اخباراخبار هنرپروندهسینماصفحه اولمهرجویی

اندوهی دوگانه

خبری کابوس وار!

سنبل پویان، فیلمنامه نویس و منتقد سینما
تورنتو – کانادا

تورنتو – سنبل پویان: چند سال بیشتر نداشتم که کابوس شبهایم بلوری ها بودند. حتی گاه در دل طبیعت در افق کوهستان بالای تپه ها واقعا بلوریها را می دیدم. بعدها در بزرگسالی و فضای روشنفکری جواب تمام سوال هایم شده بود به خاطر کوزه به سرا. همواره مهرجویی سایه هایی خلق می کرد که با ما بود و زندگی می کرد.

سوال می کرد وجواب خودش را می داد. در آن لایه هایی از زندگی نفوذ کرده بود که هم قشر روشنفکر با آن همراهی می کرد و هم مردم کوچه و خیابان. مهرجویی نام آشنایی بود از نسل به جا مانده قبل انقلاب؛ هنرمندانی سوای فیلم فارسی و روزمرگی های سودآور هنری آن روزها.

این میان تولد هامون؛ گستره وسیع سوالها و مفهموم زندگی را برای نسل جوان آن زمان پدیدار کرد. پدیده هامون و آشنایی نسل من با او در سالهای پایانی جنگ و ناامیدی که تازه داشتیم پا به عرصه فرهنگ و هنر می گذاشتیم و انصافا انسانهای با استعدادی هم در آن دوره به عرصه فرهنگ معرفی شدند. چیز کمی نبود. برای آن نسل فلسفه به علاوه سینما از مهرجویی شکل گرفت و ادامه پیدا کرد. فرهنگ مطالعه و تحقیق و ادبیات شناسی بی شک دست آورد سینمای مهرجویی بود و هست.

 

داریوش مهرجویی و وحیده محمدی فر – عکس از مریم سعیدپور

نسل فیلمسازان بعد از مهرجویی از او و آثارش آموخت و خواند و مشق کرد و تاثیر پذیرفت. ولی هرگز کسی  نتوانست آثار او را کپی کند و حتی نزدیک شود و یا ادای او را دربیاورد. در حالیکه همواره در ویترین آثار نسل جوان سینما شاهد کپی های ناقص از آثار برجسته و موفق اساتید سینما هستیم. آثاری که هرگز حق مطلب را ادا نمی کنند.

داریوش مهرجویی بی شک استاد بی بدیل سینما بود؛ از آن رو که بی نهایت از او آموختیم. هم در عرصه هنر و هم در چرایی زندگی و هویت فردی. حتی شاید بتوان گفت که این مفهموم تازه از هویت زن و معنا کردن زندگی؛ و احقاق حق آنها در یکی دو سال اخیر مقدمه اش را از  نگاه مهرجویی به پدیده زنانگی گرفته. در جامعه پست مدرن و رو به گذار ما که در عین تمایل به مدرنیسم هنوز درگیر زنجیرهای قوانین پوسیده و قرون وسطاییست؛ آثار مهرجویی گوهری یکتا بود.

نمایی از فیلم هامون، ساخته‌ی داریوش مهرجویی

۲۲ مهرماه امسال درک خبر کابوس وار قتل مهرجویی و همسرش کار ساده ای نبود. مهرجویی پا به سن گذاشته بود واز دست دادنش قابل پیش بینی بود. اما نوع مرگ او خود تراژدی پیچیده ای بود که فقدان او را به دو بخش کرد. از یک سو مانده بودیم برای نبودنش و حضور نداشتنش در عرصه فرهنگ و سینما غصه بخوریم وهضمش کنیم؛ و از سمتی به دشواری می توانستیم مرگ تلخ و دلخراش او و همسرش که خود ابعاد اجتماعی و سیاسی عمیق تری داشت را در این روزهای پر آشوب کشور تحلیل کنیم.

گویی سایه های مه گرفته بلوریها دوباره جان گرفته و اشباح؛ خون بی گناه او را ریخته اند. سوالات بسیاری بی جواب مانده‌اند و بهت و حیرت همه دوست‌داران مهرجویی را فرا گرفته است. تنها چیزی که حقیقتا آشکار است این است که مهرجویی و باقی هم نسلانش سزاور بهترینها هستند. حتی سزاوار مرگی در خور.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا