد. توقیفی که شاید به دلیل خوانندگی  زنان بازیگر بود یا شاید هم به دلیل بیان روابط دختران و پسران، که هیچ گاه از سوی حاکمیت، به رسمیت شناخته نشده است.  توقیفی که باعث شد، این نمایش که حرف تازه ای هم برای گفتن ندارد، سر و صدای بیشتری بکند و در اجرای مجدد خود، پس از توقیف، عنوان پرمخاطب ترین نمایش در پردیس تئاتر شهرزاد را از آن خود کند.

در خلاصه این نمایش که به صورت مشترک توسط محمد چرمشیر و بهمن عباسپور نوشته شده آمده است: «عاشقانه‌های خیابان» روایتی خاص از زندگی پیچیده و دشوار زنان دست‌فروش در خیابان ها و مترو است. زنانی که غلام هر روز آنها را سوار مینی بوس می کند و به محل کارشان که فروشندگی در مترو است، می رساند. البته برخی هم فال می فروشند و برخی گدایی می کنند. اما عاشقان قصه ما، فروشندگانی هستند از صبح تا شب در واگن ها می چرخند و جنس می فروشند و در نهایت هم باید باج سبیل به غلام بدهند.

تا جایی که ذهن نگارنده یاری میکند، در هیچ کجای نمایش به اینکه چطور زنانی که تمام روز را در داخل مترو و زیر زمین، می گذرانند، چشم شان به دیدن این نوازنده دوره گرد می افتد، اشاره ای نمی شود. مسیری طولانی که هر بار این فروشندگان، از متروی حقانی باید طی کنند تا به پاساژی در میدان ونک برسند تا با معشوق خود دیداری داشته باشند.

از اینها هم که بگذریم، نویسنده به دشواری هایی که این قشر در تامین معاش دارند، نگاهی گذرا و سرسری داشته است. قشری که در واقعیت، پیش از رسیدن به ایستگاه بساطش را جمع و داخل ساک پنهان می کند تا از دست مامورین مترو در امان باشد. بسیاری از مسافران مترو شاید بارها و بارها شاهد برخورد خشن و به دور از ترحم مامورین با فروشندگان داخل مترو، بوده اند.

از سوی دیگر راویان این نمایش می توانستند از هر قشری که سوار مترو می شوند، باشند و در مسیر روزانه خود به سر کار یا دانشگاه، این خواننده خوش بر و روی را دیده و در یک نگاه یک دل نه صد دل عاشقش بشوند و بقیه داستان.

در طول نمایش مخاطب شاهد روایت زنانی است که خود آرزویی ندارند یا از برآورده کردن آرزوی خود عاجزند و فقط و فقط کار می کنند تا آرزوی معشوق خود را برآورده کنند. در چنین فضای قاعدتا شعارهای سطحی و دم دستی که در رسای جایگاه و شان زنان جسته و گریخته شنیده می شود چنگی به دل نمی زند. در نهایت در این روایت، زن موجودی ست که عشق را گدایی می کند یا خود را به هر صورتی درمی آورد تا مردی را برای ازدواج  قانع کند و به این ترتیب سر و سامانی بگیرد. گویی که رسالت زن در ازدواج است و بس. نگاهی که بخش سنتی جامعه همچنان به زن دارد: ازدواج و فرزندآوری.

نگاهی که انتظار می روند قشر فرهنگی، تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر دوران ما، از آن دوری کنند و در ذم آن بگویند و نه در مدح و ترویج آن. اگر رسالت هنر تئاتر، رساندن صدای قشر بی صدای جامعه است، بی شک این نمایش در این حوزه بسیار ضعیف عمل کرده و شان زن را بسیار پایین آورده است. بی شک کسی مخالف ازدواج و داشتن فرزند نیست. اما آنچه در این بین اهمیت دارد، حق انتخاب زن برای ادامه مسیر زندگی خودش است. حقی که در جامعه در بسیاری از سطوح از شهروندان سلب شده است.

 

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا