برادران داردنصفحه اول

نقدی بر فیلم «پسر» اثر برادران داردن

هادی دینوری
***

داستان فیلم پسر به کارگردانی برادران داردن، حکایتی است روانکاوانه در مورد پدری که با قاتل فرزند خود روبروست. این فیلم در کارنامۀ داردن‌ها جایگاه مهمی دارد، هر چند که مانند فیلم های رزتا و بچه محصول سال های 1999 و 2005 میلادی موفق به دریافت نخل طلای کن نشده‌است، اما بازی درخشان اولیویه گورمه در نقش پدر، برنده بازیگری آن سال جشنواره کن را از آن این فیلم کرده‌است.

نکته‌ای که در ابتدا ممکن است به ذهن خطور کند داستان روانشناختی و جذابی است که مخاطب را تا پایان فیلم همراهی می‌کند و استیصال پدری که به خوبی شخصیت‌پردازی شده‌است ولی اینطور به نظر می‌رسد که این موارد، تنها بخشی سطحی از داستان است و درخشندگی فیلم به خاطر استفادۀ درست آن از فرم سینمایی برای ساخت ست.

Jean Pierre and Luc Dardenne
Jean Pierre and Luc Dardenne

برادران داردن با استفادۀ صحیح از دوربین، صدا، کادرهای بسته و ناهنجار، وسایل صحنه، نمادها و تکرار موقعیت‌های مشابه در جای‌جای فیلم توانسته‌اند اثری قابل احترام و مهم در تاریخ سینما از خود به یادگار بگذارند.

فیلم با صدای چکش و قابی بسته از پشت سر گورمه شروع می‌شود، در آغاز فیلم، صدا بر دوربین غلبه دارد و به فضای گنگ داستان بسیار کمک می‌کند به عنوان مثال زمانی که گورمه می‌خواهد سیگاری روشن کند ابتدا صدای فندک شنیده می‌شود، سپس دود سیگار و در انتها خود سیگار. این الگویی است که در ابتدای داستان بارها تکرار می‌شود مانند صدای وسایل نجاری، شیر آب، شستن ظرف و مثال‌های دیگر. با گذشت زمان و آشنایی با کاراکترها و روشنتر شدن فضای داستان، این رویه تغییر می‌کند و دوربین به همزمانی با صدا نزدیک می‌شود که می‌توان به سکانس فروشگاه میان راه کارخانۀ چوب‌بری اشاره کرد که در آن پاک کردن دست، شستن عینک و روشن کردن سیگار توسط گورمه همزمان با تصویر نشان داده می‌شود. از طرف دیگر قاب‌های بسته از زوایای مختلف و حرکت دوربین روی دست از عوامل مؤثر دیگری است که حس اضطراب و  سردرگمی را القا می‌کند. با تکنیک دوربین روی دست نه تنها حس نگرانی که همذات‌پنداری با شخصیت‌ها در مخاطب تشدید می‌شود و کادرهای بسته‌ای که کاراکترها را در خود جای نمی‌دهند، به طور طعنه‌آمیزی کنایه‌ای هستند به پنهان ماندن بخشی از واقعیت زندگی.

Promesse_Current

عامل دیگر درخشش فیلمِ پسر آکسسوار یا وسایل صحنه و نحوۀ استفاده از آنها است. داردن‌ها از وسایل صحنه با هوشمندی خاص خود و چیدمانی کم‌نظیر برای پیشبرد داستان و  کمک به شخصیت‌پردازی کاراکترها  استفاده کرده‌اند. به عنوان مثال رنگ لباس پدر آبی است که نماد غم همراه با آرامش است درست برعکس همسر سابقش ماگالی. او لباس قرمز بر تن دارد که نماد احساس، خشم و شهوت است و نباید فراموش کرد که او در رابطه با مردی دیگر باردار شده‌است، که تأکیدی است بر ویژگی‌های احساسی ماگالی. نکتۀ دیگری که شاهدی است بر هوشمندی سازندگان پسر، زمانی است که گورمه در کمد وسایل خود را باز می‌کند و ما شاهد مسیر ریزش رنگ خشک‌شده از شیار در هستیم طوری که گریستن را به ذهن متبادر می‌کند و سپس قفل شدن در که همگی در راستای پردارش شخصیت درونگرا و اندوهگین گورمه هستند. قفل در کارخانه‌ای که در انتهای فیلم توسط پدر باز می‌شود همین قفل است. راه یافتن به درون پدری که در تنهایی خود فرو رفته است. مثال هایی از این دست فراوان است: استفاده از طناب، ظرف غذا و فلاسک چایی گورمه. بند آبی لباس پدر که به خاطر سقوط فرانسیس از بلندی نردبان پاره شده‌است و پدر شب قبل از رفتن به کارخانه چوب‌بری آن را می‌دوزد، حکایت از این دارد که پسر بخشیده خواهدشد. به طور کلی کارگردانان فیلم از وسایل موجود نهایت استفاده را کرده‌اند: بند لباس پسر همیشه پیچیده‌به‌هم و نامنظم است که در مقایسه با پدر و حتا پسران دیگر کاملاً در نقطۀ مقابل قرار دارد و اشاره‌ای است به متفاوت بودن شرایطش با دیگران.

lefils

دیالوگ‌ها هم سهم مهمی ایفا می کنند. وقتی برای اولین بار پسر را در قابی بسته و از پشت می‌بینیم او درخواست سوپ کرده‌است و باید 20 فرانک بپردازد به بیان دیگر باید بهایش را بپردازد. در داروخانه نیز پدر باید 20 فرانک بپردازد که اشاره ایست بسیار ظریف، گویی که هر دو به یک میزان ولی از شرایطی متفاوت باید بهای کارهایشان را بپردازند، پسر نادانسته (دوربین از پشت او را در برگرفته) و پدر دانسته (نمای بسته از روبرو). یا زمانی که گورمه به شاگردانش نحوۀ بالا رفتن از نردبان با تخته‌های چوبی را آموزش می دهد همۀ پسران را به اسم صدا می‌کند به جز فرانسیس قاتل فرزندش را و به عنوان آخرین مثال پدر فاصلۀ سنگفرش سفید تا لاستیک ماشین قرمز را به اندازۀ یک سانتیمتر اشتباه محاسبه می‌کند ولی سایز لباس پسر و از همه مهمتر فاصلۀ بین پسر و خودش را درست تخمین می‌زند.

فیلم پسر از لحاظ نشانه‌شناسی هم قابل بررسی است. خواب نمادی از نادانی و ناآگاهی معرفی می‌شود. گورمه پسر را از خواب بیدار می کند که نشانی از رستگاری فرانسیس است. یا شستن عینک که اشاره به تغییر دیدگاه پدر نسبت به فرانسیس است. گذشتن از محل کارخانۀ چوب‌بری و بازگشتن که گویی سفری است به حادثۀ سال‌های گذشته و مثال‌های بیشمار دیگر که همگی در خدمت پیشبرد داستان بدون احساس گزافه‌گویی و خودستایی هستند.

le_fils_poster.jpg

اینگونه به نظر می‌رسد که گلدان کنار پنجرۀ کاترین شاهدی بر این ادعا است که برادران داردن فرانسیس را پسری بی گناه که بر اثر اشتباهی کودکانه در این شرایط قرار گرفته‌است معرفی می‌کنند و او را موهبتی برای اولیویه گورمه می‌دانند تا از جهان تنگ و تاریک خود جدا شود.

در کلام آخر فیلم از نظر فرم و محتوا به تعادل می‌رسد و گفتۀ اولیویه را به یاد می آورد که: “وزنش را روی شانه ات به تعادل برسان.”

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. سلام ، بسیار سپاسگذارم از نقد فوق العاده جناب دینوری
    امیدوارم شاهد نقد های بیشتری از ایشون باشیم
    موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا