اخبار هنرسینماصفحه اول

بانوی عمارت، تحلیلی تخیلی بر تاریخ زنان ایران

یادداشتی درباره سریال بانوی عمارت
سنبل پویان

سنبل پویان، فیلمنامه نویس و منتقد سینما
تورنتو – کانادا

سریال پر بیننده بانوی عمارت که شاید بتوان نام قصه آشتی کنان مردم با تلویزیون برایش گذاشت، کپی برداری ناقص و کم رنگ و رویی از موفقیت سریال شهرزاد بود که متاسفانه نه جذابیت های آن را در چنته داشت و نه توانست برای بیننده بی توقع  تلویزیون که همیشه در انتظار معجزه ای از این جعبه جادویی است، قانع کننده باشد. بیننده ای که با همه کاستی ها و سانسورها، در اوج بی پولی تلویزیون، دشواری های تولید و زمان کم برای ساخت چنین پروژه هایی، سعی می کند با حداقل ها بسازد و نهایت استفاده را از اندک فرصت های پیش آمده ببرد و قدری به دیش ماهواره اش استراحت دهد و توجه اش را از کشور همسایه به پایتخت معطوف کند. اما متاسفانه هنوز هم دست اندرکاران و مدیران تصمیم ساز تلویزیون ملی، کمترین اهمیتی برای حفظ همین معدود بیننده وفاداری که هنوز برایشان مانده به خود نمی دهند.

سریال مدار صفردرجه از حسن فتحی

اگر مثلا علیرغم بودجه کم، اندکی بیشتر صرف تحقیق شود و فیلمنامه را کارشناسان تاریخی معتبر و مستقل کالبدشکافی کنند و زمان بیشتری صرف پیش تولید شود، چقدر بر کیفیت اثر نهایی می افزاید؟ متاسفانه سهل انگاری و پر کردن آنتن به هر قیمتی جزو عادت های نادرست تلویزیون در این چهل ساله گذشته بوده و هست. البته بوده اند سریالهای تاریخی که به لطف تعهد و تلاش سازندگانشان و علیرغم تمام بد عهدی ها و کارشکنی های مدیران تلویزیون اثری در خور از آب درآمده اند و آبروی همان مدیران بی کفایت را خریده اند. به یاد بیاوریم سریالهای تاریخی حسن فتحی در تلویزیون مانند پهلوانان نمی میرند، شب دهم و مدارصفردرجه که همگی از کیفیت متوسط به بالا بر خوردارند.

سریال پهلوانان نمی میرند از حسن فتحی

سازمان عریض و طویل صدا و سیما که بیش از کیفیت به فکر بالابریدن کمیت است و تا توانسته شبکه تلویزیونی درست کرده و اصرار هم دارد که مدیریت همه را هم از مرکز کنترل کند، همیشه مشکل تامین بودجه داشته است. نه به دلیل اینکه پولی در بساطش نبوده، بلکه به خاطر بی کفایتی عناصر هدایت کننده اش همیشه بر لبه تعطیلی گام برداشته است. با این حال در همین سازمان همیشه رو به تعطیلی، گاها افرادی باهوش و حرفه ای توانسته اند داستان خوبی را بیهوده از بین نبرند و بر عکس آن را به شیوه ای جذاب و اقتصادی به تصویر درآورند تا تمشاگران گریزپا را پای جعبه جادویی نگهدارند.

عزیزالله حمید نژاد با کارنامه درخشان (که از جمله می توان به دو فیلم بلند سینمایی اشک سرما و هور در آتش اشاره کرد) که می توانست تا آخر عمرش فیلمی نسازد و به همان کارنامه بسنده کند ناگهان سر ازتلویزیون در می آورد و با ساخت سریال تاریخی بانوی عمارت در فضایی کاملا متفاوت با تجربه فیلمسازی اش خود را به چالش می کشد. برای کارگردانی که در ژانری دیگر به خوبی توانایی های خود را به اثبات رسانده است، بانوی عمارت دستاورد فوق العاده ای محسوب نمی شود.

مریم مومن و غزل شاکری در سریال بانوی عمارت

اما بهر حال می توان گفت که اگر هم نکته مثبت و سر سوزن ذوق و اندک هوشی در این سریال دیده شود تنها و تنها به خاطر حضور حمید نژاد است، و فیلمنامه سطحی و تولید ضعیف و نظارت فاجعه بار تلویزیون. یکی از معدود هوشمندی های این سریال معرفی ستاره ای از دنیای تئاتر به نام حسام منظور است. بازیگری متبحر، با صدایی پر قدرت که به مدد سالها تجربه تاتری خود نظرها را جلب کرده و با هوشمندی کارگردان بار اصلی قصه را به دوش گرفته و بقیه بازیگران را به حاشیه برده است. در این بین پانته آ پناهی ها، خداپناهی، غزل شاکری و گروه بیشماری از حرفه ایها متوسط ترین بازی خود را به نمایش گذاشته و نتوانسته اند با او هماوردی کنند. تنها رگه هایی از ایفای نقش های ظریف و جدی را می توان در شبنم فرشاد جو و علیرضا شجاع نوری یافت که اتفاقا وزنه سنگینی در مقابل پانته آ پناهی ها بود.

طراحی صحنه و دکور، طراحی لباس ها، گریم و زیورآلات همانند تاریخچه داستان و شخصیت ها، همچون اکثر قریب به اتفاق سریال های تاریخی تلویزیون بی دقت، شتاب زده و سهل انگارانه اند. در این میانه بلبشو، موسیقی و صدای چاووشی هم  برخلاف سریال شهرزاد اثر ماندگاری در ذهن بیننده ایجاد نمی کند.

علیرضا شجاع نوری در سریال بانوی عمارت

اما بزرگترین و عمیقترین غلط متعلق به فیلمنامه سریال است که می شود گفت عجیب و بی نهایت بهم ریخته است .آنقدر که حتی می شود به عنوان درس عبرت در دانشکده ها تدریس شود. شخصیتهای دوگانه و بی ثبات همانند رشید خواستگار اول فخرزمان، افسرالمولک، میرزا رضا و… به نهیات سطحی و باری به هر جهت طراحی شده اند. حتی خود شازده ارسلان که می توانست به فاصله کوتاهی عاشق و خائن فرصت طلب و حتی قهرمان مردمی و آزادی خواه و گاه شکست خورده و ضعیف النفس باشد و بدون دلایل قانع کننده همزمان دارای انبوهی از تضادهای توضیح ناپذیر باشد.

 

شاید نویسنده خواسته به تصور خودش سیر تحولی شخصیت شازده را در طول داستان به نمایش بگذارد اما به هیچ وجه موفق نبوده و عدم ثبات شخصیت اصلا قابل هضم نیست. به عنوان مثال ارسلان وقتی عاشق است رغیب عشقی خود را دزدیده، شکنجه و دعوت به دوئل می کند و داد از عشق راستین می زند. چندی بعد که در زندان مستنطق است با تمام احساسات رقیقش می تواند شاهد شکنجه زندانیان باشد.و در پایان که ظاهرا اوج منحنی تحول را سپری می کند برای احقاق حق، دشمنان خود را تا سر حد مرگ شکنجه می دهد. در این حال نویسنده انتظار دارد بیننده با شازده همذات پنداری کند، پابه پای او پیش برود و با شاهکار شگفت انگیز پایانی شاهد فرار او باشیم تا قهرمان سر در گم و بلاتکلیف ما وارد دوره از تاریخ شود که نسل جدید عملا اطلاعات درست و دست اولی از آن ندارد.

سمت چپ, میلاد میرزایی در نقش رشید در سریال بانوی عمارت

نکته حیرت انگیز دیگر تحریف بی محابا و ناشیانه نقش زنان در تاریخ ایران خصوصا در برابر مردان و خانواده، آنهم در دوره قاجاریه است. از افسرالمولک قاجار تا فخرالزمان تاجرزاده، از مهری ندیمه، تا جواهر که سودای حضرت اشرف شدن دارد همگی برخلاف حقیقت و اسناد تاریخی، حکمرانان داستان و ایفاگر نقش های اصلی در سیاست و جامعه هستند. چیزی غریب و ناممکن که حتی نسل مادر بزرگان ما هم چنین تجربه ای را به یاد ندارند. شاید همه ما داستان هایی اغراق آمیز از دسیسه بازی، حسادت و مبارزه زنان در تاریخ شنیده باشیم، اما تنها سکوت و مظلومیت، صبر، نجابت و در سایه بودن، واقعیت انکار ناپذیر نسل تاریخی زنان ایرانی است و نه در آمدن جلوی قشونی سرباز و اهل سایه، و یا زبان بازی با تجار و رغیبان. همین تفاوت هاست که شهرزاد را شهرزاد می کند.

زنی قابل باور، که با وجود مدرن بودن، ضعف های زن بودن در جامعه مردسالار سنتی را به خوبی نمایان می کند. پزشکی آزادی خواه در دل جامعه سنتی و از معدود زنان آغاز کننده نسل روشنفکر، که در دل قصه عاشقانه همپای بقیه شخصیتها رنگ واقعیت بخود می گیرد. آنهم در بین انبوهی از زنان آرام و کلاسیک زمان خودش. اما در بانوی عمارت بر خلاف واقعیت این زنان هستند که تمامی نقش های اصلی را به عهده می گیرند که تصنعی، دستوری و بی ملاحضگی محض است.

شبنم فرشادجو در سریال بانوی عمارت

بانوی عمارت با همه محدودیت هایش، کوششی نصفه و نیمه برای بازسازی موفقیت سریالهای خانگی، اینبار در رسانه ای فراگیرتر مثل تلویزیون است. از این منظر که تفسیر سیاسی و نقد اجتماعی امروز را می توان در بستری از تاریخ گذشته همانند شهرزاد یا دندون طلا ساخته میرباقری راحتر بیان کرد، آن هم در تلویزیون کاملا حکومتی و با همه سانسورهایش جای امیدواری دارد. همچنین تاثیری که این نوع مجموعه ها بر ذائقه تماشاچی ایرانی می گذارد ، حداقل ورقی از تاریخ کهنه این سرزمین شاید،شاید زده شود قابل ستایش است، و اگر این روند ادامه پیدا کند در خوش بینانه ترین حالت، می توان به ادامه سریال سازی در رسانه خانگی وسپس تلویزیون ملی کمی امیدوار بود.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا