۱۰ سالگیاخباراخبار هنرادبیاتبوی خوش صلحشماره ویژهصفحه اول

شهروند بعد Nام

شعری از سیاوش شعبانپور

ماغ مى كشد در من

در من ماغ مى كشد آن گاو صندوق سنگينى كه توى سينه ى من راه مى رود

سر كه روى سينه ام بگذارى و سنجاقت را كه توى تنهايي ام بچرخانى مى بينى

باز مى شود

مى بينى

اسرار گنج دره ى لوطى ست

با هزار انتر آويزان از شانه هاى درختانش

بايد از تمام خودم مى گذشتم

بايد مى گذشتم از تمام خودم

وقتى كه نگاهم را مى دوختم به بغچه هاى سپيد آويزان كه از دماغ لك لك ها تاب مى خورند

من ايستادم

روى شانه هايم هزار كافه ى شلوغ مه آلود

و دو خيابان موازى

خوابيده روى ساعد دستانم

من غولى از چمدان و خاك و آتش و بادم

شهروند بعد Nام

كج و معوج تر از صداى قنارى

كه از اتاقك ساعت مى خواند

زمان حقيقت تلخى ست

تلخ تر از مكان

 

سياوش شعبانپور

مهر -٩٦تورنتو

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

دکمه بازگشت به بالا