اخباراخبار هنراز گوشه و کنارتئاترصفحه اولمجید موثقی

زیر چادر مونتی

شکوفاترین سیرک خلاق سوئیس

مجید موثقی
کارگردان و منتقد سینما

مجید موثقی | هر سال، وقتی تقویم تازه را ورق می‌زنم و هنوز بوی کاغذش مثل هوای اولین روزهای زمستان گرم و تازه است، اولین خطی که روی صفحه ذهنم می‌افتد، نه مقصد است و نه تاریخ پرواز؛ یک تصویر است، دری نیمه‌باز با بوی رنگ صحنه، نور زرد کم‌رنگی که پشت پرده‌ها می‌لرزد، و صدای دوری از تماشاگرانی که هنوز ننشسته‌اند. انگار هر سال، پیش از هر تصمیم دیگری، جهان برایم با درهای تئاتر باز می‌شود.

در سفرهایم به هر شهری، اولین کاری که می‌کنم پیدا کردن سالن‌هایش است: اوینیونِ آفتاب‌سوخته، ادینبورگ با خیابان‌هایی که گاهی فکر می‌کنی خودشان نمایشنامه‌ای در حال اجرا هستند، لندن و کاونتری با آن غروب‌های مه‌آلود و زنگ سالن‌هایی که از میان مه رد می‌شود، و ایرلند با رطوبتی که روی صندلی‌ها و حتی روی دیالوگ‌ها می‌نشیند و برلین، شهر بی‌پایانی که همیشه انگار گوشه‌ای دارد که تازه دارد خودش را کشف می‌کند، از «برلینر انسامبل» گرفته تا سالن‌های بی‌تابلو که تنها با یک پوستر کوچک، جهانی را پشت درشان پنهان کرده‌اند. اما در میان همه این صحنه‌ها، یک چیز همیشه رشته نامرئی سلیقه و شور من را می‌کشد: سیرک.


سیرک برای من همیشه جایی بوده که تخیل نه‌فقط زنده می‌شود، بلکه قانون می‌گذارد؛ جایی که منطق عقب‌نشینی می‌کند و بدن انسان با سقوط‌ها و پرش‌هایش ناگهان چیزی از حقیقت زندگی را عریان می‌کند. همیشه گفته‌ام این آدم‌هایی که با دماغ‌های قرمز روی صحنه می‌چرخند، فقط ما را نمی‌خندانند؛ شاید می‌خواهند یادآوری کنند چقدر دنیای ما هم می‌تواند یک دماغ سوخته باشد ، قرمز، دردآلود، اما خنده‌دار.در فستیوال‌هایی مثل ادینبورگ، اوینیون، یا جشنواره تئاتر زوریخ، اگر یک سیرک پیدا می‌کردم، مسیرم عوض می‌شد. انگار میان هزار اجرای تئاتری، سیرک همیشه نقطه‌ای بود که زمان در آن خم می‌شد.

سیرک مونتی (Circus Monti) در زوریخ برایم یک عمق، گرما و هویت متمایزی دارد. زوریخ برای من فقط شهر سکونت نیست؛ شهری‌ست با تار و پود هنری خودش. در کنار سالن های تئاترهای متفاوت آن ، سیرک‌ها هم بخشی از تنفس فرهنگی شهرند. در سوئیس سه سیرک اصلی شناخته شده‌اند—آن سیرک باشکوه « زانو – Knie » نام دارد که بیشتر توریستی است، سیرک Conelli موسمیِ کریسمس است که تجربه دلنشینی است ، سپس مونتی سیرکی که انگار همیشه «در حاشیه» است اما با کیفیت و خلاقیتی در «مرکز» می‌درخشد.

مونتی در ۱۹۸۵ تأسیس شد؛ درست در دوره‌ای که بسیاری از سیرک‌ها هنوز وابسته به حیوانات بودند، مونتی با جسارت تمام اعلام کرد: جهان نمایش می‌تواند با بدن انسان کامل شود. از همان روز اول، فلسفه‌اش این بود که سیرک، شکل دیگری از تئاتر است—تئاترِ بدن. همین انتخاب جسورانه، مونتی را به یکی از مهم‌ترین سیرک‌های مستقل اروپایی تبدیل کرد؛ سیرکی که امروزه نه‌فقط در سوئیس، که در جشنواره‌های بین‌المللی هم حضوری جدی دارد و در رسانه‌های محلی به‌عنوان «شکوفاترین سیرک خلاق سوئیس» از آن یاد می‌شود. جامعه زوریخ هم علاقه عجیبی به آن دارد: برای بسیاری، دیدن مونتی بخشی از آیین سالانه زندگی شهری است، مثل برگ‌ریزان پاییز یا نورهای کریسمس.

چادر مونتی معمولاً کمی دورتر از مرکز شهر برپا می‌شود؛ همین فاصله باعث می‌شود مسیر تا آنجا حالتی شاعرانه داشته باشد: راهی که انگار تو را از روزمره جدا می‌کند. امسال که رفتم، از همان دور نور زرد کم‌رنگی از لبه چادر بالا می‌رفت، مثل بخار چای در هوای سرد. داخل که شدم، گروهی دوازده نفره روی صحنه بودند؛ درست مثل دوازده نت یک ملودی. نصف زن، نصف مرد؛ جوان، پرانرژی، با چشمانی که برقشان پیش از هر نورپردازی دیده می‌شد. برنامه طوری طراحی شده بود که هرکس در بخشی ستاره لحظه می‌شد، اما ستاره واقعی همیشه «گروه» بود.

حرکت‌ها دقیق، نفس‌دار، و در عین حال بازیگوش بود؛ انگار بدن‌ها با هم گفتگو می‌کردند، نه فقط برای اجرا، بلکه برای ساختن نوعی داستان جمعی که بدون کلمه روایت می‌شد. در کاری که می‌کردند، ردّ یک اتاق فکر دیده می‌شد؛ ردّ تمرین‌هایی که لابد روزها و شب‌ها ادامه داشته. مونتی همیشه این‌طور بوده: اجراهایش فقط نمایش نیستند، پیامی دارند، پیامی درباره همکاری، خلاقیت، و قدرت انداختن نور روی جزئیاتی که معمولاً نمی‌بینیم.

وقتی بعد از اجرا از چادر بیرون آمدم، هوای زوریخ سرد بود و «بچه‌برف»ی ریز از آسمان می‌نشست روی کت‌ها. اما درونم چیزی روشن بود؛ چیزی که فقط سیرک می‌تواند روشن کند: احساسی که شبیه همان لحظه‌ است که جهان برای چند ثانیه جادو می‌شود و تو می‌فهمی هنوز می‌شود شگفت‌زده شد. شهر، بعد از مونتی، همیشه کمی نرم‌تر، کمی زنده‌تر، کمی نزدیک‌تر به رؤیا می‌شود. و من می‌دانم: هر سال، در هر شهری که باشم، باز هم از میان هزار برنامه، سیرک را دنبال می‌کنم، به‌ویژه اگر نامش مونتی باشد؛ سیرکی که نه‌فقط اجرا می‌کند، بلکه جهان را دوباره روشن می‌کند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا